سس رمانعز | 2 و 7 1
3 م "مسر )4 کر
الضاساو الم بای
اک 1 /
تا لیف و عبدا لرحیسم هما پونفرخ ناشر و علی اکبسر علمی دیراز :سههزار جلد چاپ سوم دیسر ۱۳۱۲ جاپو محافی :
خرکتجاپو انتشاراتعلسی
4 اس
ای سینت مه ان ی رای ناسکی شرت ز ۸ ره الط ست فلا رات زرف > ریت هرس وخ ع بل اسر 1 مضه 27 ریت تاک ست : سای[ 7 ده رکیوا مرو ار رون و ند نداس رن امه 0 7 رصرا سا ۷ 299 1 یقت ول رم زر ر ی کشت تنیز م۳۳ مس مر ۳ اطم سره کت ینز الط لا بر
رف
۲ وی رعاسسوم
کر تم رگه
آنچه در اين موقع و مقام جای گفتن دارد اینکه: طی این مدت بعنی بستد شش سا لکه از چاپ نخست این اثرا میگذرد و باایتکه درآغا زکار از طرف حاسدان و معاندان برای بیارزش ساختن و بیقدر نعان دادن این اثر بانشر,دوننه مقاله پوزتروانة (کهآنها را در پایان همین کتاب بچاپ رسانیدهام تا گویای حقیقت باشد) کوشش بعمل میآمد ولی از آنجا که حق و حقیفت هميشه روشنگر حقایق است.این اثر در ایران و کشورهائی که بزیان فارسی سخن میگویند و یا در سرزمین هائی که در دانشگاههای آنجا کرسی زبان فارسی هست. مورد اقبال و استقبال قرار گرفت و امروز یگانه اثر و مرجع دراین مورد است. درطی این پم سال آثاری نیز بنامدستور زبان نشر یافته که با کمال تاسف در اکثر آنها مولفانشان از این اثر بهره گرفته اند و تحتیقات آنرا بدون ذکر مأخذ مورد استفاده قرار دادهاند "که امیدوارم" در چاپ چهارم این کتاب به معرفی و نقد آنها بپردازم و دستیرد زنندگان را به خوانندگان معرفی کنم. تا تنبه و بیداری حاصل شود و بدانند که دستبرد به آثار دیگران هیچ - گاه پوشيده و پنهان نمیباند و بر امل علم و ادب فرضص است که سپاس حقوق خدمتگزاران به ادب و فرهنگ را پیوسته داشته باشند و اگر از اثری بهره میگیرند به ذ کر خیر از صاحب اثر یاد کنند و حق را به حقدار واگذارند.
هنگامیه چاپ دوم دستور جامع زبان فارسیآماده انتشا رگردید پدر دانشمندم نقاب خالد بر چهره تابناك کشید. در چاپ دوم بطوریکه در صفحه پ,- ۲ مقدمه بر چاپ دوم آمده ده مزیت بر چاپ نخست دارد و در این چاپ تعداد ه ۰ بت شاهد برشوا هد قبل یکتاب افزوده شده که با نشانی ستاره د رکنار آنها مشخ صگردیده اند. ضمتا در چاپ دوم در ذیل صفحات توضیحات و ت ذ کرات و پاورقیهانی آمده که همه از طرف این بنده نویسنده افزودهگردید و با توجه به فهرستهای تنظیمشده و مطالب و تحقیقات آغاز کتاب و شرح حال مصتف؛ و آنچه را که در پایان این
چاپ بر کتاب افزوده شده است میتوان گفت در واقع این چاپ صورت تالیف دیگری
و و با توجه به نوضیح صریح مولف ارخمند کتاب در صفحه یازده بقدیه و صفحه عب مقدمه دستور بقلم مولف کتاب که متذکرند « کلیه حقوق,آن پرای ناشر زکنالدین هنایونفرخ محفوظ است» چاپو نشراین»ا۶زهنچنان رای این بئده محفوظ است و گونهای از تالیفات خود این جانب منظور میگردد.
سالیان دراز اسث که از منرودن شعر پرهیز دارم. درگذشت شادروان پدر ارجمندم آنچنان مرا رنجور میداشت که برای تسلی خاطر دردمندم به سرودن ابیاتی چند پرداختم و این اشغاررا مسکندل درد آشنایم ساختم. با آنکه میدانم اشعاری استوار و بلیغ و فصیح نیست چون از شور واحساس: خاصی-رچشمهگرفته استدر این جا میآورم و آنرا نار روح پر فتوح آن بزرگوا رمیسازم. آه ای "مرگ! چه بد کار وچدبیپروائی . آه آیمرگاچدبیرخم وچه وحشتزائی همه جا گام و ۱ ت از از سرآغاز حیات شبکت ,بمب ,کید بر مه تجار بای گذازند, تورنیز آنجائی آنچه دانیمزتواصل سکوتی .و سکون مظهر نیستی ودشمن . جان .. فرسائی زمر اشراو" فکوتی(و<زنان نوم دکرا مکی ندانست ونداند که چهمیفرمائی
آه ای مرگ ربودی پدر پیر مرا وای بر من که پدر رفت و بماندم تنها
ای پدر خیز و دگر ره سخنی چند بگوی با من سوخته دل بار دکر پند بگوی سجن از شعر لبیبی و اصول . افعال نکتهای چند در اطراف پساوندبگوی سخنی چند ز استا و ز پا زند بگوی ایسخندان» سخنی چند بفرزندبگوی وجود هیأت و فلسنه و ذات خداوند بگوی
سخن از رنج چهل ساله و دستور زبان بتو گفتند خداوند سخن بودی و باز
از متام سخن ووحدت و اسرار
7 ده آه! خاموش شدیء مرغ هزاران آوا
وای بر من که پدر رنت بماندم تنها
ای پدراتا توچو خورشید کنارم بودی
تکیه گاه من وامید من و کعیه , .من گاه گر سیل حوادث یمن آوردی. روی کزم از پرتو "خورشید "وجودت . بودم
هر کش از دیدن گل رفح ولطافتگیرد
پدرم بودی و استادم و یارم بودی در هجوم غم و اندوه حصارم بودی بهترین مونس و یارشب تارمبودی چمنم بودی و وگلزار و هزارم بودی
زتوروح گرفتم که بهارم بودی
بکاستان ارم رفتی و کردی... ماوا
وای بربن که پدر رفت وبماندم ننها
چهشدآن بایل خوشگ وکهچو آوامیکرد؟ چه شد آن لجن فرح بخش سسحادم تو؟ چه شد آن چشم نوازشگر سحر آمیزت؟ چه شدآندست تواناو سرانگشت هنر؟ چهشدآنگوهر یکثدانه کهد ربحروجود؟
غنچه از مستی وازشوق: دهن وامیکرد که بهر نغمه گری معجز عیسا میکرد «که بتایید نظر حل معما میکرد » وتا دجم لشیکند! میدرخشید وطاب گوهر یکتا :میکرد
رفتی آنحا که ت ات تسس را زانها
وای برمن که پدر رفت و بماندم تنها
رفتیآنراه که برگشتن و پایانش نیست وادیحیرت وگمنامی و بیسامانی است کس ندانستونداند که کجا خوا هدرفت رهآن وادی بینام ونشان تا ابد است
اشگ میریزم وافسوس کهاین د ردفراق
هیچکس را خبراز راه و بیابانش نیست خودجهانی اس تک هگم نامیوساما نش نیست بیرود قافله آنجا که خبر زانش یست کس بفربان رود آنجا که بفرمانش نیست
درجهان بشری دارو و درسانش نیست
رفتی و شد ز فراقت مژهام خون پالا
سیر وای برمن که پدر رفت بماندم تنها
- استاد شادروان به بوسیقی ایرانی احاطه کامل داشت ویلون و پیانو را شیرین
مینواخت ودردستگاه همایون پردهثی ساخته بود و بعنوی مواوی را با آهنگ روحالارفاح وساقینابه حافظ را با لحن دلکش وذوائی خوش میخواند.
ند لت که و کس ندانست که تو گنج گهرزا بودی
کس ندانست کهت وکان هنربودیوعشق بحریازعلم وادببودیو سرچشمه ذوق گفتهبودند که عنقا بجهان افسانه ات همچو عنقا بجهان آمدی و رفتی باز
درجهانادب وعشقتو دربا بودی در طریق هنروعشق مصفا بودی راست گویم توهمان قصه عنقا بودی رفتی ومینتوانگفت که این جا بودی
رثتیو ماند سخن از تو چوعنقا بر جا وای بر من که پدر رفت و بماندم تنها
ای پدر! خالكسیهمنزلوماوایتو نیست باورم نیست کهتورفتی و درخالك شدی باورم هست که تو زندهجاویدانی تاسخن هستنمیرد بجهان مرد سخن تاجهان هستونشان| زسخن نفزد ریاست
دخمه وکور برازنده بالای تو نیست اثر از فکر تو و جسم دل آرای توئیست تاسخن هست کسی همسروهتایتونیست مردهآنست که اوراخبر از رایتو نیست محفلینیست که نام ازدرلالایتو ثیست
رفتیای مرد سخن سنج که بودی یکتا وای برمن که پدر رفت و بماندم " نها
تیر ماه ۱۳۹۶
را )
مقدمه ناشر درچاپ نخست بسک تححم
بنام خداو ند بخشنده مهربان
سالیچند پیش از[نکه قدم بعرصه هست یگذادم پدر دانشندم همت بتحریر و تحقیق دستور ز بانفادسی کمارده بود ند.
از آنگاه که میتوانم خاطر ات کود کی خوددا بیادآودم بیاد دارم که بدرم در تمام اوقات فراغ از کاراداری دراطاق تحریر خوددر بروی غیر فرومی بستو بکار تحقیقو جع ز بان فادسی می نشست .
باید بگویم ازاینرهگنر پر بز رگوارم زیانهای جبران ناپذیر مالی دیدند بون سکارهای عصوسی و شتصیود نمیرسدند میلیو نها ر یال روت واملاك خود راازدست دادند آریهم تندرستی وعمر وهممال وسرمایه خودرا برسراین اثر گذاشتند .
کناب که اکنون از نظر شا مبگنردوشامل یکهز ارودویست صحیفه است محصول سیوهشتسال مطالعه و تحقیق مستبر اوست. رکه مورلف دا نعیندآ نرب ند اشت تاسیوهشتسال
عبر گرامیدا بدونهیچگو نه توقعوچشمداشتی مصروف تا لیف وتصنیف آنسازد.
نه
برای آ نک مقیاس کوچکی ازرنج وزحمتی که مولفاین اثر برخود همواد ساخته : بدست داده باشم کافیاست گفته شود که دداین اثر ازدوست وینجاه وششتن گو بنده فادسیزبان نزديك بهفتهزار یتشاهدآورده شده ودرموارد کلیو جزیی بآناد آ نان استناد شدهاست .
برای هرشاهدی مولف ناچار بودهاست اثریکیاز گوبندگانرا مطالعه کند تا شاهدمقصودرا بدست آ ورد و بآن استنادجو ید.
آمروز دنگر چنین فرصتهابی برای کی دست نمیدهد تا بتواند عمری درغور دبردسی ومطالعه وتحقیق يكاثر بگذار ندو بگذرد چه با شیفتگان ادبوفرهنك فادسی کهآرزوی تنظیم وتدوین چنیناثری ویانظایر آ نرا دردماغ پرورده| ند وچه بساممکن است که دستبکارت لیف وتحقیهم زده باشند لکنعمر زود گنر فرصتانجام 7 نا نداده و بنج اجل گوهر حیاتشانرا درر بودهاست:
براستی برایمو لف عالیقدر این کتاب که توقیق|تمام اثرخودرا یافنه اند جایبسی شکر گذاری است واین توفیقبرای فارسی زبانان ایران وجهان نیز ازمنائی بینظیر و کنجینهای ی بدیلاست ۰
ار باب فن و استادان من بیش از دیگر کسان بهارزش وفظنت و آهمیت و وقی وعنق تحقیق اینتا یف واتفند و بدیپی است آنرا خواهند ستود و یش از انتظاربر ادح وعظت آن خواهندفزود . قدر زر زر کر شناشد قدر گوهر گوهری - همچنانکه باید گفت قبل از انتشار نیز ناقدان سعن و کوهریان بازاز فرهنك وادب ارزش آنرا
دریافته و مولف دانشمندش د! بدریافت دو قطعه نشان درجه یرك علمی مفتخر و مباهی ساختهاند
۳ تارف ۰ ۱ ِ جایبسی تاسفوتاثر بود که جندسالی این کنجینه بر گپردور از نظار طالبانعلم
وهتر مپجورومتور مائدهبود و هرچندگاه ببخبران زبانشیر ین وغنی فارشیدا زبانی بیقاعدهمیخو | ند ند بر آن خردهمیگر فتند خدار اشکر که با هتیکی آزدانشمندان ابرزان این نقصظاهری ازمیانرفی و برده اززخسارحقیقت بر گرفتهشد. ّ
ده
باهمه کارشکنیها و مسکلاتی که درچاپ ایناثر نفیس فراهمآمده بود در اثرتمنی وتقاضای دا نعمندان وعلاقهمندان بادییات و استقلال ایران نگازنده کار چاپ و انتشار آنراسپده فت و چونمولف ارجمندومحقق دانشنند جناب[قای عبدا لرحیمهمایون فرخ دراتر کپولت سن و ضفمز اج بیمارو بستری و دیگرتوانایی انجامتصحیح وچاپ کتابآ نه مکتایی نطیررایناثر رانداشتند رسمآچاپ وا نتشار و کلیه حقوق آن از ط رف معظم له بنعار نده واکذا ر گر دید.
ابنكلازم میدا ند مختصر توضیحی بررایخوانند گان ارجمند. دادهشود:
چاپ کتب فنی در ایران باعدم رساان مره رال وطاقت فرساست خاصه آنکه حروفچابخانه نیزاز نظر فرسوداکی ریختگی پیدا کند و خوانانباشد بهمین منظور واذ نظراینمحظورهتاسفانه باه کوش ی که در چپ کتاب بص لآمد«چاپ اول> چاپ آی بیش از یکال و دوماء بطول | نجامیدو اغلاطی پدیدآمده اس تکه ضنغلطنامه ننوده شد* د زر وا ستیان ارجند استدعا دارد چون کتاب دستود. جامع امری فنی است و مطالب آن در بیر امن کلمات وحروف و لغات ز بان بحث وتحقیق مینماید ودورمیز ند و کوچکتر ین انحرافوتفییر ممکناست خوانندهرا دچاد گمراهی سازد قبلاز مطالعه برابر غلطنامه اغلاط[ نر| تصحیح وس سکتابدا مورداستفاده قر اردهند.
لازم نود بعنوان سرآغاز کتاب بحثی, در باهیدستورز بان فارسی ویکوتکی آن بنماید خوشبختانه استاد ارجمشد ومحقق دانشند جناب آقای مجتبی میتوی مقاكله مبسوطی دراینباره درمجلهوزین یشما نشرداده بودند وچون از همه لحاظ [ نراجامع و کاملدید. ب-پار بجا و ببوقع دانت با آاجازمنوسنده بمعترم عینا نقل و رنر|بجای مقدمه بگذارد <۱>
بیستویکم فروردین ما۱۳۳۷۰ تهران- زر گنده- ر کنالدینهمایو فرح
۱4۶ -این مقدمه چاپ اولدستورجامع استوچون دراینچاپ «دوم> بحثی پیرامون
دستورز بان فادسی خدهاست از آوردن مقالهمحققاً نه جثابآقای مینوی کهبر ایاین کتاب
نوشته نشده نود خودداری شد »
بازده
: وحم وه وه وه و وه و وه پم وم مه یم ۱ مغتصری اززند کانیمولف دستور جابع ۱ جه وه مه مه مه وه وم وم مه مه مه جوا
عبدالرحیم همایونفرخ در حدود سالهای (۱۲۵۳-۱۲۵۰) دریکی از خاندانهای معروف کاشان با بعرصهیوجود گذاشت خاندان پدریش تاشش پشت همهاز اهل دین و دانش بودهاند جدش حاحملا آقاجان از محتهدین بنام ومعروف کاشان بوده است . بدرش حاج محمدحسین پزشکی حاذق بود وضما بکار تجارتهم مییرداخت و برای اينکه آزهر خرمنی خوشهای اندوزد بعنوان تجارت بیاحت پرداخت وسالپادرهندوچین- تر کستان رو ففقاز - عربستان وقسمتی ازایرزان بیرآفاق وانش مشنول بود - مادرش از خاندان معروف شیبانی است وتادیخ خاندان استاد نیز درتاریخ بنیشیبان تالیفمجیر- الدوله شیبانی آمدهاست.
دالیش مجیر الدو له شیبانی از دا نشمندان بنامعصر قا جار است که سالپامعاو توزارت انطباعات را بعپده داشته است.
استاد عبدالرحیم همایونفرخ در طفولیت بدرخودرا ازدست داد وتحت سر پرستی دائیدا نشمندش قرار گر فت.
تحصیلات مقدماتیرا در کاشان وسبس بانظارت شادروان مجیرالدو له شیبانی در تبران نزد استادان زمان بتکیل آن پرداخت مدنیهم در دارالفنون بر ای فرالاگرفتن زباناتگلیی نزدد کتر باژیل تلمذ کرد وچندیهم برای تکمیل آن درمدرسه آمریکاییها . بتحصیل برداخت.
بر اهنمایی شادرو انمیرزاجهانگیر خانصور اسر افیل آذادمردبناممشروطیتدوسال نزدشادرو آنعلامهزمان محمدزوینیبتکمیل اد بیاتعربهمت کماشت و |زمعضر آنتقید سید استفاضه واستفاده (کرد.
در یستو يكسالگی زماییکه مرحوم ندیمالسلطان (میرزا مد آخوند) وزیر
دو ازده
انطیاعات ناصرالدینشاه بودبسمت مترجمرسمیزبان |نگلیسیوزارت | نطباعات استخدام کردید ودر سالنامههای آنزمان نامايشان جز ومترجمیندسمی ثبتاست:
با ید گفت: شادروانعبدالرحیم همایو نفرخ ازءتفوان جوانی بامطالعه آتاد ادببی فارسی- انگلیسیوعر بی بهتکمیل معلومات خودپرداختهاست . هنگامیکه دکتر میلسپو نخستینبار بایران آمد مترجم|نگلیسی اداره کل عایدات گردید و بیاز چندی بریاست اداره کل حسا بداری سرویس حمل ونقل دولای انتخاب شد - چندینیز مآمور دسید کی بحاب کنپانی مختلط آلبانی وانگلیسی که عهدهدار ساختن را آهن سراسری بودند شد و دراثر حسن خدمت |زطرف اعلیحضرت فقید مورد تقدیر قرار گرفت و بدریافت باداش مفتخعر گردید چندی نیز جزو جمع کل آذر بایجانر! بعودهداشتند.
درسال ۱۳۱۷ به بیشنهاد جناب [قای علیاصفرحکت عضویت فرهنگستان ایران انتخاب شدند.ه
شادروان عیدالرحیم هبایو نفرخ بادیبات زبان فادسی عشق میورزیدند و اوقات فراغت از کاردا بیوسته بهمطالعه و تحقیق میگنرا نید [ثاری کهاز|بشان بجاماندهمحصول زحماتی اس تکه در اوقات فراغت از اشتنال بکارهای اداری فرآهم آورده و در<قیقت نتیجه کارساعاتی است که حقا با ید پاستراحت میپرداخته |ند.
عدالرحم همایو تفرخ برخلا ف کسان ی که کارهای ادبی وتالیف وتصتیف راوسیل انتفاع مادی قراد میدهند سرمایه وهستی خودرا دداین راء گذاشت وچون جز بکتاب و مطالعه بامور دیگری توجه نداشت میلیونها املاك و اموال او دا شیادان از دستش بدر آوردند .
بطوریکه درمقدمه چاپاول دستور جامم آمدهاست اینجا نبمحصول ۳سال عس شریف استادرا باهمه مشکلاتی که و و بو بجاب دسانبد و چون [رزومند بود که استادنشراثر گر انقدر خودرا در زمانحیات ببیند و اینآرزودا بخاك نبرد ازدر گاه ایزد متعال سپاسگذار است که توفیقاین رزودا نصیب فرمود:
پساز چاپ دستور جامم که بااستقبال بینظیری دو بروشد دا نشندان وطالبانعلم
سبژده
وادب زحمات استاذرا ستودند و ببزر گداشت معظمله پرداختند درمحافل ادب وفرهنك ستن ازدستور جامم وتقدیروسپاس ازمنصف بز ر کوار آنبود. 1
دراسفندماه ۷ ازطرف وزارت محترم در بادشاهنشاهی اطلاعداد ند که استاد بر ندهجایژه اولسلطنتی است .
روذاول فروردین سال۱۳۳۸ استادافتغار شرفیابی بهپیشگاه اعلیعضرتهمایون شاهنشاهی یّافت ومورد تفقد وتقدیر خاص اعلیحضرت همابون شاهتشاه قرارگرفت و استاد از قدر شناسی و تقدیرو تشویق شاهنشاه ببوسته شادمان وشادکام بود.
ج +
شادروانعیدالر حیم همایو نفرخ جزدستورجامع 7 ثاردیگری نیز فر اهم آوردهاست که پیشتر نهاپچاپ رسیدهاست : 7
استاد درشمر نیز دستیداشت وآ ار منظوءی هم دارد از جمله کتابی انتقادی است بنام <تا کستان> ۰
۲ ثار دیگر استاد؛
۲ - سفر بختیاری که درتار یخ بختباری بچاپ رسیدهاست واخیرآنیز این کتاب که بهمتسردار اسمد بختباری چاپسنگیشده بودو سیله بانوی فاضله | نگلیسی میس لمبتن بز بان انگلیی ترجمه شدهاست ,
۳- نمایشنامه عمرو لبث وهشت فرشته که بمناسبت هغتصدمینسال تألیف کلتان و بوستانتأ لیف ساخت که درمیان تما نمایشنامههاییکه بدینمنظور. نوشته شدهبود ممتاژ شنأخته شد و بچاپ رسیدهاست.
- داستان تار یخی <افشین> که اصل ان بیش از هفتصد صحقه بود و جوننسخه خطی ۳ صرقت کر دندراستاد خو آهش نکار نده مختصری از آنرا برشتهتحربر آورد که بچاپ زسیدهاست.
۰ هیئت جدید که جزوانتشارات مجلهاخکر بچاپرسده
1 آ تین نگارش که ۰« ۰« « ۰
وت دساف ال ی نفادتی ۶ قادیی تانگلتی ورط وه مه ۳ «هنوز بچاپ پرسیدهاست.» __
4+
استاد عبدا لرحیم همایر بح ندال اخرعن سماز دب ترعابودد وم تسام ور ۷ یر ماه۱۳۳۸ دچارسکته مفزیشد ند و باهمه کوشت یکه 0 معالچهمو ثر نیفتاد و روزشنبه نوژدهمتیرماه ۸ صك ساعت بعدازظهر چشماذجهان قرو بستند ودر بستر ابدی خود درامامز ادهعبدالله آرمدند .
کویندکان بنام معاصر قطعاتی متضمن تاد یخ در گذشتاستاد سرودند که دو قطمه
بر گرینه] نرایید گاردراین صفحأت بت میکنیم . ماده تازیخ شاعر شهیر و محتق|رجمند آقای احمد گلچین معانی بر لوح مزاز استاد نیزحك گردید.
چمارده
٩ ای |ثرطیمشاعرعا لیقدر و محقق | رجنند [قای | حد کلچینمعا نی
همابون فرخ » زد فرخج سرشت زوستور جامع؛چودتوریافت یز مجهان: دورهفتاد وهشت سخنور سخندا فراموش کر شد ] نکو خداو ند دستور بود چودل درغمش ناله بنیاد کرد
حونام خود] ثارجاو ید هشت
بکیتی یکی نام مشهور یافت ر سیدش» که بیما نه لیر یز کشت وز بن غم»ءسخنر اسیه پوش کرد خداو ند د«تور مشهور بوذ طلب سال تاریخ استاد کرد
وزین تعمیه مدعا شد بدید «خد او ند دستور > <دوم» در کشید ,۱۳۷۵ - ۱۳۳۵-۰۱-۴
اترطبم ادیباریب شاعر توانا 7 قایورتا
رفت دریغا یکی آذ بب خردمند
وزره جانشص اجل غبار ندت رفت کاردم باکش زبان پارسی ناب
ز ندهشد ورونق و طراوت پذرفت طاق بد ازهمگنان از ]آتکه همهعمر
پار خرد بود با روان آدوب حفت سال به هفتادو هشت بر دو حدیشی
جز کهز دا نش نههی گفتو ه بشنفت فقه لغت را امام آمد و نشکفت
کر که زفکرش بسی حدالق بشعفت گوهر تحقیقو بحث بیش زجلسال
کوهری دانش و تتبسع وی سفت تا کهز دستور <«جامعش» به جهانی
۳ و خود بخاك سیه خفت کح و درون خالذوحه بسیار
دبده که بید ار ما ند و جمع که ] شفت مرغ«همایون» نوایه لکش بکذاشت
طالع <فرخح>ز ووستان رخ بذهفت
سال و فا تشچنین ز قلب نوانخاست
«قلبجهان دب بتر لجهان گفت» ۱۳۷۹
پانزده
خدارا عکر گذار است که توفیقیافت چاپدوم دستورجامم بان فارسی تصتیف استاد عالیقدر عبدالرحیم همایو نفرخرا بامزایایی یشتر ازچاپ نخست,منتشرسازد.
بطوریکه درچاپ نت متذکر شدبعلل ی که ذ کر آنرا زایدمیداند چاپ نخستین چنانکه باید وشاید منقح ونفیس از کاردر نیامد واغلاطفراوانی داشت که | کر بنابودهه اعلاط درغلطنامه آورده شود غلطنامه از بناهصفحه تجاوز میکرد.
آنپ مسلم است,چاپدستودجامع و نشر آن با آنهم» اغلاط بمر اب بهترو پسندیدهتر از آن بود, که بچاپ نمیر سید واحیاناً دتتطاول زمانبر آن راهمیافت جای نمیما ند .
وائری از آنبر
باچاپ و نشر آن»تصحیح اغلاط چابی امکان داشت, لکن | گر بچاپنمبرسید و اصل آنازمیان میرفت دیگردسترسی بر آناهکان بدیز نبود.
امروژ مامتن ایندستور ینظیر را که محصول چپلوسه سالعمر يكفر مبتکر ودانشمند بودهاست دردستداريم .و تکمیل| کادی سپلو آسان است.
د محققو یناساس وشا لودهعظیم برایآیندکان
مهم بایه واساس کاری اصیل و صحیح بوده است که انجام کردیده است اينك که چاپ دومآن نشرمیبا بد مابه کمال تأثر وتات است که مصنف عالیقدر آن نقاب خاك سر
چپره کشبده و ازمیان ادبدوستان دخت بوادی خاموشانبرده است .
شانزد,
|ينكمزایای چاپ دوم را باختصار میآودم.
۱ - دراین چاپ کوخش بیار بجا[ودده خدهاست که اغلاط چاپ اولرا ددسر نداشته باشد و میتوان گفت ازاین لحاظ هیچ باچاپاول قابل مقاسه نیست. لکننباید تصو کر دکه این چاپهم خالی از |غلاط مطبعیاست زیرا اینامر برهیز ناپذیر است و باید گفت ممکن نیست درز بانفادسی باوسائل ی که امروز دردست است کتایی بچاپ بر سد که یذاط باشدآنهم کتابی نظیردستور جامع که چاپآن لااقل یکسال بطولمیا نجامد! درچاپکتب باوسائلفعلی ممکن نیست از منلوط شدنکتاب نجل وگیری کرد برای اطلاع خوانندکان یکیدومورددا یادآ ورمیشود که از | ختیارمصمحح خارحاست.
پس از اینکههر»۱ صفحه کتابچیده میشود دمعجج 7 نر | ینج باد - « بلی پنج باد؟ تصحیح میکند واجازهچاپ میدهد ای ی شده کتاب برایچاب با ماشینهان میرود ودر [ نجاصفحه بندیها [ ماده بر ای چاپ میگردد وددا بنپنگامدورصفحاتچیده شده کتابدا که بانخ پیچیده| ندنخپ ار بازمیکنند تادرصفحه فلزیماشین چاپ بیندند. جامدهندچه بسا که حرو فی از میانصفحات کتابخار ج»یشود و کار کرماشینخانه بدون توجه بابتکه این-روف خارجشده متعلق بکدام کلمه و اد رکدام سطر است نا دزجایی از کتاب باصطلاح جا بجا میکند. و کتاب بهمینصورت بچاب میرسد و دراین موارداست که مثلا «سعدی» حفدیمیکود. ودرهمتجاپ درصفحات ,۲۷۰ کیا_سطر سومص۲۱- س۱۲ یار انص ۲۸۸ سه پساو ندص۲۲۲- ی ده ها مورد د گر تک
ازاینقبیل موارداست که ميبینیم کلمات تغییر مکان و شکلوصورت داده| ندو بد یی استمصحح دربی شگیری از این و قایمعاجز است ۰
کتبینظیر دستور جام عکه ازهز ار صفحه متجاوز ات چاپ آن نزديك بیکال
بطولمبانجامد واگر حروف یکه دداوك برایچاپ کتاباختصاصس داده| ند نو و کار نکرده نمی طي یکسالکارمداومفر سودهمیشودوحروف فر سود درضمن چاپ مییگرددو نقطه
ها یآن پام طلاح «میبرد» ودرچاپ نبیگیردودر اینصودت |غلاطی بدیدمیا ورد. با این توضیح
هفدم
مختصردرچاپدوم دستورجامع اغلاطی که وجوددارد اذاینقبیل است
۳- درچاپدوم- هفتجلد از یکدیگر جدا کانه باسر صفحاتمشخص چاپشدهاست و مراجمه کننده بسپولت میتواند برر يك از مجلدات هفت گانه که نیا دارد مراجعه کت
ع- برزشواهدا کتاب"بامواققت مولف؟ارجمند کناب افزوده شدهاست و درا ین چات تعداد ۱۶۰۵ بتاضافه بر چاپاولشواهد دارد که باعلامت <:> شواهدجدید مشخص گردیده اند ۰
۵ شواهدیتر از گویند کانی انتخاب شدهاست که درچاپاول نبودهاند ودراین چاپ از آثار ۲۵۰ نفر از گویندکان و نویسندگانیآوردهشده است که در چاپ اول از آ نان[ ثار آورده نشدهاست واینك رویپمرفته از۵۰۸نفر گوینده و نوبنده در دستور جامع؛اثر شاهدآوردهشده است . که رو یپمرفته جمعابیات و امثله بالغ بر ۸۱۸ بیت
میگردد .
*- فهرست جامعیاز مطالب دستور جامم بترتیبی که در کتاب چاپ شدهاستباز کر صفحات تنظیم کر دیده است که کار مراجمه کنند گان بدستوررا آسان میکند ومیتوانند با مراجعه بفورست مطلب وموردیرا که میخواهند بسپولت در کتاب یا بند.
۷- فهرست کاملی از کویندگان و ویس کان تببه کرویده که ازصفحه ۱۱۰۰ ۷ صفحه۱۱۳۰را بالغ گردیده و آثارهر يك از نویسندگان و و یند کانوشماره صفحاتکه آ ثارشاندر آن بچاپرسیده استمشخص کردیدهاست.
۸- مقدمهای آورده شده است که شامل فپرست کامل از کتب دستوری است که درز بان فادسی تا کنون برشته تحریر آمدهاست:
*- شرححال مصنفعا لبقدر دستورجامع.
*6- قسمتی از نظرات جراید دمجلات درپایان کتاب بجاب رسده است.
حدم
۱- چون یکپزارو چپارصدییت با نضمام حواشی برمطالب متنافزوده گردیده و دو فهرست وشر ححال و مقدمه و هر بظو | نتقادعلاوه برمطالب چاپاول بر آناضافه شدهاست از نظر ایتکه حجم کتاب بیشتر از حدمتداول نشود و بپای کتاب باافزودهشدن بپایچاپ وکاغذ نسبت بچا پگذشته افز ايش نیا بد.شاهد دا با حروف ده چیده| ند که از این نظر صرفهجوئی درمقدارصفحات شدهباشد و )گر جز این یبود صفحات کتاب حاضر بالغ بر یکپزار و بانصد صفحه میشد.
۲ ۱-کو شش شدهاستدرمو اردلزوم کلمات باحروف معربباشد
نظری بدستور های نوشته شده
تاقبل ازایتکه دستورهایی (صرف) برایمدارس تالیفشود معلمان و مدرسان و ازطر فیطلاب ودانشآموزان ودانش بژوهان برایفر | گرفتن فوانین بان مادری خود نمیدا ن-تند بهچه کتابی و چهمرجعی مر اجعه کنند وسرمثشق و الگوی آنان در بکاد بردن قوانینژ نان یا توجه به۲ :ار متقدمین ویاتوجه بصرف و نحو زبان عربی بود واغلبصرف و نحو زبانتازی رامعیاد ومقیاس قرار میدادند وزبان فادسیرا زبانی بیقاعده و بدون دستور میدانتند ۰
درز بان فارسی مانند ز بانعربی صرف ونحومدون و مکملی وجود نداشت که بنام بشناسند و برایطالبان علم و ادب مرجمشناخته شده باشد.
اماقبول اینکه ز بانفادسی ز بان بیقاعده واصول وقا نوناست ویا دراین ز بان کتبی درصرف و نحو تدو ین تألیف نیافتهقولی بیوجه وغیر قا بل قبولمینمود.
باتجس و تحتین آشکار شد که در زبان فارس ی کتبی دربارهیز بانو قواعد آن تألیف وتدوین گردیده بودهاست وهنوز نسخ خطی معدودی از کتب ی که در قرن نهم و
دهم نوشته شدهاست در کتبخانههای معروفجهانی و جوددارد.
نوژده
از طر نی چگو نهمیتو انقبول کردز بانی کهدو هز ارسالسابقه آدب و فرهنك دارد و نویسند گان و دانشندان آنبرای زبانعربی صرف و نحو نوشتهاند برایزبان خودشان دستوروقاعدهای تدوین نکرده باشندا
دانگهی اگردراینزبان قانون و قاعدهواصول مدونی وجود نداشته است چگونه نویسندگان و گویندگان بنام پادسی زبان از قرن سوم تافرن نهم آنچه گنته و نوشتهاند همه بر يك قاعده و روش واصولمی باشدوقو اعدی را که مراعات و بکار بردهاند یکان و تکنوای اس 1
دستورجامع بپترین کواه اینمدعاست زیر اق.وا نینژ بان از خودز بانو مار "کویندکان نام آن استخراج واستقراء وا-تدراك کرده استو نشان میدهد که قوانینی که درزبان حکومت میکند کویند گان ونویسندگان آنهمهبر آن مستحضر و آنرابکان بکار بردهومنظور ومر!عات کردهاند؛
دانگبی چگونه ممکناست زبانیکه دارای اء چمه کنجینههای نفیس از شمرو نثر است وحتی نویسند گانش ذرباده قوانیت شعروزییایی لفظ کتابها نوشتهاند در باره اصل
داسای زبان که صرفونحو آنباشد اثری نبرداخته باشند قطعی است که کتبی
دراین زمینهودا نش وجود داشته کهازمیان دفتهاست وچهبا ممکن است مانند ترجمانالبلاغه از کنار و کوشه کنابخانه های خصوصی روزی تقاب از چپرهبر گیردو رخاره مان
سازد ,
مثلااز جملهآ ثاری که« بجامی > نسبت میدهند و نام میبر ند یکی صرف و نحو زبان
فادسی است ولی ایناثر تا کنون «یده نشدهاست وممکن ات روزی بدست آید و بطوزی کهمیدانیمجامی| کثر 7 ناری را که بوجود آورده مانند نفعات الانس مکمیل و بایروی
از آثار گذشتگان است چ بسا کهدر اینمورد نیز نظر براتری کپنمال داشتهاستو همچنین تألیذ رف نعویرابهابراهیم|
بن |حمد نسبتهیدهند که دیده نشده اس و همچنین نهویاست
بسست
که بز بان عر بی بر ایقأرسی نوشته شده است . وتا یختحریر نسخه آن مورخ۱۹۵۷ست کهدر کتا بخا نه علی امیر |فندیضبط است, | زجمله [ ارموجو ددرصرفو نحو ز بان یکی لسان| لقلم در شرحالفاظ عجم تا لیف عبدا لقها ز بن اسحق شر یف است آنرادر سال ۱ تألیف کرده است و نخه خطیآن نزداستاد اجل علامه عالیمقام مخدومی جناب [قای _جلال الدین همایی موجود است ۰ وبطودیکه از یادداشتهای استاد ارجمندمحقق دانشمند جناب قای مجتبی مینوی
مستفاد میگردد در کتا بغا نههای ث رکه کتبی دردستور ز بانفادسی و جوددار دکهتاد یخ تا لیف[ نپامتعلق قرنیازدهم ودو ازدهم است ازجملهشرح مفتاح! لد ه میقو اعدالفر سب تألیف مصطفی عصاءالدینالحسین کی ورن که درسال ۱۱۳۲ تألیف گردیده و بز بانتر کی است وتکملة الفارسی تالف قطبعلی و وسیلةالبقاصد تألیف خطیب دستم مولوی وتحفةالپادی قواعدفادسی تألیف محمدین حاجیالیاسالزیلی.
باتوجه بآ نچه گفتهشد چگونه میتوان پذیرفت که ازقرننهم تاقرن سیزدهم بیش ازصدجلد کتاب درصرف و تحو ز بانفارسی- درهند و ايران وبیروت وفصر وت رکیه تا لیف شده باشد و قبل از آنحتی يكجلدهم نوشته وتا لیف و تدو یننیافته باشد ٩
نکته قابلتوجه وتعمق ودقت اینست که چرابادردست داشتن بیشاز صدجلدصرف و نهصوزبان فارس یکه اذقرن نهم ببسد دردستاست هيچيك از آنپا عمومیت نیافته 5 نویسن دکان ودانشمندان فارسی زبان اژوجود اکثر آنها بیاطلاع بوده|ند وبآنمراجمه واقبال نبیکر ده| ند ؟ ۱
اینعلت دا با یدازخود دستورهادانت ودرخودصرف و نحو هاجستجو کرد: بامر اجعه بدستورهای موجود در مییا بیم که نویندگان آن» باهمه(حمت و رنجی که در تالیف برخود هموار ساخته| ند و گوشیده|ند باتالیف وتدوین صرف و نحو خدمتی انجام دهند چون درتالیف وتصنیف به استقصا واستقر اء در بان بذلهمت نکرده| ند و بیشتر توجهشان
بقواعد و مبانی واصوللز بان عر بی بودهاست وا کثر درتالیفخود بقسمتی از صرف و يا
بیستو يكث
نحو توجه داشته| ند دتحقیق و نتبع دريك قسمت مثلافعل یااسم یامصدررا وجههتساخته|ند بر ایطالبان علم وادب مفید ومرجم نبیتوانته استقرار گیرد و بپمینعلت مهجورمانده واز آنبا اقبالی نشدهاست.
صدینود کتبی که درصرف و نحوز بانفارسی نوشته شدهاست از ۵۰ ۱صحیفه تجاوز نیکند و بدیپیاست آنچه درصد صحبفه کرد آبد نمیتواند برای ز بان وسیع وفصیح و پردآءنه و بلینوعیق فارسیدسا و کافیو جامم باشد.
برایعلاقمندان بستور زبانقادسی و تکمیلرستورجامع بجامیدا ند که فپر ستی کاملاز دستورهای زبانفادسی که از آن اطلاع دادیم دراینجا بياوديم لازم بتذ کر است که در تنظیم این فبرست ازفپرست +حقق ارجمند آقای ایرجافشار که درفرهنك ایران زمینمنتشر ساخته | ندو همچنین از فپرست آقای خانبابا مشاروازفهرستی که خودفراهم آورده استفاده کرزدیدهاست :
۱ ارمنان آصفی
۲- زبان آموز فادسی: برایییگانگان تالیف آقای احمدآراممنطبه» دمشیسال ۱ ملادی ۱۰۲صحبنه
۲ بسن پادسی تالف میر زاحبيب اسفیانی متوفی ۱۳۱۵ چاپ استانبول شال ۸ قری ۱۳۵ صحبنه
هی نمی ی بر صحینه
بولاق ۱۳۰۰ قسری
*- دستودیادسی آموز: تالین عبید ال بنامین| لدین احمد سهر وددی. لکپنو-
۲ کره ۷میلادی ۸۵صعرته *- دستورز بان- ءر بی بفارسی قبری قطعجیبی ۶ محنه
۷-دستورز بان: مجممالر سائل ادییتالیف حاحمعمد کر ۳ شری۱هصعبنه
تالیف کاظمموسیشوشتری نجقی- چاپ بغدادع ۱۳
بان ان براهيم کرمانی
بیست و رو
۸- ز بان[ را:دستورز بانفادسی و فر| نسهتا لیف محمدعلی تقویمعلم۲ ۱۳۱ شمسیدقعی ۹صحیفه
۷ شرح جواهرالتر کیب تالیف شیخحیدرعلی ۰
۰- قو|عدفادسی:تالیف روشنعلی جوانبوری انصاری چاپ لکهنو سال۱۸۰۰ میلاهی
۱۱- قواعد صرف ونحوفارسی:تالیف عبدالکر پمبن ابیالقاسم ایروانی معروف بهملاباشیچاپتبر یز سال۲ ۱۲
۲- قأنون ذ بان فادسی: بااشتقاق کلمات عر بیتالیف عباسقلی ابن میر زا محمد باد کو بهای چاپتفلیس۱۲۶۷قمری
۳- فرهفادسیصورتالفبائی افعال فادسی: تا لیف م<مدعبد | لحکيم مو لویمیر نبه چاپ۱۸۷ میلادی 0۸صحیفه 3
ء - تنبیه | لصبران: تالیف محمدحسین بنمسعودبن عبدا لر حیم | نصاریچاپ|سلامپول ۹۸ ۱قمری۱۳۸صحیفه
۵- قواءدفادسی: تالیف علیروشن چا پکلکته ۱۸۲۸میلادی 0۱صحیف
-٩ دییرعجم:تالیف اصفر علیدوحی چاپلاهور سال۱۹۳ میلادی این کتاب در بادهسعانی و بیانو بدیم است وچند بحث مختصرهم دردستورز بان فارسیدادد ۰
۷- براهینالمجمفی قوانینالمعجم:تالیفمحمدتقی رات سا ۱۱۱۲ قمری ۱۲۳ برك
۸- مفیض فارسی: تالیف مخمد عبدالله بلگرامی چاپ لکپنو ۱۸۷۶ میلادی ۸ صحیفه
- ناصرالصبیان: تا لیفمصطفایی ۵ ۳صحیفه
۰- گنجینههنر: تالیف حسنصبحیچاپاستا نبول ۲۸۲ ۱قمری
پست وسه
۱- لسان لمجم:تالیفمیر ژاحسن طالقانی (دراین کتاب بحنیهم ازدستورشده است) چاپتپران ۱۳۰۵قمرکن ۲7۳ صحبفه
۲- دستودز بان فارسی باردو: تالیف جلالالدین احمد جعفرر ئیس (دوجزع)چاپ اله آباد ۱٩۲6 میلادی
۳- دستورسخن:تالیفمیر احبیب اصفها نی چاپ اسلامبول ۱۲۸۷ قمری۸ ۱۷ صحیفه
- دستورچه: دردنچیطبعی (تر کی) تالیفمیرژ| حبیب اصفهانی ۱۳۱۳قمری
7 صحنه
6- گرامرفارسی:تالیف عبدا لواسم حسینیچاپ لکپنو ۱۳۱۳قمری ۸صحبنه اج بلس | لفار سیه بلامعلم: تالیف|بر اهیم فضلی چاپ یر وت مبلادی ۱۵7 6 ۷- اشرفالقوا نینفادسی:تا لین سیداشرفعلی گاش نآبادی چاپبمبتی ۱۸۷
میلادی ۰۳ ۱صحینه
۸-صدرالافعال: تالیف سیداشرفعلی گلشن آبادی چاپ بمبئی ۱۸۷۰ میلادی *صحبفه
۹
قانونعجم: تالیف میر ژاحسنعکاس چاپشیر از ۲ قری ۲۲۳صحینه
۳۰ دستورحسن: تا لیف محمدحسن ادیبهروی چاپشید سشسی ۱- فادسی یاد بکیرید: تالیف د کتسر سلیم نیساری چاپ اقبال ۱۳۳۶ شسی
۲ صحنه
۲- دستور زبان کاشف: ۲ صحنه
تالف فلامعسین کاشف چاپ استامبول ۱۳۲۸ قری ۳- دستور ز بانسپر اب ژندبور چاپسال سشمسی ۲ ۷ححبنه
فادسی تالیف امیرمپدی آذریزدی ۱۳۳۱ شسی بازت ده ۸ 6۵
> 6
مجددیپيم ۹ «۰۰ صحنه
۹سدستودز بان:تلیف د کت رعبد!لر سولخیامبورطاهبژ زاده تبریز ۰ ۱۳۳۲شمسی
مست و چپار
امه ۱ ۳ دستورز باندری:تالیفددی چاپتبر یز ۳۸ شمریقطحجیبی ۵" صخیفه ۳۸- دستورز بان نو بری:تالیف ابر اهیمادیب نوبری چاپسال ۶ قمریتطع
جیبیع 6 ۱صحیفه :
۳٩ دستور زباننوبری تالیف ابراهیم ادیپ نوبری جلددوم ۱۳۳6 قمری قططع
جیبی6۸ صحیفه ۱
۰ دستورز بان:تالیف دکتر ایرج دمقان چاپسال ۱۳۳۲ قطع رقمی ۳" صحیفه
۱- دستور نوین: تالیف ادیب طوسی چاپ سال ۱۳۱ ی ۱۲۱ صحینه
۲ معلم الاطفال تالیف احمد 44 7خوندژاده چاپ تفلیس ۱۲۹۷ شمسی
۳ بحرالفوائد تالیف بخ حیدر چاپ دکن ۷۲ قمری ٩۰ صحیفه
6 کرامر:تا لیف عطاءان چا پ کلکته ۶ قبری ۸۰ صحیفه
۵ بر اس لمدارس لمعرقة السانفادسی تألیف شیخ محمود ستندجی کردی چاپ مصر ۱۳۵۲ قمری ۱۰۹ صحیفه
67- مواردا لمصادد لیف ابو | لنصرسیدعلی حسنخان ( بحتدرمصادر فارسیاست فقط) چا پآ کره ۰ 76 صحینه
۷- عینالفواید تا لیف مین | لدین بنعلی چاپ بمثی ۳۵ قبری 1۶ صحیفه
۸ع- دستور پارسی آموز:تا لیف عبیدالّبن آمینالدین احمد (از یاد داتهای
استاد مینوی)
4- القواعدالاساسية لدراسة|لفارسیه:تا لیف ابراهیم امن الشواریی چاپقاهر»
٩ مبلادی ۳۱۲صحیفه
۰- نهاية التعلیم:تا لیف حسنرشدیه چاپتهران ۱۳۱۸ قمری ۱۳۸صحیفه
۱-رسالمختصرالقواعد : تالیف ستاراما چاپلکپنو ۸۰ میلادی ۲ ۳صحیفه
پیست و پنج
1۲- نبحالادب : تألیف حکیم عبدالفنی خانصاحب دامپوری چاپ لکپنو ۱۹۱۹ میلادی
۳ نهایت التعليم : تألیف مر تضی دازی چاپاسلامبول ۱۳۱۵ قمری ۱۹۸ صحیفه
6 تعلیملسانفارسی : تألیف حسین دانش چاپ اسلامبول ۱۳۳۱ قبری ۱۳۸-۲۰۳۹ صحیفه
۵- مناظر القو اعد؛تأ لیف ادواردسل (9661) ۱۸۷۸مبلادی ۲۸ ۱صحینه
-زبدهالقواین : > . »> > ۷۰ ۰ ۸۰ 2
۷ مفاتیح | لدر به فیانبات| لق و نینا لدر به: تسخهطی تألیف مصطفی این ابی بکر - السیواسی تاریخ تألیف ۳ع۱۲قمری ۳ برك ( کتا بخانه استادمینوی)
۸- صدقاعده املاء :و انشاء تألیف غلامحسینصالحی علامی چاپتپران (درقواعد انشاعو املاء ومختصری ذرصرف) چاپ ۱۳۳۲شمسی ۱۸ ۱صحبنه :
4- رساله در تحوفارسی:تاً لیف اما بخش صببائی چاپ کانبور سال۱۸۸۰ مبلادی ۱ صحیقه
۶ ضوابط فارسی - صرف و نحو تألیف عبدالحق دهلوی بز بان اردو ۱۸2۵ میلادی ۸۱صحبنه
۱- قواعدا لصبیان:تا لیف محمدباقر قاجاد چاپتپر آن ۱۳۲۰قمری ٩۰ صعینه
۲- قواعدضوابطز بانفارسی: تیف عبدالر شیدخان بنعبدالففار >
۳- دستودز بانفارسی:تا لیف علی| کبرقویم چابتهران ۱۳۱۸ شسی ۸»مبینه
6- نهرا لفصاحت:تأ لیف محمدحسینمیرز اقتیلچاپ لکبنو ۱۹۰۰مبلادی >
0- تکلمةالفارسی:تألیف قطبعلی (ازیادداشتهای استاد مینوی) 11 دستودز بانفارسی:دو جلد تألیفاستادان : همالی- فروزانفر- بپار- یاسمی
قریب- جلداول۰ ۵ ۱صحبنه جلددوم ۰ صحیفه- سال./۱۳۲ ۵۸سشسی
بیست وشش
۷- هف تگل (منظوم) قواعد فادسی سراینده کامتا پر شاد چاپ لکهنو ۱۷۸۹ میلادی ۲۳ صحیفه
۸- بدیم| لصو ی تال فکاووسخان چاپسال۱۸2۸مبلادی ٩ صحیفه
> فارسی تکلمسی(تر کیوفادسی) چاپقسطنط نیه ۲۱۲ اقنری -٩
ٍبپِ عافنامه: تألیف سیداحم دکسروی تبریزی ۶۲ صحیفه
۷۱ و بحثدر بارهفعل درژبانفاد-ی ]یف گانگا پرشادا بندولاچند چاپلکپنو ع۱۸۷میلادی ۲۷صحیفه
۲- و ندهایفارسی: 6 ۱۱۱ مس
۷۳ چپارغربت:تلیف محمدحسنمیر زا چاپ لکپنو ۱۸۸۷میلادی ۱۱۲ صحیفه
۷۶- قند پادسی:تا لیف سیفالدین محلاتی (اين کتاب راجم به حروف- اسم- مصطلحات_ کلله و کلام بحثمیکند) هفت باب است چاپ بمبتی - ۱۹۲۷۲ میلادی جبعاً ۲ صحیفه
۵ - کیفتتعلم |للة |لفارسیه: تالف حسین محقق ی ۲ صحیفه
>۷- عزیز | لبصادر: تا لیف محمدعبدالعز بز چاپ لکپنو ۷۷ مبلادی ۲۶ صحیفه
۷-[غاز فارسی: تا لیف محدعید| لحکيم در بازه فعلفادسی چاپ ۱۸۷۲ میلادی
۴صحفه
۸ - معزن| لفوا ید باخز| نةالاصول:ت لیف محمد فائقاس غلامحسین چاپ لکمنو 6 میلادی ۱۸۲ صحیه»
۷٩ منود لبصاذر:ت] لف مدمدمصطفی| بنمجمدر وشن (در بارهمصادراست) چاپ کانبود ۱۲۹۵ قمری
۰ ییا لقوانین: تا یفمحیالدین چاپ۱۲۱۳قمری
۱- حسن|لقواعد (بز باناردو) تأ لیف محمد نجف علیخانمرادآ بادی چاپ ۱۸۹۵
بستوهفت
۲- قواعدالفارسیه (تر کی) تألیف شیخمر ادانندی چاپ اسلامبول ۱۷3۷ قمری ۷ صحیفه
۲۳- میز آنفادسی ,ابقضی قانو ناتفادسی (۱) تألیف جمالالدیین حسینابنسید نود ار عشی شوشتری- چاپٍعظیم[ بادهند ۱۱6قمری
۸6-خواجه لسان: تر کیت لیف محمدر فتمناستر لی (صرف تر کی-,عر بیس فادسی) جاپاسلامبول ۱۳۱۱قمری
۰- قاعدههایجممدر زبانفادسی : تالیف استاد ارجمندآ قاید کتر محمد معینچاپ تهران۱۳۳۱- ۷۲محیفه
7- اسممصذر حاصلمصدر: :تا لیف استادارجمند آقاید کترمحمدمعین چاپ تهران ۲ - ۷۲ صحیفه
۷- بحر | لفواید. در قواعد علمقادسی (تالیف ۱۲۲۳ قمری مولف یا نسخهایاز آن در کتابخانة آقاید کتر برو بز نانلخانلری موجوداست.
۸۸- نامهز بان آموز:تالیفعلی| کبر ناظم الاصباء (صرف نحو فارسی) چاپتهران ۶ تشری۳۱۰صجیفه
۹-دستورز بانفارسی: نصرةا لوز اره
۰- مطلم العلوم دمجیعلفنون:تالیف و |جدعلیخان (بابنهم) چاپلکهنو ۱۲۸۳ قمری۱۵۹صحیفه
۱ - دسالهعبدالواسم: تالیف عبدال |
صحنه
سم هانموی چاپ لکپنو ۰ قمری
زداپلس الف کثرت (مولف نامعلوم) چاپ لکپنو صحنه ۳- تحفةالمصادر «مولفنامعلوم» چاپ «تحگره ۸میلادی ۲ اصحنه *- تشریحالحروف:منظوم «مولف نامعلوم>چاپ ۲ تلکبنو
سست وهشت
۵ رساله نحو دمولفنامعلوم> درانیدود بجاپرسیده است صحیفه
۹1 یاود|شتهای علامه فقیدسعید شاد وان محمدتزو ینی- جلداول در باره (استفبام |ستعمالجامد بمئز له صفت اسممفعول در افعال فادسی- اضانه فار سی- حذف (ال) درطی عنارات فادسی (الفولام) |مالهالف (امپرسونل) امرحاضر ازفملمجپول «ان> ودای> بر وتات ۳
۷ مقدمهفرهنك آموز کار- تالیف حبیب الآ مو زکار ۱۳۳۲ شمسی۲۵ صحیفه
۸- مقدمه فر هنك برهانقاطم.
٩-مقدمه فر هنك انجم نآ را
۰ شنراتی ازصرف و نحوفادسی ورا للجم فیمما یر الاشمار السجم تالیف قمس قسدازی
۰ ۱-پارسینامه:ساغراصفهانی صرفو نحوفارسیفقطصرفاست تالیفسال۱۳۰ قبری نسخه متخطوط [ند رکتا بخانه رگار نده مضبوط است ۵ صحیفه جیبی
حواشتاکان ارجمند بامطالعه فبرستکامل ازدستورهائیکه درز بان فاردسی نوشته ۱ شدهاست وا زآن اطلاعدادیم ملاحظه فرمودهان د که |زصدجل دکتا یی که درفپرست آمده است هفتادو بك جلدآن تعداد صفحاتش شباره وثت شدهاست و۲۹ جلددیگر که صفحات آنرا نتوانستهایم مشخ کنیم دهجلد ازاین ۲۹جلدآن یعنی شبادههای (۸-۶۱-۹-۱*
۷۸۵۹4۲ ۸۳-۹۹-۹۸-۷۰) متعصرا دستور ز بان فادسی نیستند و همچنانکه دد
نپرستآمده املا وانشاء فادسی یار اجع بهمصادر درز بان فارسی ویاهقا پههایی درژبان عربی وت ر کی وفارسی است وقطعیاست درا یندهجلد نی آ نچهداجم بدستورز بان فادسی آمدهاست پیش از[ نچه در ۷۱ جلددیگرآمده نخواهد بود:
ازهنتاد و يكجل د که باره صفحا تآنر| دردست دادیم ۳جلدآن صفحاتش کمتر ازدویت صعیفه است و ازهفتادو يكجلد چپلجلدآن از صدصحیفه ه مکمتر است وفقط ۸
جلدآن ازدو یست صحیفه تجاوز میکند و این ۸جلدمم بطوریکه در فپرست آوددهايم
بستو ه
هيچيك منحصرا در باره صرفو نحو ز بانفارسی گفتگو نميکنند.
مانند شماره۷۱ و ندهای فارسی کهمنجصر | دريك. وضوعاست و یاقندبارسی شماره ۳ که راجم بهمصطلحات ز بان فادسی وعلم کلام گفتگو میکندوضنتا راجم بحروف واسم درز ان فارسیهم مقالاتیدارد و باشماره 7 ع-مواردا لمصادر است که در بارهمصادر زبان فادسی بحث میکند نه درصرف ونحو آن و یالسانالمجم (۲۱) که در آن بحث مختصری راجم بصرف ونحو شده است وشماره يك(۱) کهنقط داجم بمصادراست.
پس از۸جلد پنحجلد آنهم که اژدوست صحیفه متجاوژ ند دیدیم که منحصر ادستور ز بانفارسی نیستند. ودرهر يك بحثی .هم |زدستورز بان فارسی آورده شده است .| زسه جلد
دیکر اطلاع کاملی ندارم.
یل باکت درصدجلد دستورهای نوشتهشده موجودمطالب نودجلد آن از
صدوینجاه صحبفه تجاوز نمیکند و بدیپی است نمیتوان دره ۱۵محیفه قوانین ز بانوسیم
و فصیح فارسی را آوددو در بازه آنپا ببحث ,-رداخت و بیچید کیهای [نرا ردش
ساخت .
خاصه آنکه اینصد جلدرا که هبرست دادهایم جز چند جلدمعدود هيچيك را نمیتوان بمعنیو اقعی دستودز بان (صرفو نحو) فارسی بحساب آورد زیرا | کثر] دريك یادومورد زبان ببحث پرداخته | ند ومطالبی آورده| ند وا کثر بت قریب باتفا [ نهااساس کار خودشان راصرف و نحوز بان عربی قرارداده و آنرا الگویتواعدز بان فارسیساخته | ند بدیمی استچون ینعم ل راهیبدهی استخواءو ناخواه بجایرسیدن بکبه بت کستان
رسیده | ندو بهمین علتهيچيك ازاین کتب برای محققین وطالبان فرمنك وادب و فارسی
مرجم قرار نگرفته و مورد استفاده واقع نشده است و ناچار مپجور و کننام مانده و
بگوشه فر اموشیسپردهشده| ند
باستناد متن کتاببای دستور ی که موجود است و درفپرستآمده است تاکنون در
ی
ز باننارسیصرف و نحویما ند« وستور جامع > کهجامو کامل بودهودروسمت بحشو تحقیق تتبع واستقراء که مستند بآنار کویندکان و نویسند.کان طراز اول ز بانمادسی باش د که سخنانشان برایفادسی ز بانان حجتاست نوشته نشدهاست و بنابراین- دستور جامع ژبان فارسیتالیف وتصنیف استادعبدا لرحیم هبایونفرخ همچنانکه اینمقامر| بحق|حر از کرده است درژ بانفادسی بینظیر است .
تصنیف وتدوین کتابی نظیر دستورجامم وست اطلاع واحاطه درز بان فادحی - وعر بیت بپلوی و یکی ازز بانهای اده بائی ( کهاز نانواده ز بانهایهند واروپاتی است) میخواهدو از همه مپمتر همت و بشتکار ءطالعه و مداقه ددنتبع و تحقیق متون ادبی ی
استاد فقبدد| نشمندسعیدعید) لرحیم هما بو نفرخ طیچملو سهسالاین اثر بزركو برجسته و بینظبررا باتصفح و تفحص و نتیعو تحقیق درز بانفادسی بوجودآودد
استادزمانیکه چپره درنقاب خاك کشید نزديك بپشتادسال واغت وازه۲سالگیبا عرمیراسخ بهتحقبق ونتبع یط نوفین دمک ی هفتادسالگی با پشتکاری شگفتانگیز این مهمدا دنبالمیکرد ودقیقهای از عمردا برای -صول بقصود فرو نمیگذاشت.
استاد معتقد بودا گر انسان درطول عمرخوديكاثر برجسته و کامل وجامع بوجود آورد ب از آ نت که صدها|تر ناقس از خود بجای بگذارد. | گر بادیده نصاف بشگر یم |ثریدا که باصرف بکممر بوجودآوردهدر نوع خودبی نظیر وجامعاست و نهتنپا بفضها-حسدها دنه ها قادر یت عظمت و بزر کی[ نر ازانظار مستور ومپجود بدارد باید کفت تا زمانیکه ز بانفارسی درصفحه وصحنهروز ار برجاستدستورجامع بنام بزر گتر ینمجموعه قوانینز بانفادسی اعتبار و ارزشخودرا محفوظخواهد داشت و گذشت زمان یشتر برقدر ومنر لت آن خواهدافز ود.
سیويك
ی
استادنقیددر پا یانمقدمه دستورجاممچنینمی نگارد :
«ما بنیان و پیبنادا استوارومحکم ر يختيم و نازك کاری وسلیقههای لیف وظرافت کاری و تقاشی ورتك آمیزیراباید] بند گان بمروریکقرن اضافه کنند وانجام دهند ومارا بذ کرخیر یاد کنند. >
از ند» هستم بر ای تحقق بخشیدن باین آرژوی استادبقدر استطاعت وبضاعت ادبی خواهم کوشید و بطوربکه چاپدوم دستورجامع حاکیاست تا آنجاکه یکسال فرصت و مجال |جازه میدادهاست در اینداه کوشش شدهاست.
دراینجاپ ازده یست وسیوچهار نفر گوینده دیگر که از آثارشان دردستورجامع نیامده بود شاهدآورده شده است ورو بپمرفته در اینچاپ یکپز ادوجم ار صدو پنج یت بر شواهد کتاباضافه گردیدهو از شا نز دهجلد[ ثارمشپورمنشور نیز شواهدی| نتخاب ودرموقمو مقامخود آوردهشده است.
نکتهای که تذ کرشدر اینجا ,سیار بموقم استاینکه:
ارزش دستورجامع بکثرت شواهدیست که در آن آمده ومصنفدستورجامم کوشش و مجاهدتی که در اینراه بکار برده راستی موجب اعجاب و 7حسین فراوانشت , استاد عبه الرحیم هسایونفرخ بانتبم وتحقیق در آثار بر گزیده ادبفادسی قوانین زبانرا از خودز بان ا-تخر اج و بااستناد با ثار استادان ز بان
و تنظیم کرده است.
دردستورجامم درهیچ نکتهای رای و نظر شخصی بکار ثر فته است 9سا نتکه در کار
تحقیق وتتبع دستدارند ارزشزحماتیکه مصنف دستورجامم بکار برده
افارسی درهرموردقوانین ز بانراتدوین
برایشان مشهود
استيك آزمایش بسیار ساده نشانمیده د که بر ایتبیه دههز ار یت شاهد چهمدت صرف
وقت کردیدهاسی کافی است یکیدومورد از شواهدی که دردستورجامم آ مدهاست انتخاب
کنندو بخواهند ازسعدی- فردوسی- حافغظ مسعودسعدسنائی- مولوی- برای آنشاهد
ومثال ییاور ند دراینصورت ارزش زحمت یکه هو لفدا نشمند دستورجامع بکار برده است بر
سی ودو
آزما ی شکننده روشن ومشپود میگردد.
بپر حال چون هر چهشواهد وامثال بشتر باشد صحت نظر ات»و لف مستند ترخواهد بود باتوجه بایننظر نگاد نده کوشید که شواهندیگری بر کتاب بیفزایه وشواهدی که درچاپدد) انز وده شده باعلامت (جب) در کنادابیات معخ ص کردیده است.
بطور بکه گفته شد ۵ بیت شاهددرینجاپ بیشتر ازچاپ اول [مدهاستوامیدواد
است دزهرچاپ تا [نجا که براینو یسنده مقدوراست درراه تکمیل ایناثر بدیعو بی نظیر
بکوشد و آرزویمصذف دانشند آنرا فراهمآورد : رکنالدین همایو نفرخ تهران اردیبپشت ماه ۱۳۳۹
سی وسه
رثرطبع شاعر بلندقر یحه واستاد- [قایاد یب برو مند
شاعرشهیر , سغنسراینامی معاصر ۲ قای ادیب بر ومندکهدر تصیده و غزل کویسغنوری ازهمکنان ر بودها نددر تبجیلاز زحمات نویسدهرستورجامع تصیدهفرابی سر و ده| ند که بنامسباس زینت بخش این کتاب میکردد.
(و ثیقهملی با گنجینهز بان)
سزد که ازدلو جانپاس آشیان دادیم تن از تحمل ذلت به ننگ نادیم دطن که نگه دلبند روحپرور ماست حنرزحسحقارت کهژرف کردا بیاست غرور ملیما گوهریاست روشن تاب زبشت (کاوه) و فرز ند (آبتین) استیم هتاژه پایبدوران نهادهايم که جای بلوح عبرت ایام » با خط زدین نگر بصفحهی تاریخ کزمکانتو جاه زدیر بازهما نند گیوورستم وطوش ددفش فتح نهتنها بسرویدوش که نیز پبویژه کز پساسلام رشته های نفوذ نفوذ دانش و فرهنك از زمان کهن با حکیم وبا شاعر بلند آواز بپر کچاکه دود کاروانی از فر هنك هر آن ذخیره که دادیم ازجو اهر فکر بدین زبان که نماینده تشخص ماست بدین زبانکه کلید خزاینهثر است بدین ژ بانسخن اژعلم و حکمت و آداب
ز حادئات جپانیش » در امان دادیم که از سلاله نام آوران» نشان دادیم روابودکه کرامی ترش زجان دادیم رواست گر خوداز یثورطه بر کر اندادیم از آنکه خود گهر از دوده کیان دادیم پس آبروی که از فر دودمان دادیم بصدر صفحه تاریخ باستان دادم ژجاه و سلطه بسیطر فهداستاندادیم چه مایه مرد کر انفر بهر زمان دادیم ژ عهد خسرو وشابورو اردوان دادیم چه بیشمر هنری مرد بهلو ان دار یم کمیت فضل مسخر بزیر ردان دادیم کشیدهاز درحین تا بقیروان دادم پر مکانکه توروی آوریعیان دادیم که صیتشان شده بربام آسمان دادیم ژاهل دانش و فن میر کاروان دادیم ز دولت سر گنجینه زبان دادیم فروغ شخصیت اژ پرتو بیان دادیم ز نطم و نشر بسیکنج شایگان دادیم ژهر نمونه کهخواهی یکان یکانداريم
سی و چپار
وز7نگرو هکهشدنامشان بچرخ(اثیر) جو شاعرانسخ نآرای این بان گشتند ز بهر ترجمه کنتههای نفز (ددی) بانب (کفتار پادسی) "بسیار
بحی مه چرا ای نگ زیده کالا دا اگر شف و زیوت ی کشد ژ بانر[ کاد ۳ زبان خادجی [موختن رواست وليك
چه ب رگز یده (اثر)های جاودان دادیم نداطجان (بگلستان) بو( بوستان)دادیم بپر دیاد کرانمایه ترجمان دادیم بشرق و غرب هواداد نکتهدان دادیم (بفکر نو)سزد ار(نیرویجوان)دادیم هزاد شک رکه جولانگهی چنان دادیم زبان خوب چو دادیم هردهان دادیم بقای (وحدت ملی) رهی نآن دادیم نه ایسن از اثر کاهش و زیان دادیم نه اهتمام به تحصیلاین لان دادیم کجا باس وطن قدرت وتوان دادیم اکرنه در براو سر بر آستان دادیم ه پیش از[ نکهسر از پارسی کر اندادیم
و1
ورود ما «بهما یو نفرج» آن استاد زهی موف «دستور جامع فرخ» قواعد (سخ بادسی) مدون ساخت یبا سکنجسخن ر نج بردو مزونخ ات حوورطر یقسخنسالها بجان کو شید
کزو بفرق سخن طرفه سایبان دادیم عزو بنام ادب عرض امتنان دادیم بدفتر ی که از او بهره پ ی گمان دار یم بیارجمندش از ینسمیر ایگانداد یم سز که پاس حتوقش بالیان دادیم
ی ثهرست کامل مطالب دستور جامع
شمارهردیف: موضوع صفحه کتاب شمادهردیف موضوع: صفحه کتاب
۱ - کتاباولاسم : مقدمه کتاب اول اسم دستورجامم 1 اسم درز بان فادسی 3 ۲ - چرادد کر دآوردنو تالیف - اسمخاص ۳ دستورز بانیجامم اقدام نکرده| ند ۳ ۲ سم نوع ۰ ۳- دبانعریی - زبانسيتيیك ۰ 9 3 1 - نمودارز باناصلیمردمآربا ه ۹ - اسم صفتی ۰ هه ثمو دارژ بانفارسی جدیدیادری 0 0 ده 3 - زبان فادسی جدید ۷ ۳ - توضیح دربارهاسمصفتی ۷ - زباناوستا ۷ پاورقی ۰ ۸ - فیلوی وفپلویات ۸ ۲ - اسم جمع .0 هی زان ززیای ۳ ۲۳ - نوعادل:اسمجمم تس بات لب وشالدهدستورجامع ۱۲ 14 - نوع دوم: ازاسمجمم 5۳ ۷ - عریف دستوروالفبا ۳۳ 5 - نوغ سو):ازاسم جمم وه ۲ حرکات ۳۷ ۲۹ - اسممشتق : سهدستهاست ۴ واقص خطعریی ۳۸ دستهاول : سه کروه ۰۸ نوت ده
۰
سیوشش
شمارهردیف: موضوع صفحه کتاب ۸ -گروه: دوم ازاسممشنق 1۸ ۹ -گروه سوم:ازاسم مشتق ۸۸
۳۰ قسمتدوم: از اسمهایمشتق ۷۰
۱ -گونه اول ۷۰ ۲ -گونه دوم ۷.۰ ۳ -گونهسوم ۳
6 - قسمسوم|سمهایمشتق از صفت ۷۳
۰۵ - اسمهای مشتق از فءلهفت
گونه است ۷ ۰ - اول ۷ ۳۲ دوم ۷۵
۸ - گونهدوم ازاسمهایمشتق
از فعلاسم مفعولست ۷۸ ۹- اسم مفعول ۷۸ ۰ - قسمسوم اسمپایمشتقاز
فمل صفت مشبههاست ۷۹ ۱ - قسمچپارم ازاسمهای مشتق
ازنمل برچپارگونهاست ۰ ۸۱ ۲ - گونهاول ۸۱ ۳ - ) دومحاصلمصدرو آن
خود برسه دسته است 3
شمارهردیف:. موضوع صفحه کتاب ۶ دسته اول ۰ مصادریااصول افعال 3 0 - دستهدوم : حاصلمصدرها که به«دار > تماممیشود ۸۰
7 - دستهسوم : ازحاصل مصدر
یااسم مقعول ۸1 ۷ گروه چپارم ازاسمهای مصدر ۸۷
۸ - قسم پنجم ازاسمهای مشتق ازضل ۸۸ ۶:۹ - قسمششماسم[ لت و آن برسه نوع است ۰ ۰ - نوع اول کر فته شده
ازاسم ۹۰ ۱ - نوع دوم اسم آلت ٩۱ ۲ - نوع سوماسم لت مشتی
و آن ۲ گونهاست ۱ ۳ -گو نه اول ۹۱ ۶ -گونه ددم ٩۱ 0 - هفتم اسممصدر ۱
7_-- قسمچهارم از اسمهایمشتق ۹۲
۷ -گونه پنجم ازاسمهایعام
شمارهردیف: موضوغ صفحه کتاب | شمارهرد ف: موضوع ضفحه کتاب
و آن.ع۱ نوع است ۹ ۷۷-سوم: > هی ۱۲۵ ۸ - نوع اولازاسممر کب ۰ ٩ ۸ - توضیحاتی درباره کلمه ٩ - نوع دوم ازاسممر کب ۱۰۰ دهنگن» ۱۳۰ ۰ - نوع سوم ازاسممر کب ۱۰۱ ۶ - چپارم بیشاوند پر-پرا ۱۳۳ ۱- نوعچهادمازاسممر کب ۱۰6 ۰ - نوعچپاردهم ازاسم که ۱ مر کب:باو ندها ۱۳۹ ۳ > ششم > ۰ .۱ ۱ - یکم پساوند دود ۰ ۱۳۷ ۶6 > هفتم > ۱05 ۲- دوم > دور> ۱۳۹ 0 > هشتم > > ۱۰۳ ۳- سوم > دوار» ۳3 01 > پم > ۱۱۰ ۶ - چپادم >» «سار» ۱۶ _ > دهم > ۳ ۱۳ 5 - بنجم > «زار» ۱:۲ ۸- نوعیازدهم ازاسممر کب ۱3۵ و آنخودچهارقماست ۱۷ ۷ - هفتم > باره ۱5۱ ٩ -گونهادل ۱۳۱ ۸- هشتم > ستان ۱۳ -۰ > دوم ۱۳ ۶-نهم > لاخ ۱5۸ ۱- > سوم ۱۳۳ ۰-دهم > کده ۱3۰ ۲- > چپارم ۱۲ ۱ بازدهم » کار ۱3۳ ۲ نوع دو ازدهم از ا-ممر کب ۱۲ ۲دوازدهم> کار ۱32 ۶- نوعسيزدهم ازاسم ۳-سيزدهم > گر ۱3۰ مر کب پیشاو ندها ۱۷۳۰ ۶-چپار«هم > مند ۱۷۲ ی ۰ ۱۳ *بانزدهم > کون ۱۷ دهم ن ۱۷۰
سی وهشت
مروت ۲ موسوم تفحه کاب شارهردیف: . موضوع صفحه کتاب
۷ - هفدهم پاو ند ۵ کلماتیکه بای بز ز گداشت وش - فش ۱۷ بکارمیرود ۲۰
۸ - هیجدهم پساو ند -گونهششم اسم - اسم دیس-دیسهدس ۱۷۸ ماخوذ اش
۹- نوزدهم پساو ند ککس ۱ ۷ - توضیحاتی درباره دی>
۰ بیستم > ناك ۱۷۹ ۱ اسم ماخوذ ۳۰۹
۱-ستویکم پساو ند بان ۱۷۹ ۸ - «ی» اسم ماخوذ اذ۲۲
۲ ستودوم > دان ۱۷۳ دتم از اسمها گر فته میشود ۳۹
۳ ستوسوم > ۱۷ ۱ ۹ یکم : ازامهای
۶ ستوچپارم > تاش ۱۸۱۰ مغترك باصفت ۲۰۹ ۵ یتوپنجم > وند ۱۸۷ ۰ - بادداشت در باره کلمات:
7- بیستوششم > وید ۱۸۹ فراخ - ژرف ۳۰۹ ۷ ستوهفتم 9 ۱۵۵ ۰۱- دوم :ازاسمهای ماخوذ ۳۱۳
۸- بستوهشتم > سیل. .۱۹۰ ۲ - سوم : اسم ماخوذ اذ
بستونهم نك ۱۵۶
اسمهای فاعل ۳۹۵ ۰- سوام پساو ند مانممن ۱۹۶ ۳ - چپارم : ماخوذاذاسم ۱- مر کبات با ددژ> پاووقی ۱۹۲ فاعل شبه اسمفاعل ۲۱3
۲- سیویکم پساو ند« گان» ۱۰۰
۳ - توضیحاتدر باره کاف
6 بتجم:ماخوذاز اسممفعول ۲۱۳
۵-ششم :ماخوذ |زصفت
درآ خر برحی کلمهها و حالیه ۳3 ۶6 - پاوند «نود> و(ن-ا) ۹ - هفتم : ماخوذ ازسو دراول برخیواژهها 3 شخص مفرد ۳۹ ) سیو نه
شمارهردیف:
۷ - هشتم : ماخوذ ازصفت
هشببه ۳۱۹ ۹ - نهم : ماخوذازاسم مصدر
مختوم به دار» ۲۲۰ ۱۳۰ - دهم : ازاسمهای مر کب
و آن۱۲ نوع است ۲۲۰ ۱ - نوع اول ۱۲۰ ۲ - > دوم ۱۲۰ ۲ - > سوم ۲۳ ۶ - > چپارم ۳۳۲ بیر ۹ > بنجم ۳۳۲ ۳۵ سم 4 ششم ۳۳ ۱۳۲ - > هفتم ۳ ۵۸ ۰ ۰ هتم ۳۳ ۱۳۹ > هم 111 ۶ > دهم 111 0۱- > بازدهمو آن خود
اس ۱۰ ۲ نوعدوم ازقم یازدهم ۲۲5 که ۲ 6 > چپادم > > ۲۲۷ و مر :۱
۰ دو ازدهم از اسمماخوذ و آن خود؟ ۲ کونهاست ۷۲۸ ۱:۲ - یکم 1 از کلمههایسر کب
بابساو نددور» ۲۲۸ ۸ - ددم : مر کبشده باپساو ند
موضوع صفحه کتاب
۱
شمارهردیف:
موضوع صفحه کتاب ۲3۸ ٩ - سوم : مر کبشده با پساو ند
دور >
دوار» 0 ۶۰ - چپارم : مر کبشده با لفط «بار> 1۹
۱5۱ - پنجم : مر کبشدهبایساو ند
دک 1۳۹ ۲ - ششم : مر کبشده بایساوند کار» ۱۳۰
۳ -- هفتم : ماخوذ از کلمههای مر کپ شده با < کار» ۱۳۰ ۶ - هشتم : ماخوذ از کلمههای مر کبشده بایساوندهمند» ۲۳۱ 6 - نبم : ماخوذ ازصفاتم رکب
با «فا» ۱۳۲ 1- دهم :ماخوذ ازصفاتمر کب با
باو ند« ناك» ۲۳۲ ۷
بازدهم: ماخوذاسمهایمر کب شده با یناو ندو بان > ۱۳۲ ۸ - دو ازدهم : ماخوذاز اسمهای مر کبشده باپساو ند «بد» ۲۳۳ ۹ - سیزدهم : ماخوذازاسمهای مر کبشده باپساو ند«سار» ۲۳۶ - چباردهم : ماخوذ از آسمهایمر کسشده با پساو ندتاش۷۳۵ با نزدهم: ماخوز از اسم هایمر کبشده با پساو ندومان» ۳۰
شمارهردف : موضوع صفحه ۱۲ شانردهم : ماخوذ از اسم
های مر شده با پاوند< کاف> ۲۳۵ ۱٩۳ - هندهم : ماخوذ از اسم
های مر کبشده بایساوند «وند» ۲۳۲ 6 هیجدهم : ماخوذ از اسم
های م رکب شده با پساو ند «یاد» ۲۳۷ ۵ - نوزدهم : ماخوذ از اسمپای خاص ۳۳۸ 7- ستم : ماخوذ از صفتهایمشترك باظرفوقید ۲۳۸ ۷- ستو يك : ماخوذ از ضمایر شخصی ۱۳۸ ۸ - ستودوم: ماخوذاز اعداد ۲۳۹ ٩ - قسچذوم : «ی> ضمیر مفرد مخاطلب ۳ ۱:۰ ۷۰ - سوم : «ی» شرطیه ۳:۰ ۱ - چپارم: دی» آرزو ۲۱ ۲ - بنجم : «ی» شكوتردید ۲۶۱ ۷۳ سد
ششم: دی > نقل و تصی رخ و اب ۳:۲ 6 - هفتم: «ی> نسبت رثن ۵ - هشتم «ی» صفتی ۱:۳
۹ - نهم : دی> استمرار ۱33 ۷ - دهم :«ی» برایساختناسم ۲4۶
/-_- یازدهم :دی> لیاقت 33
شماره رد یف ا: موضوع صفحه ۷۹ - دوازدهم :دی> نکرهو وحده ۱:۵
۰ - سیزدهم : «ی> آخر بعضیاز
صیفهها
۰۱ - فصلسوم از کتاب اول : ایک ۱:۹ ۲ جنس نروماداکی ۱5۳
۳ - جمم نوعاول : باها ۳5۳
۶ - نوعدوم با : آن ۹ ۵-- تصفیر : تصریفسوم .۰ ۰ ۲۷۵ - اول : چه ۳ ۷ - دوم : ك ۳
1 تصفیر جا ندار انغیر انسان ۸۲
۹ - کتابدومصفت ۸۰ ۰ - صفتدرز بانفادسی 1 ۱ - طریق تشخیص ار ۲ صفت از حیثساختمان سه اوع
0 ۳۹۰ ۳ - نخست جامد ۹.۱ ۶ اصفات معترك ۳۹۲
۵ - مفاتعددی دو نوعست ۰ ۳۶۲
۲ -یکم ۲ ۷ -- قسمدوم و آنهم بردونوع ۳ ۳۰۳
چهلو رك
شاره ردیف . موضوع. صفحه 0 کم : صفاتعددی ۱۲۳۹2۲ ۹ - دوم :سایراقامصفت ۰ ۳۰۳
۰--صفات مشتق و آن سه قسم است ۳۱5 ۱ سم اول |زصفاتمشتتوآن
خود برسه گروه تقیممیگردد ۳۹ ۲ گروه اول : ۳۹ ۳ - گروهدوم وسوم ۳۰ ۶ - قسمدوم ازصفات مشتق :
اعد ادتر تیبی ۳ ۵ - قم سومازصفات مشتق ۳ - قمچپارم ازصفاتشتق
از اسم ۳۳۹
۷ - قسمدوم ازصفات مشتق از
لو آن چهاردسته است .اول ۳6۲ ۸ - دستهدوم ۳:۳ 5--سته سوم|زصفاتمشتی از فعل ۳:۹ ۰-دسته چپارم ۵ 2 اه ۱۳۶۱۷ ۱- کروهسوم : صفات مر کب که
خود بنجاهو نهقم است ۳5۲
۲-قسمدومصفاتمر کب یاباو ندها۳۳
۳-نوعسوم از صفات مر کب باب.او ندها
۶- قسمچپارم ۲2 و3۲
۵- نوعبنحم ازصفاتمر کبو آن
۳۵
۳:۹
صفحه ۳۹۰
شماره ردیف موضوع
مر کبات بایباوند «آسا» - نوعششم ازصفاتمر کب و آنمر کبات باباوند« گون» ۳۹۱ ۷ - نوعهفتم : ازصفاتمر کبو آنمر کباتباباوند دنام ۳۸۵ ۸- نوعهشتم :مر کب با پساو ندد یس۳۹0 ۶۹-نوع نهم: « بایساو نددوش» ۳۶۷
۳۲۰ - نوعدهم : ازصفاتمر کب
تر کیب شدههای باپساو ند<سار» ۳۹
۱ - نوعبازدهم : تر کیب شده
هایباباو ند «وار» ۳۷۳ ۳۳ سنوع دوازدهم: تر کیبشده
های بابساوند دور» ۳۷۸ ۳ -نوعسیزدهم: تر کیبشده
هایباساو ند دور» ۳۷۹ ۳ -نوعچپاردهم: تر کیپشده
های بایساوند «مند» ۳۸۰ ۶6 نوع پانزدهم : تر کیپ شده
های باباو ند < کار» ۳۸۶ ۳۳ -نوعشانزدهم: زتر زک ده
های بابساوند < کار ۳۸۰ ۳۳۷ -وع هفدهم م لاک له
های باپاوند کر > ۳۸۹
12ٍِ«- نوعهیجدهم درک شاه
جهل ودو
شیارهردیف بساوند «مان> ۳۸۸
موضوع صفحه کتاب
۹ نوع نوزدهم : تر کیبشدههایبا پاوند «مین> ۳۸۹ ۳۰ نوم لتتم : کیب شدههای با باو ند«سیر > ۳۸۹ ۱ گر وهووم از صفاتم رکب:
نوع اول ازصفات مر کبآنهایبکه ازيك اسم مفردوامرمفرد متعاطب يك فملساخته مود ۳۹۰
۲ - نوع دوم ازصفات مر کب و آن
مر کب از دو اسم عام ۳۹۹۶ ۳ - نوع سوم ازصفات مر کبمر کب ازيك اسم ويك صفت ۳۹۷
۶ - نوع چپادم : ازصفات مر کب و آنم رکب ازصفت واسمیاست ۳۹۷ ۵ - نوع پنجم : ازصفات م رکب وآن مر کب |زاسم فاعلواسم عام ۳۹۹ - نوعششم : ازصفاتمر کب وال م رکب |زاسم مفمولواسم هام ۰ 4۰۰ ۷ - نوع هفتم : ازصفات مر کبو آن م رکب ازاسم عامواسممفعول 4۰۰ ۸ - نوعهشتم: ازصفات مر کب و آن م رکب از يكصفت باقیدوامرحاضر مفرد يك فمل 39
شبارهردیف موضوع صفحه کتاب ۹ - نوع نیم : (زصفات مر کب و أنْ م رکب |زصینعهامر يك فعل واسم عام
یامعنی ۰.۰.۳ ۰ نوع دهم: اژ صفات مر کبهتفرقه پنجطبقه است ۳« ۱ - طبقه اول : اصفحات مر کب
متفرقه ۶۰۳
۲ طبقهدوم : > > ۴
۳ طبقهسوم : > > ۴ متفرقه .۰.۰ ۲۶ طبقهچپازم: > > ۴
متفر قه ۰.۷ ۵ - طبقه شجم: و سب وک
متفر قه ۰۸ ۹ - مر کبات با ییشاو ندها ۴۰۹ ۷ صفات مر کب باییشاو ندها هنوع است نوعاول : 39 ۸- نوع دوم: آ نپا که با «بی>تر کیب میشو ند ۰۱۰ - نوعسوم :نها که بادنا»تر کیب میعوندوآن خود۸دسته است ۰۱۳ ۳۰ _ دستهاول : برسراصول افعال
درآ ید ۰:۱۳
جملوسه
شمارهرد یف موضوع صفجه کتاب ۱ - دستهدوم : برسراسم عام و اسم معی در آند ۱۳ ۲ - دسته سوم : برسراسم مفعول در آید ۰۱ ۳ - دستهچهارم : برسر صفات مشبهه در[ ید 33 ۶ - دستهپنجم : برسرصفات بیط درآ ید 31 ۰۵ - دسته ششم : برسرصفات مر کب یامشترك بااسم در آ ید ت31 - دستههفتم: برسراسم فاعل مرخم یامر کبات اسم وامرمفرددر آید ۰ ۶۱۵ ۷ - دسته هشتم : برسر صفات مر کب ازدو اسمويك صفتدر آید 2۱3۹ ۸ - نوع چپادم : ازصفات مر کب با پیشاو ندها ۰۱۹ ۹ - نوع پنجم : ازصفات مر کب با او ندها ۰۷ 7 - صفاتمر کب دواسمی وغیره 4۱۷ ۱ - صفات مر کب دو کانه با دی ۰۱۹ - حروف تعریف : معرفه - زکره 3
. حروف تعریف همين ۰ ۲۳
شمارهردیف موضوع " صفحه کتاب
6 - حالاتو کیفیات صفت 60 - نوع یاجنس
7 - حالات ودرجهصفات ۷ - صفات قیاسی یاسنجیدنی ۸ - صفت عالی بابر گزیده ۹ - کتاب سوم فعل
۰ - بخش نخست از کتابفعل ۱ - افعال سالم یا باقاعده
۲ - افعال ناسالم یابیقاعده
۳ - افعال تمام
۶ - افعال ناتص
۰ - جنس افعال
۹ - افعال اصلی
۷ - افعال فرعی با معین ۸ - زمان فعل
۰۰ ۰۹ ۰.۳ ۰۷
134 ۰.۰
۹ -افعال معینسه گروهمیباشند 460 ۸۰ افعال معین اصلی _ دو کانه :
بر عی
۱ - اسم فاعل ۲ - اسم مفعول ۳ - اسم مصدر ۶ هم حاصل مصدز ۵ - صفت مشبپه ۲7- صفت حالیه
چبل و چپار
۰. ۱ 1 ۰5 ۰.5 «۳ ۰.۳
شبارهردیف موضوع صفحه کتاب ۷-صرف فعلمعینلا) دبودن> 294 ۲۸۸ - صرف فعلمعین شدن 33 ۹ - صرف فءلمعین داستن> ۶*5 ۵۶ ۳ ۳۵۱ - بخشروماز کناب سوم فعل انواع فعلهای معین و آن سه دسته مهم
<دشدن> ,7
است ۰۹۹ ۳۹۲ _ دسته(ول: افعال معیناصلی ۶*1٩ ۳ - دستهدوم:فعل معیند و گانه ۰۹ 6 دسته سوم : افعالمعینفرعی ۶*٩
۵ - ماضی ابتمراری نافص-
التصر یف 2۸۳ ۲ - طریقه شرطیه - آرزو - شك - ۰۸۸
۹۲ - زمانپایشرطیه - مضارع - حال ماضی 3 ۸ - زمان حالشرطیه 3 ۹ - ماضی طریقه شرطیه 1۹۲ ۰ - طر بقه ناقصالتصر یف - دعا ت
آرزو 0.۱ ۱ - افعالممین د و گانه .9 ۲ - افعال معین ناقصالتصر یف 9۰6 ۳ - زمان ماضی ۳ ۶ - مضارع دیارستن> ۰۱۹
شبارهردیف موضوع صفحه کتاب ۳۰۵ - ماضی «یارستن> ۰۱۹ ۳۰۰ - فعل معین خواستن 2 ۷ فعل توانستن ز(2 ۳۰۸ - طریقه مصدری ۸ ۹ - طر یقه زاس تاوصقی ۲۲ ۳۰ طر یقه م رکب ددرت
۰۱ بخشسوم از کتابسوم افعالمعین فرعی یاغیر منصرف رقف ۲-اول: فملمعینفرعی د آمدن> 9۲۵ ۳۱۳ دوم : فعل معینفرعی
دآوردن» 2۲۵ ۶ - سو؟ : فعل معینفر عی
افتادن ۰۳۹ ۳۱۵ - چپارم : فعل معین فرعی
۳۷ - اطلاعاتی در باره فعل
<ساختن» رات ۳۱۷ - افمال اژحیث معنی وچگونگی صدور بهسه دسته منقسممیشو ند 9۹
۸ ۱-برای ساختن افعالیکهمعنیصیرود* میدهنه ۰۳۰ ۳۱۹ _ افعال اصلی ناقصالتصر بف ۳۵ ۷۰ - بعضی افال دو مصدر نزديك بپم دار ند ۳۹
۷۱ - بدبدار شبیه بحاصلمصدر 9۳
چپل وپنج
شمارهردیف: موضوع ۲ _قسمتهایمختلف ومشترك انعال 9۳۰
۳ بخش چهارم از کتابسوم
بنا - وژن - تر کیپ ۷ - ساختنقسمتهایافعال ۰:۳ ۶۰ - طربقه صرف و اشتقان
تسمتهایافعال 999 7 - کتاب چهارم قیو د و ظر وف ۰+۲ ۷ -_قبودمشترك 3 ۸ - « مشترك بااسم 1 - د د« باصفت ۳ ۰ < « باصفاتشتق ده « د د دوویانه ۹3 0 اسم و صفا تیکه پس ازجمع با
«أن» ده >غر ملفوظ در آخر
آن درآید ۸۱ ۳-بودوظروفزمانی ۸ ۶ - قبودمکانی ِ ۶ - قبودعدد وشمار 98۰ ۹ - قبودی که از عربی گر فه
شایراست ۸۰ ۷ - قبودی که از کلمات فارسی
دعر بی تر کیبمیشود ۸۰ انار قیودچگو نگیوحالت ۸۹
چهل
شمارهردیف:. موضوع
- قتودمقدار ودرجه
۰- قبودیرسش و آن نوعاست 9۸۷
۱ - جدولظروفوقبود 9۸۸ ارات کتاب بنج ضمیر ها ۹
۳- ضیر شخصی وفیر شخصی ۳۲
۶ - جدولشمایر 1۳ ۵6 - ضایر شخصی متصل و آن
چپار سم است 19۰ ٩ - ضمایر فاعلیت 22۲ ۷ - ضمایر مفعو لیت 1۹ ۸ - ضمایرغیر شخصی 14 ۶۸ - ضمایررجمی 1۷۹ ۶۰ ضمایر مشار کت وتا کید ۷۷+ ۱ - کلمهخویش 2۷۸ ۲- کلمهخویشتن 1۷۹
۲ قسمسیم از ضمایر غیر شخصی ۸۳ ۶ - قسمچپارم ضمایر مبهم
صفانیه ومقدار 1 ۶- کتابششم -حروف ۸+ +۰- تشاولاز کابشتم ۸۸+ ۷ -حردف برسه گروه عمده
عم میشو ند 2۸۸ ون روف شیر و
بنج گروه است 1۹۰
و سس
شمارهردیف: موضوع صفحه ۳9۹ د«از» حرف پیشیناست و ده نوع مورد استعمالدادد ۷۳۰.۰ ۳۰ - «برا» ۰ ۷۰۲ ۷ «در> ۷۰ ۷۲ 2 «با» ۷۰۸ ۳۰۳ - دتا> ۷۳۱ ۶« بی»* ۳۱۳ ۳ کر وهدوم 2 «ب> و آنسه قماست ۰ اول : ۳۱۷ - قسمدوم : ۳۸
۷ -- قسمسو) :و آنده نوعاست ۷۳۱۸
۸ - « نزد> ۷۳۳۵ ۹ - «برای ۳۳۹ ۷۰- «بپر > ۷۹ ۷ - « بدون» ۷۳۷ ۲ - -و«سوی> ۷۲۷ ۳ - « بیش > ۷۳۰ ۷۶ - «بس> ۷۳۱ ۵ - «بالا> ۷۳۲ - «درون> ۷۳۳ ۷ -_ «چون> ۷۳۰ ۸- «میان> ۷۳۷ ۷۹ - «بپلو > ۷۳۷ ۸۰ - « نزديك > ۷۳۸
شمارهردیف: موضوع صفحه ۳۸۱ - «ذزیر> ۸3 2۲ «زبر > ۸3 ۳۸۳ - د«بسان> ۳۰-۳ ۳۸۶ - «اندرون؟ ۷:۳ ۳۸۰۵ و ۷۰۰ ۳۸۰ - «بکرداد> ۳:1 ۷ «جز بجز » اور ۳۸۸ - < گرد> ۷:۷ ۳۸۹ - «دنبال> ۷۳:۸ ۰ - «درباره» ۷۵5۰ ۰۱ - «مانند> ۷۳5۰ ۳۹ «دمگر» ۷۰ ۳۹۳ - بخ دوماز کتابششم
بندو بست یا حروف روابط و
موصولات ۷۳5۲ ۶ - حروف دوتایی ۷5۲ ۳۹۵ ۵ 2 مفرد ۹ < مرکب ر ۸ ۸« «صلوتباین رٍِ ۸ («« سیب وعلت ۳۹۵۹ - حروف ب رگشتی - جدایی
کمان - وابستگی ۷5۳ ۰ ۰ نیز > ۷۳۰۷ ۱ م « نیز > ۷۰۸
شمارهرد ف: موضوع صفحه شمارهرد یف: موفوغ و
۲ - «هم» ۷۳5۸ 7 - اگرنه تلف اری ۳ ۶ | ۲۷ - دستهسوم_بلدو بستچرایی ۷۷۹ را ۷ ۸ - زیرا - ازیرا - زیرا که ۱ 1 ازیر اك 1 ۷۷۹ 7 - «دانگبی» ۷ -_ذانکه ۷۸۰ ۷ - دابنك» ۷۹۳ ۰ - زآنرو ۷۸۰ ۸ - «چون» ۷۳۹ ۱ - از آن ۷۸۰ - «که» ۷۹6 ۲ - چراکه ۷۸۱ ۰سدستهدوم: حروفاستتناوتباین۷۹۷ | یی ۱ ۷۸۱ ۱-«مگر» ۸ | >4۳۶-دستهچهارم: بندوبستواستگی۷۸1 لد ار و تا اک ۷۸ ۳- ايك_وليك-لیکن_ولیکن ۷1۵۸ ۳۷ دهراگاه» ۰ ۷۸۷ 6 - جز بجز ۷۷۲ ۷ - دستهپنجم :حروفترجی ۷۸۸ ۵ - بلکه ۲ حواه ۷۸۹ 7 - ولی ۷۷۳ کون ۷۹۳ ۷ - اما ۷۷۶ - گویی ۷۹۲ ۸ - اکزب اک ۷۹۶ ۵ گر جند ۷۷۰ اش - گفتی 9 3 وب | ۳9 کی ۷۹۰ ۳ وی | 44۶ -گیرم» ازضلگرفتن ۷۹۰ اس چ ۷۷ ۰ - پنداد » > > پنداشتن +۷۹ روصم ( ۷۷۷ - شاید, > > شایستن ۷۹۷ ۶ - 4 نه ۷/۷۷ ۷ - ازچندفعلدیگر ۷۳۹۸ ۶ م نه ۸ | 2۶۸ - ادا ۷۹۸
چپل و هشت
شیارهردیف . موضوع صفحه کتاب ٩ - آخر ۳۹۹ ۰ لاجرم ۸.۰ ۱ - الا ۶ ۲ - حقا ۸۰۰ ۳ - حاشا ۸۰ در ۲ 9 0 - همانا ۸۰۲ 1 هر آبنه ۸۰۳ ۷- بخش سوم از کتاب ششم :
آوازها ۸۰۰
۸ - دسته اول : حروف ندا ۸۰۲
۶4 - «ای>» ۸۰-۷ ۰ - «ابا» ۸۰۸ 7۱ - دیا -الایا» ۸-۹
۲ - آوازهایتحذیر: الا ۸-۹
۳ - «هی> ۸۰ ۶ - «مان» ۸۱۰ 8 «هین» ۸۱ 1 - «زنپاد» ۸۲ ۷ - دسته دوم:آوازهایحقیقی ۸۱۳ 4 راکو ۸ *- فشفش ۸ ۰ -عوعو ۸ ۱ - چبجاپ ۸
شمارهردیف . موضوع صفحه کتاب ۲ - جز بز عِ, ۳ - غوغو ۸ ۷۶ قلقل ۸۱۰ ۵ - غلفل ۸۰ - زغژغ ۸۱۰ ۷ - شابشاب ۸۰
2۷۸ - تاكتاك - لنك لنك - ترمب تر مب ۸۰ ۶ - جیغجیغ - هوهو - بزیز ۸۱۳۰ ۰ - قوقولقو- کیش کیش - بیش پیش ۸2 ۱ - لایلای - هاقهاق - رود - رود ۸۰۷
۲ - عوعو - جرنكجر نك - های
هوی ۸۸ 4۸۳ - چکاچاك - طر نبطررنب - بگیر تک ۸۹ 6 - شه 2
۸۵ - آوازهای تحین و تمجید : ز۰
خدكت ۸۲۱ 2۸ - زهازه - ذهی ۸۳۲ ۷ - خه ان ۸ - خبی ۸ ٩ - خوشا
چپلونه
شمارهردیف . موضوع صفحه کتاب ۰- اینت ۸ ۱ -بنامیزد ۸۰ ۲ - آفرین - فری - فریش ۰ ۸۲۱ ۳- به به - شاباش ۸۷ 6 - وه -دردا - انوس ۰ ۸۲۰ ۰ - آ[ه ۸۳۰ 7 - دریغ - دریفا ۸۳۱ ۷ - وای روا ۸ - تفو ۸۳۲ 4 - هلا ۸۳۱
۰ هشدار- خبردار - باخبر ۸۳۳ ۱ تعالیالله -حبذا - حاشالله ۸۲۳ ۲ - احسنت - وبحك ۸۳ ۳ - تباركالله - نغوذبالله -
الله الله ۸۳ 6 - هیپات - لوحشالله ۸۳۰ ۵ کاب هنتم : نحو ۰ ۸۳۷
در خ قلم نو ۸۳۸ اسان ۸۳۹ ۸ - اضاقه حالتی ۸۳۹ 4 - علامت اضانه ۸۳۹
- مساف الیه برای ضمایر
7 ۸۱ ۱- خویشتن - ضایر تا کیدی ۸۶۱
نجاه
شدارهردیف موضوع صفحه کتاب ۲- ضمایر پم ۸:۲ ۳- ام اشخاص ۳
6 - اضافه تعلق باتشخیصس ۰ ۸۰۶ ۵ - اضافه بیانی دو نوعست اول اضافه
ری ۸ 7 اضافه توضیعی ۸ ۷ اضافه تشببی ۸:۷ ۸ - اضافمشیبه ۸:۸ - اضانه مجازی ۸:۸ ۰ - اضافهتوصیفی ۸:۹
۱ - مبحث افعال «در نحو > ۸ ۲ - تبدیل حروف ۸۱ ۳ - تجز به وساختمان افعالیکه مصدر آنهابا <دن> ساختهشدهاست ۸۷
6 -- استثناءها ۸۹ ۵ - افعال نرم یاباقاعده : گروه اول ۸۱
دو)
۷ اه > ۰ گروه
سوم ۲
۸- > +۰ « گروه
چپادم ۸۷۳
۰ - نملمعین اصلی «شدن» ۸٩
شمارهردیف
موضوع صفحه کتاب
۳۰ - افعال فرعی اول< گشتن» ٩۰۱
۳۱ - فعلمعین < کردن> ۲ - افعال متعدی
۳ - فعل معین فرعی < نمودن>
۶ - فعل معین «ساختن» ۵- فمل معین< بردن> ۳7 - فعل معین «ستن>
۷ -فعل معین «دادن>
6-۳۸ » دداشتن> 6 > «دیدن> ۰ > «رسیدن»
۰۱ » «اورزیدن» ۷۲ > > «زدن» ۳ » «خوردن> ۰-6 » <گرفتن» 6-0 > دتافتن> 6-1 > دبروردن> ۷ > د«خواندن» ۸ > دیافتن>
٩ - معرفه -نکره -وحده
۰ - نکره فردی
۱-- «ی > وحده
۲ -کلبه «هیچ» بجای «ی>
نکره
۰۳ «۹ ۰-1 ۰۹ ۳۲ ۹۳ 3 ۹۰ ۳۹ ۳۲ ۳۰ ۹۳۱ ۹:۰ ۹:۲ 51 5:۹ ۰۹ ۹:۹ ۹:۹
۱ 1-۳
۹4۸
شبارهردیف . موضوع صفحه کتاب ۳ » «چند ۹۷۰ 6 - معرفه - یکم 2
0 - دوم : دوحرف تعریف «اين
آن» ۹۷۳ - سوم : مایرمنفصل ۷۳ ۷ - چپادم : اضافه مالکیت معر فه
است ۹۷ ۸ - پنجم : اضافه مالکیت ضمایر
شخصی ۷۵ - اقسام اضانه 3۹ ۰ -اسم بو اسطهمنادامعر فهمیشود ۹۷۷ ۵7۱ -کلمههای : همین وهمان ٩۷۲۹۰
۲ - چندین وچندان ۹۸۱ ۳ -همچنان و همچنین ۹۸۱ 6 - تجز به ۸+۳ -کلامچپار نوع مختلفاست ۹۸۳ ۵*7 کلام اخباری ۸۳ ده کلام استفهامی ۸+۳ ۸ - امروخواهش 3 ۹ ص از ۸+۰ ۷۰ - مبتد| و خبر ۹۸۰ ۷۱ - مبتدا یافاعل 9۸۹ ۷۲ - خبر ۹۸
۷۳ - اضالو چگونگی[ نها ۹۸2
پنجاه وبث
شمارهردیف ۶ -معللازم ۷۰ - افعال متعدی ۷7 - تجز یه کلام ساده
موضوع
۰۷۷ کلامسهقسماست ۷۸ - کلامیاجمله تمام ۹ - کلاسر کب #۰ کلامساده
۱ - مبتداهمیشهاسم است ۲ - ییکم-|سمخاص 2۳ دوم : ضمیر
6 - سوم : مصدر
۶ - چپارم : اسممصدر 7 - بنجم : حاصل مصدر ۷ - ششم : اسمماخوذ ۸ - هفتم : کلامناقص *- هشتم: کلام نانمام ۰ - جزودوم : کلامساده ۱ - جزوسوم : <
۲ جزوچپادم: «
۳ - یکم : اسم خاص و اقام
اسم (هشتقسم) 6۶ - تر کیب کلام 6 - مبتدا
7 جایمبتدادر کلام
۹۹۸ ۱۰۰. ۱۰۲
۱۰۰۰
شمارهرد نف موضوع صفحه ۷ - فعل وخبر کلام
۸ - جزودوم ازاجزای 1 گانه
۱۰۰۸
سخنصفت است ۱۰ ٩ -استهمالصفاتوجای] نهادر
کلام ۱۰ ۰ بو ارداستعمالصفات ۱۰-۱۲ ۱- متمم خبری ۱۰۳ ۲ حروف تعریف «اینو آن>۱۰۱۷ ۳ - «چند» ۱۰۱۸ 6 <هر» ۱۰۸ 6 همه ۱۰۱۸ 7 - اندك . بسیار ۱۰۹ ۷ 2 سا ۷۶ وب نی ۱۰۹ ۶ - فرخ ۷۱۰۰ ۰ - هیچ ۱۰۱
۱- گاهی صفت بجای آنکه
مضافالهموضوع واقمشود ۱۰۲۳
۲ - جزوسوم کلام ۱۰۵ ۳۲ - د چهارم « ۱۰۳۹ ۶ - 2« پنجم « ۱۰۳۷
ِ ۱-مفعولدو نوعست:یکم مستقیم:۰۳۷ ۱ -فعول مستقيم خوددو نوعست:۰۳۷ ۱ 2-۷ ۰ < کهاسم نکر ه باشد۱۰۳۷
بنجاهورو
شبارهددیف موضوع صفحه
۸ - < د د< معرفه < ۱۰۳۹
۹ - «مر > ۱ ۱۰:۸ ۰ در پر ۲ ۱۰۵۰ ۱ - جزوششم ارگان٩ کانه
کلام ۱۰۰۲ ۷۲ - مبحثضمایر ۱۳9 ۳ حروف <ه> <دی> ۱۰۹
1۰ - کلماتبکه بیناسم وصفت
وقیدمشتر کند ۱۰۷۹ - مختلفومتفرق ۱۸2 ۷ - بیشنهاددوعلامت ۱۰۹۰ ۸- آخرین نوفته استاد ۱۰۹۷
۸ - فپرست تام گو یندگان ۱۱۰۰
«دراین فبرست[ گاهیها که بش
شیارهردیف موضوع صفحه ۶۹ - نام کتا بپا ۱۳۹ ۳۰ - تقر یظو | نتقاد ۱۱۳۱
وه تییدوسیاه ۱۱۳۵ 1۳۲ « انجینناشران کتاب ۱۳۹ ۳ . د مه تیاهان ۱۱2۱ 2 2 انتقاد مجله راهنمای
کتاب ۱۱:۶ ۳۵ - پاسخ نخستین بمقاله [قای
کنابادی ۱۱۹ ۳۹ _ مقاله دوم آقای بردین
کنا بادی ۱۷۷ ۳۷ - پاسخ بمقاله ددم ۱۱۸۸ ۳۸ غلطنامه
از پانصد[ کاهی دردستور جامع آمدهوهر يك
تضمن تحقیق ونکته تازها یت [ورده نشدهاست ۰ >
رنجاموسه
باهمه کوشش ودقتی کهدر تصحیح کتاب بکار ر فت متاسفا نه ی و ریخته گیها در جاپ یدید آمده از خوانند ان ارجمند تمنی دادد قبل از
مطالعه تصحیح فر ما یند صحیفه سطر نادرست در ست ۹۹ ۱ لاذم لام ۸۸ ۸ ۱ از فعلها اژ اسمها ۱0 ۷۲۳ اضافه کردن اضانهشدن ۱۹۰ ۱۳ اسم اسم ۱۳۹ ۱ دستگی(کند دستگیری کند ۱۳ ۳ میکند مسکنند ۱۳ ۲۰ ِ 1
۶ - ایات سطور ۲۱-۲۰ - ۲ باید پس از سطر پنجم باشد
تک و ۱- ا ۱۳1 ی ۳ معروفنیست .. . ممروف,نظورنیست ۱۰ ۳۱ بایدار نده بای بزركدار نده را 1۳ میرک سیدحسن ۲۱ ۹ شمم عم ۳۳۲ ۱۸ نوعششم ۳ روف ۲۰ نوعپنجم شم ۳ ۳ برجان برجای ۳۳۹ ۱ ترا ۳ ٩ 1۶ » یرمان اير مان ۳ ۳ دی رو شنبیهست ۱:۹ 13 3 را فل ح چوخط چون خط 1 1 شادی شاد 4 ۳ یاف اید یافز ایند ۲۹۰ ۱۷ تست زر ۳۰۰ ۸ ری 0 ۳ ۱۸ 9 1 ۳ 1 مهریان مپرویان
نادر حت در ست خسران خسروان نمی بیند نمی بینند ت کیب ت ر کیب میشو ند ایدرد ایدد نمیخواسته است نمی خواسته اک ادا کند ادا کننه بکرد بکزد ۳ حافظ سیابقه سابقه افر از افزاد در باره در دانیسی دانییی در ناتنهاو نادر وتنها مضاوع مضادع فرود درو ستایی سنایی عم غم آموخته افروخته
بدر | لدجاینجرمی بدرا لدینجاجرمی روذبی اوذیی
5 ۳ ات لباب| لباب لبابالالباب ستادان استادان
بهتلخ بد نات چیستسان چیستان
شکین شتکن [ریمدامیدهم آدهی بیو هم ر آهیمیر ود
پنجاهو پنج
نادررست دذرست مجازاً مجاز عمارت و بثا زا ید ظ. عمارت و نا بیت باید پسازسطر هشتم باشد درد دود و« چپارم باشد سردن سر بردن حسد برد سرد تبای بقای یتسعدی زایداست کو بندجورد گویندقندخورد خو خور مور مورد تلکه تکله خعدی سعدی > ادرقی<۱> درذیل ٩۹۹ چابشده یکیاز یکی|زضیررهای مضاف له مشافاله ناعم یامتمم بوالفروج ابوالفرج چور به چوبه كت منتهی چنین چند دانم دایم شاد ند نشاند ند دوحروف دوحرف چوناین این کوزهاز کوزه کرک خارر خاور ِ حاففط تر ندی تر مذی
نت
نادردست درست دوحزوف دوحرف تفر یظ تقر بظ کتب کتاب افر اط افراد تحرلیف تحر یف در بادر بامشند باشند میآورد میآوردتا تال رال کهباید بیاموزد که بایدییاموزاند بپردازد پر داز ند کرفته انداست 2 "کر فته | ند خاصات خاصیت صمت صئت های بر داختند هامی بردا252
بحثشده است بحث شده است در نعوازص
۱۰:۰ تاص۸ ۶ ۰ ۱ هم بحث کافی شده است
داشتن استن تجاین تحقیق ماستدا ازموی مویدا ازماست 7 نچه |ستنباط استنباط ذلل زلل
ینجاهوهفت
مقدمه دستور جامع
درست درچپل سالیش هنگامیکهتازه بستمین مرحله زند گانی دا پیموده زبان انگلیسی وصرف ونحوآنرا خوب فراگرفته بودم 6۱ گاهی برای خرید کثاب به دییرستان امریکایی در تهران آمدو شد میکردم و با دییران و کشیشان آن جا آميزش داشتم. امریکاییان معلم» ازطرز سنعن گفتنم بیر دوزبان چتین دانستند که درزبانفارسی اوستادم .
چندنقر از آنان خواهش کردند که نزدمن فادسی بیاموزند . مننیز در آنزمان شیفته فاسفه و حکمت الهی ادو پایبان بود) وهممیلداشتم فندفتردادی جدید اروپاییان راکه متحصرا در آنجا بطور کامل تدریس میشد فراگیرم پس باشرط مبادله دزسپا و گرفتنسرانه خواهش آنهادا پذیرفتم وچندی[نهادا بارسی میآموختم وخودیفرا کرفن فندفترداری و علم-کمت اشتفال داشتم .
اینمملمین یاشا کردان امریکایی دستودز بانخودشانر| که انگلیسی بوده میدانستند وددخلال تعلم نکتههای مر بوط بدستور زبان فارسیدا اذمن میپرسیدن د که اچار بودم درست پاسخبگويم زیرا: آنها مانند کودکان و آموز کاران 7
نزمان ايران نبودند که هرچه میخوانند نفهمیده بگذرند. وازطر فی؛
منهم مانندسایر هسالان وهممیبنان خود ۱- قستیازاینمقدمه در پانزدهسال
پیش وشته شدهاست ومنظور ازچپلسال بیش ازسال ۱۳۲۶ است
بنجاه و هشت
صرفو نعو فارسی ندیده و نخوا نده بودم وتلها اطلاعاتم مختصری |زصرف و نحو عر بی ودستور ز بانانگلیسی بود ومانند دیگران آنچه میدانستم ازروی ز بان درگفت وشنود وخواندن بدوندا نستنقو اعدمر تبومنظمدرز بان مادری بود که بر ایهمهملکهمیثودنا گز بر پس|زاندکی تأمل وتطبیق کردن قواعد این بان با آنز بان دیگر (یعنیعر بیدا نلیسی) محیح یاسقیم پاسخی میدادم و جلسهتدریسدا باریبپرجپت بر گزاد میکردم و لکنخود میدانست که درست نمید| نو پاسخیکه میگویم|زروی تحقیقو بقین نیست.
شّ از چندی ناچاد برآن سرشدم م کهدستوری از زبان پادسی بدست آودده مطالمه کنم تادد پاسخ پرسشهای آنان درنمانم وازدوی یقین و[ گاهی جواب گويم تا ات نتب کر چکی بنام نامهز بان موز بدستم افتاد که گردآورده مرحوم ناظم - الاطباء یانامی شبیه بآن بود ددرخاطر ندارع» چون بادقت ااثا مطالعه کرده وبا ژرفبینی بادستور زبان انگلیسی تطبیق کردم واشعار و گفته بز رکاندا با آن سنجیدم نقائس وانحراف زیادی و و وا سم رنه هیچگو ه استفاده از آن حاصل نمیشود وضمتاً معلوم ش دکه ایندستور تقریباً ترجمه یی ازدستور مختصری از فرانسه احت یعنی عبت ازروی دستورهای فرانسه برداشته شده بدو نآ نکه درخود ژبان فادسی کنجکاوی وژرف بینی کافیشده هی و جپ تکوچك ومختصر بود و نچه تقریب درهمه ژبانپا یکی يانژديك بهم است وبا آوددن پندکلنه یاضرفت مچنتفمل منکن است رگفته شده و چیزی از قواعد دستوری و ات تکلمات که موس ز بان پاریتی:باشده نیارد د همینقدر بذ کر چند اصطلاح دستوری فرانه که معانی آنبا لباس عربی پوشیده است اکتفاشده وچیزدیگری نداشتوتفرس و استقصائیروی کلمات وطبقه بندی آ نهاوقوانین ز بانفارسی در آن بهمل نیامدهاست.
بازشروع بجستجو کردم و پساز مدتی کوشش دستوه سخن تالیف مرحو میرزاحبیب اصفهانی که درسال ۱۳۸۹ هجری دراسلامبول بطبع دسیده بودب۳ آوددم .
مرحوم میرزا حبیب شخص باذدق وادیب ویکی ازشعرای شیر ین ز بان فرن آخیر
پنجاه وه
ات ولی بواسطه آشنابودن بصرف و تحو عر بیتنبا»ه مانند,سایر قدما زبان فادسی دا عربی باتابمعر بی دانسته ودرحقیقت دستور اد یکنونع خلاصه صرفد نحوعر یی است که شامل بعضی اطلاعات مفیدراجم بز بانقارسی نیزهست.
ازاین پس هرچه بیشتر برای یافتن يك کتاب دستود زبانفارسیجاهع کوشش کر زشتتر یافتم بساز دقت بسیار دراین دو کتاب ودیدن بعضی یادداشتهای متفرق در بمضی)کتب دیگرما نند مقدمهفررهنك برهان قاطم و انجمن آدای ناصری وبی بردن نقائس کفتهای آنان باذدق وشون سرشاد جوانی ایناندیثه دامنگیرمشد و با خود کنم آنبه که کبرهمت برمیان بندم و دستوری جامم و کامل برای زبان فارسی فراهم آورم دتامانیز مانند سایرملل وامم دادای صرف و نحوی مرتب ومنظم باشیم> اماچون راهی پیموده و کاری نا آزموده بود دربادی امراقدامی بیرنج و آسان مینمود چنانکه هر اندیشه که برای جوانان پیش آید عقبات و اشکالات آنرا نسنجیده وییچو خمپای راه راندانسته دست بکارمیز اند و براه میافتند و با لذائذ و تتسات و همی وخیالی دل حوش میدار ند مننیز داه شته و روفتهای درنظر میآوردم که پساز طی گامی چند بدون دنجی فراوان بهکنچی بیبایان خواهم رسید ودر گلتانی باصفا و بوستانی منزه و پر میوه و گیاه خواهم آرمید که هم لو ازم عشرت وشادمانی در آن آماده و هر کونه ابزار کارساخته وفراهم است, کل آرزو خواهمچید و بکبدل خواهم بوید» نامی بلئد خواهم داشت وسودی هنگفت خواهمبرد.
پسبا کیسه ودستیتهی ونداشتنزاهتنا دژادوتوش پیاده و بیچراغ داهیبرسنگلاخ ورب و۳
آنگاه بخود باز آمدم که
خویشتن دا در بیابانی
بیبایان یافتم که هیچ آثار و دور نبای آبادانی در آن دیده نمشد وا جرا ازدور تصورعالی میبنداشتم تلال خالی بادیده دهمو پنداد بنظر آورده
وره راهی که شاهراه دانسته ددیش گرفه
بوده باغ و بوستانی که ازدور 1
بودم سرابی بیش ننمسود بودم بز»حصو وناپیدا شدهتا بدانجا که
سصت
آناروعلائم وددیاییهم دیدمت بکيك آن خودرا بمنزلرسانم وجزس رگردانی وبریشانی چیزیددآن ورطهپرسنگلاخ نیافتم.
همیتکه خوددا درخطر گیراهی و بواردیدم برآن شدم که باه رگو نه پیش آمدی درآویزم و ازهیچ دشواری ومخافتی نپرهیزم» تامگر دخت ازاين مپنکه با موفقیت بدر برم و خوددا اذاین وادی نومیدی بمنزل کشانم باشد که کنجنهای که برای کشف و تصاحم. آن خودرا باینسختی ودنج |نداختهام بدستآورم زمانی با خود اندیشدم و در کار خودبفکر فرودفتم ناگپان اینعقیده بر ایم پیداشد ودانستم که سیب گمراهی من همان کوره راهی بود که نخستینروز سفر آنراشاهرا» دانسته و بتقلیددیگران راه خودرا از آن آغاز کردهام .
واگر بخواهم بسر منزل مقصود دسم باید از همینجا باز گردم و با جستجو داهی برای خود پیدا کنم» پساز همانجا آهنك با ز کشت کردم وبرای خود راهی اختبار کردم چون چندی راهیمودم وظاهرا دریا بان وس گردان براییافتن اثری با داهمی پیش بای خوددا بادقت مینگر یستمدیدم که مهرههایی چند اینجا و[ نجا افتاده و پرا کنده است چون نيك باريك بینودقیق شدم بایکنوع الهام در یافت که گوهرهایی که من بخیال یافتن مدف نکنج یاغارآن دچاراینبه گرفتاری ور نج وس رگردانی شدهام محل ومد معینیندارد بلکه بیشینیان از دوک سپلانگاری آنهارا ور بند نکشیده| ند و در مخز نی مدون ومحفوظ نداشتهاند وا گرهم چنین پیشبینیهابی کردهاند دشنان و نابخردان د کوهر ناشناسان آنبادا برداشته و بندوقید آ نبا را گسته ونشناخته در اطراف این صحرای بیسروته هریکدانهرا بهمکانی افکنده| ند.
اشایز! کی هایی چند باخود آورده بودم که چون بگنج پرسم آنها دا پر کنم تاذخیره روزهای پیر یم باشد ازایر پس شروع بتفحص کردم و کارمهمو ارهجستجوی مپرهبود روزها مثفول جمع کردن بودم وشبها در روشنایی ماه بهجور کردن آنبا
مبگذرانیدم :
۰ چنانکه معروف ومعتاد است که هرقدر ازسنین عمرآدمی میگنرد حر بصتر مشود *
مننیز هرچه اززند گانیم میگذشت و پیشتر ازاین مهرهها که گوهرهای اصل بودمیافت ۲رژو:وولعم افز ونمیشد. 5 چندتندیگرهم درحین تفرجبکرانه اینصحرا رسیده ومشتی مهره که باسنكریزه وخرمهره مخلوطشده یافت از یمهراه باز گشته و باچند کوهر اصلو مشتی خزفدرممرض نمایش گذارده بودند. لکن منقانم نشدهوهرروز :دبیری تاه ميانديشيدم ورنگی نومیر بختم واژراهی دیگر بجستجو میپرداختم وازبی جوری و گرد آوری خته وفرسوده نمیشدم تا کم کم مهرهها کم ونایاب شد چندبار نیز دچار غولان بیابانی شدم که برای ربودن کبههای دراو گوهر باافضون وجادو بنتزديك میشدند وباخواندن لاحول [نهازا دورمیاختم وآگر دستبردمختصریهم ژد ندموثرو کارینبودزیرامکان نصبآ نر| نمیدانستند و بار آن گوهرها را بدورریخته بودندومن بجایخود نپارا نصب کر دم. ۱ زمانیدررسید که دیگر روزها وماهها تجسمیکردم مگر اتفاقآمپرهای در گوشهو
کناریویاپشت سناكوزیرخادی» با بمداین نیز بپایانرسيد.
پساز باز گشت از آنسفر رنجزا که چپلسال بپتر یندودان, زند کانیمرا مصروف داخته بودده [وری برمای بهسرا»آدردم وچنین میبنداشتم که دازایان و فرهنگیان باشور واشتبانامتتبالم خواهند کرد و باسپاسگز اری کامروایم خواهند ساخت متأسفانه <آنچه
میینداشتم رویادخوایی بودخوش ...»
از ۰ ۰۱ 2 ۳ ۳ دانشمند نتیدادیب| لملطنهسمیعی که بمناسبات اد بیازدیر باز بانگار نده آشنایی داشتند برایتدوین وتنظیم اوراقنرا
ژودتر کتابرا
هم آمدهمرا مشوقشدند و بر آن داشتند که هر چه ایچاپ آمادهساز ال نت برایچاپ امادهسازم. به پیشنماد میدسمید دوسالصرف وقتشد تاچپار
زادصعیفه یادداشتهای زر اه رم دصت با ددامتهای فرااهم [مده درهفتجلد تنظیم وبایشان تقدیم گردید.
شصتودو
ِِ
شادروان ادیپ للطنه که آنهنکام وزارت دربار شاهنشاهی دا بمپده داشتند از طرف وزارت در بار کتابرا برای چاپ و انتشار بوزادتفرهنك فرستادند (سال۱۳۱۰) وزارترهنك کتابرا بفرهنگنان فرستاد وفرهنگستان کتابر| بر ایاظباد نظر بهسخن سرایهنر مند ودا نشمندار جمند شادروان ملكا لشعرای بپار سبرد شادروان استادبپاد پس از یکال مطالعهنامهای بوزارتفرهنك نوشتند و کتابرا در نوعخود بیما نند و بینظیر دانستند وچاپآ نر| بر ایجبران نقص ی که تا کنوندرز بانوادییاتفارسی بودخو استار شدند وازنظر سیاسگز اری از نویسنده کتاب پیشنهاد کردند که بنویسنده ومولف کتاب نشان علمی اعطا گردد . ۱
وزارتفرهنك پساز چندی فرمان يكقطمه نشانعلمیدا باس زحیات نو یسندهدر راهتالیف سوام زاناس بای نو ند هشن لین تام برایاب تب مشپود نگردید .
پسازچندی جناب [قایعل ی اصغر حکمت استادهانشمند ومسقق ارجند که درآ نبنگام وزارت فرهنك را بمپدهداشتندطی نامهای نو پسندهرا برایش راکت درفرهنگستان ایران دعوت کردند وضناً در باره چاپ دستور جامع زبان فادسی نیز باتامین محل و بودجه دستورهایی دادند وحقاً مجاهدتی برای چاپ کتاب ابراز میفرمودند متأسفانه پس ازتشییر مقام ایشان چاپ کتاب دستور از طرف وزارت فرهنك در بوته اجمال وفراموشی انتاد .
چند سا ل گذشت وقایم شپریور پیش آمد. خواستادان بیذمار کتاب دستور جامع ز بان فادس ی که مشتاق چاپ وانتشار آن بودند برای چاپ وانتشار آنمرا درفشادمی - گذاشتند بخواه شآنان رضاداد که کتاپ |زطرف بنگاه نشر آذر چاپ و منتشر شود متأسفانه چون سرمایه ناشرمکنی نبود وجنكجهانی نیزموجب گرانی کاغذ و لوازم چاپ شده بود باهمه عدم وسایل جلداول «اسم> با وضعی نامطلوب و کاغذی نامرغوب بنام دستورفرخ بچاپرسید و و ون جاپ ]درا بدامکژت شا نت انشتم از تجام
مجلداتدیگر خودداری نمودم.
شمت وسه
چاپجلد اول که دوهزاروپانصد جلدبود بزودی پایانیافت واز گوشه و کناربرای نویسنده نامههای فراوان رسید که از زحمات و مرادتهائیکه برای احیای ز بان فادسی مبلول گردیدهبودنوسنههرامیستودند وسپاشگز ازیمیکرد ند
درایتجا بجامیدا ند ازدا نشمندان وخاورشناسان انگلستا نکه با ارسال نامههایی بوسایل مختلفتقاضایچاپ نایرمجلداترا ر اداشتندوحتی بیشنهاد چاپ[ نر ادرا نگلستان کرد بودند صیمانه تشکر کم .
بادی پساز چاپ جلد اول شادروان ادیبالسلطنه سمیعی نیز بار دیگر از طریق وذادت در بارشاهنشاهی برای چاپسایر مجلدات کتاب ازطرف وزارت فرهنك اقدام کردند وقرارخد در بودجه سال ۱۳۲۷ محلی برایچاپ آنمنظور کنند و بایدگفی ابك که چا دستور جامعز بانفادسی یکجاودريك مجلد پایان میرسدویازدهسال ان تاریغ میگذرد هنوزمحلی برایچاپ دستور زبانتامین نگردیده است.
حناد آقاکد کتر صدیق نیز هنگا که شاغل وزادت فرهنك بودند صمیمانه برایچاپ کتاب جامم دستور ن بانفادسی با بتکار خودشان اقداماتی فرمودند وحتی نشان درجهيك علمی دیگریبنام سپاسگزاری از ژحمات نویسنده کتاب جهت نگار نده ازملرف وزادتفر هنك اعطافر مود ند لیکناین بادنیز پس از تغییرمقام ایشان موضوعچاپ کتاب ازطرفوزادت فرهنك فر|موششد .
اکنون خدار اسپاسگز ارم کهز ندهام و باهمتو کوشش فرز نددا [غمندم آقای ر کنلدین همایو نفرخ چاپ کتاب دستور ز بان فارسی در يك محلد بایان میرسد و آرزوی دیرینمن که تحکيم قواعد بانفارسی است جامه عمل بخود میبوشد و این اثر در دسترس استفاده طالبان علم و ادب قرار میگیر د و از تاراج زمان مصون ومحفوظ میماند وامیداست این زحمات و ر نجهابااثری که این کتاب در حفظ قوا نین د تحکيم مبانی ز بانفارسی خواهد داشت بهتر ین باداش مو لف با شد.
انتظار دارد با انتشار این کتاب که تاکنون چنین اثری بر ای دستور ز بان فارسی تنظیم و تدو ین نگرویده 2 بهترینشا هد بر این نظر خون کتاب است > نشر ان برایشیادان ادب وسیله تفلید نگرود و باتلخیص و سرقت آن بمقام تشیبع حقول مصنف بر نیایند زیرا کلیه حدوق آن برای ناشر (ر کن الدین - همایونفرخ) محفوظ است.
تهرآن فر وردیرماه ۱۳۳٩ عبد الر حیم همایونفرخ
شصت و چپار
کتاب اول ۳ اسم
بنام ود او زد ربوشنده مهربأن مقدمه دستور جامع ربان فارسی بعقیده نوسنده اژ پیش و بعداز فتنه مغول تا کنرن در دستور زبان فارسی کتاب جامع وکاملی نوشته با رتم که بکر ید ورف تازیهابداه حکیم بزرلد فر دو سیطوسی ببشتر کلمات موه ومعمول فارسی را بامعنی درست وتافظ ر است ورشاهنامه فنأناذیرخود رگاهداشته وحتیفوانن زبائرا درضمن اشعار خود برای ما حفظ و ببان کرده ولی هیچ کس دراین صدد بررنباهده ات رکه ازرو ی گفته او ومایاستادنتو نز ان استخر|چوجمم[وری وطبقه دی کند ابراننان کتب تفس دمم بسیاری درتلوم مختلف حالف کردهاند ولی بشت نبا بزبان عریراجع به فلسفه وسکمت ونه واسول وطب وریاخی وغیره وحتی صرف ونجو ولفت وادبیات عر بیاست اما راجع بهادبیات وصرف ونحوفارسی سوای شمر وافسانه حزترجمان البلاغه والمعجم شمسالدین محمد قیس رازی که درنوع خودکامل وبینظیر است درهبچك ازشعت ادبی مانثد صرف ونحو ولفت و معانی و بیان کتاپ تکام موحود دست اکن چا کی که جزهء ادبیات محسوب میشود از بسیاری ازز بانهای دیگرزیادتر نوشته شده وموچوداست سوایآنپائیکه از میان رفته وبدست ما نرسه" راست ؛ حال اکر کتبیهم درشعب ادبی فارسی نظیرالمعجم نرشته شده شاید درفتنه مغول ازهیان رفته واسم و آثارش نیز نایدید شدم است ۰ بس از امعان نظر درمطالبی که ور بالا گفته شد شاید بعضی از حوو پرسند که چرا ابرانبان وبارسیز بانان تا کنون د رکرد آوردن وتألیف دستورجامم و کاملی برای زبان خود اهتمام نکردهاند . بنظرما ولائل زبرین را میتوان پاسخ قرارداد :
یکم از میان رفتن و ور دست لبود التب دستور زبان از بش تا سرمشق و
کتاب اول
رهنما ومحراه تألیفات بمدی شود .
دوم - رواج زبان عربی و بیقدر کردن ابرانبان زبان خود را چنانکه در کتایی که تقریاً سیصد سال پیش در نجوم و هبثت نوشته شده است دیدم که مصنف در من شدردن نام ستارهها و صورتهای آسمانی منیگوید : « ثرا که عوامآنرا پروین کوزند » وا یبارت ر کيك وسمت زبان ملی خودرا پست شمرده کلمه خوشآهنکث پرو بر عوامانه دانسته و ثریا راتنها پواسطه آنکه عربی است اصلی و درست و علمی وزبان و اسطلاح خواس شمردهاست ۰ ۰۱ ۰ ۰ وسیاق این عبارت پیداست که درآنزمان نسبت فارسی وصرف ونحو وادیات آن چهد اهمیت میداده و باچهنظری آن را میدیدهاند ۰
سوم - نفوز سیاسی وءذبی . ۰ ح ایران بدست سامین تا تقریباً اواخر قرن دوم هجری حکومت بیش قطعات ایران مستقیمً با اعراب بود و ازآن پس نیز نفون مذهبی تمام ایران را فرا کرفت واکر چه سامانبان وصفارنان شروع بهترویجز بانفارسی کردند و باحاء آن اقدام نودلد ولی احتیاج مقهبی مردم از طرف دتکر ور توسعه
عربی میافزود . درهمان دو قرن اول هجری کلمات بسیاری از زبان فارسی فراموش شد که دیگرامید بازیافتن آن نیست وازهمان زمان کلمات عربیجایگیر آنها شد وهوروز
نیز روی بتزاید نهاد در حقیقت زبانآمروزه پارسی ساخته سهقرن اولهجریاست وازآن بهبمد دریگر تغییرمممی بدان راه نیافته وبهمان حال باقی مانده اس .
چهارم - از,كر یشه وخانوادهدودن زبانفارسیوعربی وملتفت نبودننویسند کان ودرنظرنداشتن آن * واین امراز هرسه عأت دیگرمه ترومژرتر بودهاست . زبان عربی از بك خانواده زبانهائیست کهآ نبا را سامی (سميتيك) مینامند این خانواده زبان به سه شعبه مهممنقسم است که ارامی -
عبری - عربی باشد ۰ ار امیدد بینالمهر ین وشام و پابل مستعمل بود, وبه
سریانی د کلدی منقسم شده و آنهاراآرامی ددم عبسری با زبان کنعانی که در فلسطین معمول بوره فنیقیان ومباجرین فنیقی مانند کار تاو وغیرم واشته! عبری +" یجودیانامروزی ازهمان است کد
شرقی وغربی نی نامیدهاند .
انله تفاوتی بازیان واندك تفاوتی بازبان ست وزیا
بمروردرهر کشوری اننگ تغیبری کردم است.
صفت تید وظرف
۳۳:۳: ۵ < .
زبان فارسی جدید یا دری مان تطور وتحول پارسی
باستانی و پیدایش فارسی جدید پادریاز...تا او اسط
قرن دوم هجری :5 ج ات اا ۳ ئ ی حَ ِِ ۰ 9 ِ بل ۳ هاخة زبانهای] شاخةٌ زبانهای 7 سانسکر بت و شاخههای زبانبای ایرانی و سیتگا و ارو پائی ۱ وغیره
اک اس لا ۳۲۳۳۹۵(
6 و مشنن شده| ند
17 : ۱ و( مشش
زبان اصلی مردم آر یا که زبائهای سانسکریت وایرانی وهندواروبالی بب۰ اد تسس
سوم عریی آن نیز ووجزء داشته ودارد یکیعربی ودیگری سای وایندوزبان درابتدا منحصر بعربستان وحیشه بوده است . این زبانهای ی سام ی که شمرده شد همه از يك اسلند که خود ازمبان رفته ومحل اصلیوخانه آن زبان که مادر اشا بوده زرحدود غرب قارژ آسیا فرش شده است . از انب وبایبای ایآ نک ریش کلمات تالا
منتهی بافعال و ماب پیعتو سل یش فد بدا وزمامهای ی ماضی ومستقبل است » بعضی حروف حلقینیزدارند که علفظ [ نها برای غراهل آنزبانما دشواراست .
زبان فارسی جدید مشتق ومرکب ازچند زبان نسبتاً قدیمتری است که اساس د ریشه آتراتشکیل میدهند . یکی زبان پارسیقدیم اس تکه: نام جدا کانه برای آن سوای پادسی باستانی اختبارنشده است وبعضی حجاریهای ِِ بخط میخی در برخی از قاط جنویی ایران باقي است بههمان زبان اصل پارسی است
معلوم نیست که زبان پارسی باستانی درچه زمانی دراوج نب توااست و در ات ایران رایج و معءول بوره آنچه مسلم است آنس ت که برخلاف عقیده و مور بمضیها هیچگاه متروله و منشوخ نشده و همیشه رائج ومعول و زنده بوده است و "کة درحنود یکپزارسال وشاید بیشترب باشد ؛ تطورییدا کرده وبهشکل و رات ورآمده است , زیرا زبان فارسی جدید از پهلوی نیامده پلککه ازپارسی باستانی گرا شده است , منتها زبان پهلوی لا دروم است زیر | کی متروات میت ماش زبان اوستا جزدر کتیبهها وسنتنبشتهها وسپرهها وچندجلدنامه نو شته دبگرائری ازآن بافی نمیماند چون ممکن مت که ازبك زبان مروء ومترولد زبان جدیدی تولید بشود وزبان پارسی جدید رک ازیملوی خوشآهنكتر وقواعد دستوری ن منظمتروازحیث لغت وسعتش بیشتر است و واژمهای بسیاری در فارسی جدید هست که در بپلوی دیده
نمیشود باین ملاحظات برایقواعد دستوری تباید چندان متکی قواعد زبانبهلوی بود زرا ۰ آزحیت قواعد در بسیاری ازموارد بکلی نباین واختلاف دارد ۰ وی وان اوستا که خطلی نیز مخصوص بخود دارد که از روی خط بهلوی
اس نش سر کناب اول . ۲ ۳55 کیال تور کح ری رتم ار این زبان بوده و قستی از آنبا بهمان زبان وخط اصلی با ترجمهآنها بطبع رسیده وموجود است . سوم زبان پهلوی است که در زمان استیلای عرب برابران دریشترقطعات کشور معمول بوده وتافرن ۳ محری هم دربعضیازقاط ایران هنوزبآن تکلم میکردهند این زبان بجندین زبانمحلی
جزء که مختصاختلافاتی در بعضی کلمات وتلفظ بعضی روف ددگرراشته منقدم میشد
اه داشته است ناقص که ظاهر] خط اوستا ازروی آن برداشته شده است .
نوسند کان اوایل قرون هجری و اعراب 7نرا فهلوی واشعاری که بآن زبان و شبات محلی آن سروده شده است فهلو پات نامیدهاند روذبه ایرانی تراد مشهور بابن مقفع کتاب کللهورمنه را ازاینزبانبعربی ترجمه کردماست وچند کتابریگر که ازمبان رفته. امروزخط وزبان ی لویرا سیاری ازایرانیان آءوخته وعندا ند .
ازسایرزبانهای مللواقوام همسایه ازقیل صریانیو یو نانی و ترکیدرزمانهای قدیم کلماتی و ار زبان فارسی (ونیزدریملوی زیادتر) شده است ولکن نه چندانکه در اساس وطرقه ساختن کلمهها وصرف افما وطرزییان خیال و آخر کلمات تا باشد ۰ درزبان فارسی جدیدآثار زبان پپلوی آزهمه زبانا
ی دنگر پیشتر دیده میشود چه ازحت عدد کلمات وجه از نظرصر:
ف وعلامت جمع وغیره ۰ طبق تخمینی کهنوسنده کرده است در مقایسه زبان پپلوی با زبان فارسی جدید که کلمت ژبان بهلوی سه فسمت مشود 1
قسمت اول اکرچه آزهمان زبان مادری یا اصلی فارسی آمده (سوای آنهائکه از زبانهای ارامی کرفته شدء ) ولی در ظاهرشباهت زیادی دیده نمیشود ۰ این قسمت را کلمات پهلوی خالس میناميم و ور هریكك صد کلمه بهلوی ترا سیوچهار کلیه ازاین نوع است دوم کلمات مشترك میان پهلوی وپارسی, یعنی همان کلمات » لمات پارسی > میباشد پا اندلد تفادتی با تبدیل يك وروحرف مانند بیشتردالها که درپهلوی تا میباشد
وچند 0 دنگد چو کرد کرت, بود » بوت دید دیت از » اژء اسپ» اسب هر د) مر تو م.
کتاب اول
ف رازفر اژ» نپادنهات» بر وردیرورت» این نوع کلمات درهرصدی جپل وینج است 3
سوم: کلماتیکهع-
سس را» رای» زاتنزادث» , تا روز روژوغره»
نهمانها ورفارسی موجود است بدون تغییر» هانند دخت» مس هفت» چهار (چار) سال, شناختن» زمان» نام» خویش, خویشتن» فرزند وغیره وأین انوع کلمات درهرصدی بیست وپنج اب وسارت دنگر در هرصدی شصت وثش یکسان و مشتراه است وسیءچهار مختص زبان پهلوی است .
زبان فارسیجدید خالص ( غیراز کلماتیکه ار عرت فنه شده و امروز معمول وراج زبان است) درهرصدی بطورتقر بب وتخمین هفتاد بابپلوی بکسان ومشترك است و سدی بنست وهشت «ختصفارسی ( کهآ نبا نیز دراصل ازهمان ریشه آمده است؟ که بپلوی] مده) و صدی دی از زبانهای وک
| کرچه زبان اوستا از همان ریشه وتته اس که بارسی و پپلوی کرفته شده اما ظاهر کلمات شباهتشان کمتراست . برخلاف» شاهت بای بهلوی و دارسی بقدری اس تکهآنبا وان دو زبان حدا کانه رن بلکه مانند دوبان محلی که از يك اصل آمده است این سه ز بان یعنی اوستاء پهلوی» پادسی را شعبههائی از زبان آدیانی محسوب میدارند .
بعتر زبانهای اروپاثی دز از خانواده زبانهای آربائی ایرانی اصل) یا هندو اروپالی مشتق میباشد توضبححآ نکه يك زبان بسیارقدیمی ابرانی موجود بوده است که زبانهای همه طوایف اصلی تاد ایرانی ( آریائی ) بوده وا کنون نمبدانيم درچه زمان و
۳
یرنه ودر کسا بوده ولی ازروی علماشتةاق زبانها میدانیم که سه شاخه موم از آنجدا شده است ۰ يك شاخه عبارت از زبانهای بانتد ت دسگالی ارت . شاخه دوم اصلوما به
زبانهای اوتتا و بپلوی و پارسی است » شاخه سوم اسل زبانای سلت وپلاس ژیث
(مادر زبانهای بونانی و لاتین) و تیوتنها و ستلاو ها (اسکلاو نيك-اسلاو ) بوده است و به شجرههای فبارء ۱ و ۲۷ مراجمه نود >«
از ی زر کرک بان قاری 1 بت ی وآشنانی با بای خانادهسامینداته وندر وازین روی است ت که با وجودا نکه بش ازسزده فرن است که زبان عرییبه میهمانی آهده وهءقدارزیادی از کلمات تازی مبان زبانبارسی رحل آفامت آفکنده و با وجود نفون مذهبی وسیاسی زبان فارسی اساس وشخصت خود را ازرست نداده وتا و درحقیقت ژبان» وطرزیبان وساختن کلمات» و آخربندیها وصرف افعال دیده نسشود . تنها شماره زبادی کلمات ععربی با کلمات پارسی همراه:شده و بعضی کلمات نا ین کلمات کم شده فار سی "گردیده است در ضورتیکه هنوز؛ اجنبی بودن و عاربه بودنآ" نهاء روشن وهویداست چهازحیث ساختمان کلمهها وچه ازحیث حروف تهجی و تلفظ آنها بعنینه کلمات عربی کاملافارسی شده ونه فارسی تغییر شکل داده وهردو از بکدیگرمجزی هستّند چنانکه درخت سیبرا با نخلخرما نمیتوان پیوند کرد وخربوزه وتوت فرنگیرا ممکن نیست با خارشتر از يك خانواده دانسته آنها را نزدیك همکاشته وپرورش دهند هیجکاه له خار
پوند رد و هرق زشتر» سب وخر بوزه خواعد داد؛ و نه؛بوته خر بوژه تخل خرما ببارخواهدآورد .
پس کسانیکه میخواهند پارسی را از عربی جدا کنند و از اختلاط آنها عصبانی
هستند باید بدانند که زبان فارسی با ز زبان عر ی مخلوط نشده است که حال بخواعیم
آنپارا جدا سا: زیم و | کر مخلوط شده بود حدا کردن آنما ویچوجه ممکن کن ننود ژبرا
ساختمان زبان عوش میشد واین از اثر اختلاف رشه ز
بان و حسن نفاق بوده است و بر آناتکه خواستها
ند دستورزبان فارسیرا از روی صرف ونحوعربی بسازند و بنوسند
اشتاه برد کی ک مج دا مر تاد م از روی کرو و تال ۱۳۳۳ میس شواهد بوده که بتونند وستور زیان فا
رسیرا ۰ باصرف و نحوعر یی تطبیق نمایند و با دستورتمامی ازفارسی کر
رد آورند زبرا چون از دوجنی مختلف بوده هجوقت درتعت ات اصول رنظام درنخواهد آمد . این است بی از علتبای عمده کد تا کنون
حك دستورتمام وجاءعی برای فارسی
کناب ادل تفج یت سل
تپ نشده است چه, بیشتر نویسن دگان آبرآنی ورسیزدم قرن آخیر تحصیل وتربیت و اطلاعاتشان در عری بوده و همیشه صرف ونحوعربی را درنظر داشتهاند و آزاین روک چیزی ننوشتهاند که بکار آ ید و بتواند مدرك و ماخذ باشد ومفد بوره وهمه کس آنرا قبول کند . ۱
بسیاری ازبحثها وموارد همه زبانها مکی » با نزديك بهم است ولی باين دلیل نمیتوان گفت که دستورهمه زبانها یکی است ويك جور باید نوشته وتعلیم وا شود .
اخیراً» چند نفری هم از روی شانده_زبانهای اروپاثی یعنی فرانسه و انگلیسی دستور زبان مختصری نوشتهاند ولکن آنها نیز بهمان تقلید اسطلاحات قناعت کرده و حاضر نشدهاند که بیست یا سی با اقلا وه سال داثماً به مطالعه و استقصاء دقیق پردازند واختصاصات زبانرا از روی خود زبان که کنته نوسن دکان و سخنشنجان بزرله است " استخراج کنند و در اینجا لازم میدانیم تذ کروهيمکه مقصود ما بیقدر کسردن زحمات دیگران نیست چه هرقدرهم ناقص بوده بازهم بمهم خود زحماتی تحمل نمو وه ند ومسلم است که وجود ناقص بهتر از عدم صرف است وه ر کس دراین راه زحمت ی کشیده باید قدر وان ی کرد ونام آناثرا بئیکی یاد کرد ۰
عدم شرفت فرهنك وتعلیمات عمومی را درایران نباید ازاختلاط زبان عربی با فارسی دانست بلکه چند علت دیگراست ازآنجمله :
۱- خط عربی ستکه برای نوشتن حروف و تلفظهای زبان فارسی ناقص است
۳
ودیگ رآنکه دراین خط حرکات حرء حروف نمست ودرنوسین ساقط مشود ۰ ۲-همکن بودهاست همین خط را سادهتر اکنند ولی بر خلاف براشکالات وتزیینات آن افزوواند .
۳ دستور زبان مستقلی نداشته و دستور زبان خود را عربی دانسته و بیجهث
مخلوط بنداشتهاند .
6 از عاربه کرفتن مقداری کلمات عربی نباید زیاد فتوحش ود عاربه گرفت
منداری کلمات در اساس زبان تغری نمیدهد باکه آنرا فصبحتر و فسحتر و شیر ین ان
کتاب اول 1 ۱۲ ام
میسازد ۰ باید کلماتیکه ازسایر زبانها لازم داریمآنها را فادسی کنیم ولباس فارسی با نها پپوشانیم تاتحصیل و تکمیل شعب ادبی و دستوری زبانآسان بشود نه۲ نکه اگريك کلمه را عار یه گرفتیم تمام خصوصیات آن ز بان را هم نگاهداریم » این کار است که باعث اشکال آ موختن و تعمیلز بان فارسیميشود. امروز بزر کترین زبان علمی وادیی و فصیح که سخن کوبان بآن زبان , ازهمه زبانبای موجوده ملل مترقی وزنده بیشتراست , زبان انکلیسی است : کلمات این زبان دوقسمت است . ۱
بشترآن از زبانبای سا کسون - لاتین - یو نانی- سات د نورس گرفته شده و کمتران از زبانبای - هلندی - ابطالیانی - پرتقالی - عبری - عربی - فارسی ری - مالای - هندوستانی-چینی گرفته اه ات هنوزبعضی کلمات اجبیهمان
شکل با آخر بندیهای اصلی خود را داراست . و حتی ک اس نز تا این آواخر
بهمان طریق زبانبای اعلی کلمات عاریه بود بعنی قریب میاوع جمع دز انکلسی مءمول بود وازسیوچملسال باینطرف اینتمادل بیدا شد که جمعهای مختلف را منسوخج نک واسمهارا بهمانطر یق انک5لسی شم به بند ند .
زبان امروزه فارسی بسیارثیررین وادبي وپهناوراست ومابرای سپولت زبان خود
باید دراینکار پیروی ازانکلیسها بنمائيم یعنی واژههای بسکانهرا که احتیاح بآ نباداريم کم کم لباس فارسم
۰ الا هم ۳ زسی پوشانيم و تلمات قلمبه وخشنرا دوز بریزم .
تویسنده» تا انداژهایاین کارا آسان وشدنی کردهاستیهنی دستورز بانقارصی را ازروی خوو ز بان استخر اج کر ده» نشانداد که دستوریاقوانین ز بانفارسی دی شوذ زبان عربی تا آن اندازه که اصات خود را گم کرده باشد نست و مخصوص به خود زبان فارسی است وهمه این قوانین دستوری را دریکیحا گرد آودده دردهترس همگان گذاروه است
با انجام اشکار دبکر نمیتوانند بگویند که زبان فارسی دستورباصرف ونحوندارد 1
رده صرف ونحوش بهم آغیخته است وقابل انفکالد نیست .
و آنجه را
پنجم - بودن کتاببای علمی بزبان عربی مانند صررف ونحوعربی؛ معانی وبیان
کناب اول ۱۳ اسم هت
دینی» مانند فقه واصول و کلام و رجال وتفسین وغیره که بعضی بههمت خود اعراب و ابرانبان مستعرب» ایجاد وبا نمووترقی داده شده وبا ازیونانیویپلوی ترجمه شده است واکرچه ایراننان نیز درترجمه ءلوم و کتب علمی بعربی داشته وشهادت تاریخ انا بترا ازاعراب ازعهده برآمدهاند ولی» چون م رکزنفون و سیاست حکومت عری بود وننزمذهب نفوق کاملی راشت وفضلاً وعلماء کسانیبووند که عربی مدانستند و توره عوام و کتب علمی ژد آ نپا اسخوز, اباینملاحظات خود ایرانیان هم کم کم کتاب علم یکه مینوشتند بزبان عربی هیه میکردند: زیر ازیکطرف طالبین علوم وطبقه با سود کسانی بورند که تحصیل زبان عری مبکردند وازطرف دیگرزبان فارسی ویملوی هردو دستخوش هجوم واستیلای عربیشده مقدار زبادک از کلمات خودرا ازدست داده و دبکربرای ترجمه کتب علمکافی نبود واصطلاحات علمی فراموش شده بود : تا کررشی اعتوانکند۵ که/چر | یرانیانبوضع لغات فنیواطلاحات علعی افدام نکردهاند ۰ پاسیح اینمطلب برو اضح ات ان تست آنکه انجام اینکارهر کرازعپده یکنفر برنمی آمده. دوم : آنکه طبقه روحانیون باینکار وزن وارزش تمیگذارده بلکه کارشکنی هم میکردند . سوم : دودما نپائیکه در ایران حومت کردهاند سوای ساماننان و صفاریان که دوره سلطنت آنپا کوتاه بود غالا از تراد خااس ایرانی نبودند تاعشق و علافه بزبان فارسی داشته باشند و در صدد توسعه و | کمال آن برایند و حون دشتر |بمد از سلط اعراپ, مالك ایران یا میدان تاخت وناز خارجی بود و یا ملولاللوایفی دبا اینحال مجال آنرا نیافتند که يك مجمم علمی با فر عنگستان (ا کادمی) تأسیس نمایند وحتی بقدراعراب بدوی در دوده هه مجالس ومجامعی مانند سوق عکاظ وغیر ان داشتند و اد.۱ وععرا درآنجا کرد میآمدند فرصت ومجال تیافتند یا نتوانستند
تشکیل بدهند و ا کر افرادی معدود مانشد ناصر خسرو در کتاب زاد المسافرین
بت ادل_ تن بر
بای استااحات مسق اساسا را فارسی بکار بردند متأسفانه دیگران متوجه نشده واز آن پیروی نکردند . از آنچه کفته شد روشن و هویدا کردی که چرا وچتکونه حکما ودانشمندان ایرانینژاد کتب علمی بزبانفارسی ننوشتهاند وروسهجلد کتابهم که از قبیل گوهرمراد محقق لاهیجی و اسرار الحکم حکیم نبزواری وس ازآنبا زادالمسافرین ناصرخسرو که بز بان فارسی نوشته شده است هر گاه برای عموم ایرانیان ازخواندن عربی مشکلترنباشد آسانترهم نیست . نویسنده حق دارد که سرافراز و مفتخر و سپاسگذارحق باشد »که توفیق یافت اینمختصرخدمت را نسبت بهزبان مادری و کشور خود انجام رهد . این نکتهرا نیزلازم میدا نیم تذ کر ذهيم که ماز بان عر بیر ادشمن نمیدار یم بلکه آ ثر ایکز بان فصیح وپرمایه وخوب میدائیم که از حیث صرف و نحووسایر شعب ادیی و لغت کمتر نظیر دارد بخصوص بعد از اسلام که خود اعراب و ایرانیان در توسعهُ هريك ازشعب آن زحمت کشیدهاند . ولیچه بای کرد که باآنهمه محسنات معایبیهم دارد که خود اعراب مخصوصا مصریها بان بی برده وشکایتها ارند گذشته ازهمه زبان ملیآبرانیان نیست وازاینپبس ایرانیان با پیشرفت وتوسعه وپندا شدن علوم جدید وتغییروضع عالم» دییگر نعیتوانند بیست ویاسیسال عمرخودرا صرف آموختن, زبان عربی کنند تا يكنفرادیب عربیدان و نوسنده فارسی بشوند وفصلاء و ادباء ایرانی و پارسی زبان دبکرشایسته نیس تکه ور مجالس ادیی فتط فضل وهنر و افتخار را در دانستن کلماتی مانند غیشمه - غدبوطه عیهل» - شقشته - هدجه - وذح خنثعبه بدانند درصورتیکهبساری از دانغمندان عرب بءضی از این کلمات بکوشفان نخورده است یا آنکه با خواندن و شاهدآوردن چند ببت ازعنتره یا خنساع که مثلا درهرشیه شتر برادرخود کفته اظبار فض لکنند . برفرضآنکه؛ بسیاربسیارخوب ون وداد فصاحتبلاغتراداده وصنایع بسارار زءروش دةافیه وبدیم بکاربرده چه ربطی بما دارو
مارا حه؟
کتاب اول
کونند که درسقشین شخصی دو کمان دارد زان هر دو یک ی کم شد ما را چه زبان دارد
شکسییر و میلتن ازشعرای انگلسی هستند که کم دردنیا نظیردارند والبته کمه, کس قدرواختر ام آنها را میداند .
رِ شاخ کل هرجا که میرو ید گل است »
اربیات هرملتیخوب وشیربناست » زبان هرعلتی بقدرخود اییات وشعردارد اما اکرمثلا بکنفر ایرانی انگلیسیخواند واشعارشکسپیر ومیلتنرا دید وپسندید[یا باید درهرجمله که میگوید يك بیت شعر زاین گویند کان شاهد بیاورد با | کر بك صفحه با بك مطلب مختصرنگاشت باید ده یت از شکسییررتقل نماید وعلم بفروشد ؟
تالک کی عری نخوانده باشد وهرقدر ور و۳ استاد باشد وجندین علم |موخته باشد او را بسواد دانست .
ایرانیما نسبت بعربی ابنطور رفتار کردند ولی چندیست بمعایب آن پیبرده و را سول تردن زهستندا.
ما همانقدر که ادیبات فرانسه و انگلیسیرا میخوانیم وتحسین ميکنیم بای با عریهم همانطو, رفتارکنیم لکن هیحیك ازاینزبانها را درزبان فارسی دخالت ندهیم . زبان فارسی ازحیث شمروضربالمثل وپند و[غز وشوخیهای ادبی خوشمزه و در سهولت ببان مقصور وفکرشاید ازتمامزبانبای موجود وذ ند امروز غنیتر باشد وماهرقدامثال وپند شیرینو کلمات قصاروشبیهات بیانی که بخواهیم داریم وهیچ نیازی بعاربه گرفتن و کواه آوردن از زبانهای سگانه ندار یم ۰ ۱ وان سور به ییحی كلم دانست بلکه زین ده کید داشها است نهخود دانشما . وقتی بواطهنفون حکومت و مذهب , علوم بزبان عربی نوشته میشد ایرانیها خوو اینکار را توسعه دادند اما امروز دیگر نفوذ خلافت با
حکوهت عربی برجا نمانده ودیگرلازم نیست ما عری را وسیله فرا کرفتن دانشها قرار
کتاب اول ۱۹ آسم
بدهیم بلکه باید زبان خوومان را ابزار و کلید دانشما سازم تا نبازمند دییگران نباشیم
اکرزمانی بز بان عربی نیازمند بودم ازاین بس بزبانهای اروبائی نبازمند خواهیم بود . ما باید کوئش کنيم وزبان خود را تکمیل وتحصیل آنرا آسان کنيم تا نازنه
به ربانهای بیگانه نباشیم .
بابه وشالدة این دستور
۱ قوانین و کلیاتی هس ت که درهمه زبانبائی که از مك رشه و خانواده مساشند
تکساراست وجزئیات با رنكآ نپامختلف است . چون زبان فارسی از خانواده آربالی میباشد ومللازوبائیقرنهایش ازماهر ءك بررایزبان خوددستورنوشته وتجر مات آندوخته و ازایننظرتقسمات وطقه بندیآنها کامل بود ما طرز واسلوب طبقهبندی باپیریزی دا دستورهای( ک رامرها)فرا نسهوانگلیسیقراردادمنه نکههانندبعضیعیناآنهاراترجمه کنیم بلکهط رح و نقشهوشالدکاررا عااندازه از نها بداشتیموآ را الگویکار خودقراردادیمو آ نچه درخودزبان بود پیدا کردیم وطبقه بندی نمودیم زبراهرهچنانرو که رهروان رفتند».
۳ این دستوررا برای مبتدیانآماده نکردیم بلکه مقصودمان تحقیلدر ز بان فارسیاهروژه بود تاتکیه گاه وستورهائیکه بر اید بستا نها و بیرستا نها
فراهم میشو و باشد و کلیه قواعد واطلاعات داجع بزبان فارسی وریکجا کرد آمده ۰ باشد وبرای هرنکته و موضوعبکه احتیاج افتد. رجوع بدان کنند زیر| بیشتر قواعد زبان درجو پرا کنده بود ودریکجا تحت بكنظام شت وضبط نشده بود .
درهیجیک ازقواعد وساختمانهاو استثناها عقیدموپندارخودرا بر ورتحملدتگران نکردایم و بجای برهان تراشی و فلسفه باف ی کواه زباد از که چکامه سرایان و توبن دکان بزرله آوزدیم تا چندین فایده داشتهباشد » مگر در چندجا مانند اشترالك بیشترانواعصفتها با اسم وی" اسم مأخون ومفنی بش ی کلمهها که چون سابقه نداشت ومخالف عقیده بعضیها بود بملاحظه پشینی ازاعتراش ازپیش دفاع کردیم وبا دلیل وکواه نظرخود را ثابت نمودیم :
۳ ننی ازاشکالاتیکه درزبان فارسی وجود داشت وهمه رهروان اینطریقرا اکیج وس کردان کرده بود تنوع کلمات م رکب بو که هیچکس بطور روشن طبقه بندی
ت زیاد است زیرا بشتر ارسی امروزه ت عقرد و بسطقدم ۳ اصلی ازدو ا بیشتر کلماتبا کلمه و
بیشاو ند با بساوند یا اسم وحرفی باجزءهائی ردکر درموقع احتیاج بدون توجه جمعی با يك بنگاه علمی تر کیب وتشکیل دافته است که هم بذهناهل زبان نزديك وهمادراله معنی آن برای عموم سول است .
لین ءوضوع در ساختمان زبان فارسی امر وزه و دستور فارسی اهمیت بسیار زباد دازو که هیجیك از نویسند کان متذ کر ومتوجه آن:شد,انر مکریکنفرمستشرق انگلرسی ((سرويليام جونز) وی بنامهای دیگر جع مانند چوتز موافق و چوتز ایرانی وجونز کامل عیار شهرت داشته است ۰ سروءلیام جونز برای زبان فارسی دستوری نوشته استآکه درسال ۱۷۷۱ انار بافته لته این کتاب فط بر ایمبتدبانخار جیکدبخواهنی فارسی بیاءوززند. خوب کتابی است با آنکه سر وبلیام جونز به تقریباً میزبان که از آ نجمله ترکی وعری وفرانسه والمانی وروسی ولائنتی وغره باشد آ شنائیراشتهفارسی را ازحیت شیرینی واطافت رهم آ نبا ترجیح 3اده در یل تمه تار بخ ناورشاه رسالهٌ راجع به شعرشرفی نوشته ودرضمن مطالب کونا کونآن رل . ز بانفارسی شیرین است وخوش آهنث ودامنة وسیع ااناظ آن با اخذ لغات عربی وسیعتر شده است ی و آذاين نظرفارسی ارگرلی در جحان دارد چرا که اعراب از کلمات مر کب ریز | نید و برروی هم
هیچ زبانی در لطاف و تنوع کلمات مر کب قابل متاسه بافارسی زیست» ۰
نورسنده در حینطبقه بئدی وءطالمه اقبام کلبات این 9۶و عموم برخورد و آ نجه آزاین کلمات مر کپ دراشعارسخنسرایان او ستاد دیدم جمع کرده استآنگاه به طبقه بندیانها برداخته ات .
سس مس وا (۱۷۹۱-۱۷۹۶)دکیح ۱, آدبری در انجمن اير ان درهندوستان خطابه منم
ی ددشرح حال وخدمات او ابراد موره است که مجله روز کار تو در شماره و سال
۶ دج کرده و قست باله از مجله نامپرده نقل شده اس ,
کتاب اول ۱۹ ام
این کلمات مر کب در همه قسمتهای کلام بعنی اسم و صفت و فعل و ضمیر و قیود وظروف و حروف دیده میشوه و ما کوشش و بردهی ریاد کردیم آ نها که در دو با سه قسمت مشترك بووند در هرقعمت با شواهدی که یافتیم ذک رکردیم و آنچه مشترك نبودند هم ذ کر کردیم وچون میخواستیم تمام ساختما نهای کلمات فارسی را جمع آوری ونجزبه وطبقه بندی کنیم بیش از یکصد وپنجاء نوع اسم ودر حدود سووچند نوعصفت وچندیننوع قید وظرف وچندین رقم حروف بافتیم که همه را در جای خود طبقه بندی کرده و برای آنپا شاهد از قول استادان آوردهایم واین پرزحمتترین قسمت کار ما بود زیرا بیش از بست سال کوشش
کرده طبقه بندیهائی آماده میساختیم باز هم بر خلال مطاامه بکلماتی برميخوزديم که ضیط نشده بودو ناچار كت میکردیم تا چندین مورد استعمال آنکلمه را در گفته بزرکان پیدا کنیم و ,هبنيم سمت ونسبت آن چیست وچگونه استعمال شده است با پیدا کردن يك یا د و کلمه تازه تمام اساس برهم میخورد وبنا» زو میربخت زیرا یکی از خصائص زبان فارسی ( مانند فرانسه وانگللسی وغیره) آنست که يك کلمه در چند قسمت ث کت دارد بعنی ممکن است هم | ,باشد و هم صف با چیز دیگر یاممکن ی باس با ی ات قیت و حرق خی ((خزوف" اضافهاو جر ) و هم بند وبست ( روابط و موصولات ) باشد .
دانستن اینکه يك کله ه چندین معنی مختلف داردکافی نیست چنانکه بعضی از آنپا را فرهنگگ ها ضبط کردهاند ولي نگفتهاند که با هريك معنی مختلف جزء کدام طبقه میباشد و دانستن این مبحث بطور اجمال 1 نیز برای اطلاعات دستوری کافی نبود .
باید تمام کلمات را که مشتر(د آست بیدا کرد وهربك را در محل ها و فسمتمای
ءشترله خود با گواء آورد وما اینکار را کرده وهمه جا کفتیم که این کلمه مشترلهاست
در کجا و کجا کنته شدم است . شاید کسانیکه درست باین روش آشنا نیستند در برخنررد نخمتین بنظرشان
تاب اول تت اس حسااسدشط د و بط و و۳ بمید وشگفت آید ولي باید تمام این کتابرا تا بآخر بخوانند 7اه حواهتر دانت که ما آنچه گفتیم با مطالعه و تحتیق بوده نه سرسری. 4 - بعضیکلمهها که اصل ساختمانآ نها را درست نشناخته و اسم میهمی بر آنما کذازده بوزند دوشن کردم و ز کلماتیکه تفیبرشکل دادء مثلا اوجمع بودند بعدآنپا
را مفرد شناخته ووانسته بودئد با برهان و کواء ثابت کردرم کهآ نپا چه هستد . هِ- و من راو ورس
بکلی ازمیان رفته و بعضی درگر هم بمعنیاولی دهم بمعنیمنتقل وردو استعمال مشود نشان دادیم بااکواء فرآوان . ۹
- تشخیص وتفرییق چندرن نوع ی و ه در خر کلمات فارسی که هریكبر ای مقصودی افزوده مشود که بعضی را سایرین هم کفته بودند ولی ناقص " هجنین دوشن کردن باء نکره ووحده در فارسی و انکه آنها بجای حرف تعریف زبانهای ارویائی
میباشند ازقبل 8 , و1 در فرانسه و و« عمط ۲ : 19ط) « عمط[ در
انکلیسی و تفکك با (ی) اسم مأخون از سابر یا وبرایاثبات اینمقصود یعني باه اس أخون ناچار شدیمتوضیحات مشروح وا بدهیم وبرایهر يك نوع اژاسهائکه با این «ی» ساخته مشود شاهد بياوريم تا جای شبهه وتردید باقی نماند و بعداً دچار اعتراش نشوم.
۲ - ندخیس اواع افعال فارسیک هکیت کسی متزجهآنی شده و درزبانفارسی دارای اهمیت بسیار است ازقبیل چندین دسته و کروء افعال معین وافعال غیر. متصزرف وافعال جعلی وژوابد و استعمال آنپا #محدود کررن انواع افعال ازحیت ساختمان ووزن وهم ازحیث عددحروف وغیره .
۸ - اصلاح فرهنك فارسی - ",کتون هرچه فرهتگ وزبان فارمی نوشته شم ات نها مان کلماتولفات را دزی آ نپا کر کر ای و بواسطه نداشتنصرف د نحو یا دستور نتوانستهاند مانند فرهنکهای سایر ملل بگویند فلان کلمه چیست ,
9 نز سر
یت عو و
۳۳۳ طفه و کروء از قسمتمای وستور است وآنوقت شرح ععنیآثرا میدهند ودرفرهنك های مفصل زیر ه رکلمه مشترله بترتیب ی ك تشخیص" هیدهند فلا مینویسند .
۱ - این کلمه اسم است باین معنی و مورد استعمال آن فلان و شاهدی ز کر میکننه
۷ _ صفت است باین معنی وشاهدی برایآن مینویسند .
۳ رف است باین معنی وشاهد مبآورند .
6 - حرف اس تآنطور.
تا کنون اینکار برای فرهنكنویسان فارسی ممکننبود ۰ ما این کره را کشودیم واین دشوار را آسان کردیم ال فرهنگ ی که نوسنده در دست دازد تمام نشود هم دیگران از ای کتاب برای کار خود استفاده خواهند کرد .
4 - جدا کردن قسمت صرف و نحو از بکدیگر چه این کتاب تنها صرف است ونحو آن مثضم باین دستور منتشر میشود .
این کار در زبان فارسی بیسابقه ونظیراست چنانکه هر کسخواستهاست راجع به فارسی چیزی بنویسد نات فراوان و ندانستن گفته است فارسی نحو ندارد وبا صرف و نحو فارسی مختصر و درهم و :دم است و نمبتوان از يك دیکرجدا ساخت .
۰ - بدست دادن زمینه وفاعده برای وسعت دادن بز بان فارسی و آسان ۶ردث ت رکیب کلمات تازء زیرا ما اگر بخواهیم از زبانهای خارجی مستغنی باشیم و اسای زبانملی خودراحفظ کنیم باید بتوانیم ازکلمات فارس ی که دردست داریم کلماتیکهندارم ِ نیازند هستیم ت کیب کنیم بطوری که از ذهن دور نباشد و اي کار باید ازروی يك قاعده «نظم ومعینی انجام گیرد ۰
ما درقرنی وافع شدهایم که بواسطه ترقی علوم وییدایش صنایم جدید و احتیاج بپمه علوم نا کزيریم برای بسیاری از معدانی و اشیاء و ابزار ها اسم فارسی بگذاریم
۳
زرا در 0 نکنيم ما بود کدکلمات فارسی درمیان, آ نبا ناپیدا باشد . ما این کار ر را آسان کرویم و د این کتاب در طمن شرح و شک کمه ای
هراک و ارات دم وسائل سهلی بیان کردم .
ر همد زبانهای هند و ارویای ی حروف و زوایدی موجود اتت که بعربی ۳1 را ۱ زبانهای انکلیسی و فرانه وغیره آنهائیکه در جلو کامهها درمیاً رد می ده پیش واقع شوندم,باچسنده و آتانتکه در دثبال کامات درمیاً شد رف ما رای «اچب 2 سوفیکس نی در دال واق شونده با در دثبال چسنده منامند و ما اینها را پیشاو ند < پساو ند خوانده(م 39 این اول بندها و آخر بندها وبا ادوان با بشاو زد یت ما ژساد بوده و در
۱ 2 کله بساو ند از قد رن دتم سس سب جنانکه لب میتی داجع ب» شم مکی از شم( کنته ار ( هه
روت امد هه مت نی از جکامه تا پساو ند ) از اختمان کلمه پیداست که
معنی آن منحصر بقأفه نیت بلکه مسکن است هرچیز کهرر [خر دصل شود بساو ند نامند دما درسالر ۱۳۰ از دویباو ند که تر کیبی است پیشاو ند را تیاسا تر کیب کردم و + برای ادواتیکه در جلو و دثبال کلبات درمیاید اختبار کردیم و
دد ال ۱۳۱۰ یز + نها جناب [قای عز ای اصذر حکمت ده ای بر ای بساو ندها دیشار ندها تمه و در فرهنکستان ات مطیح مذاکره قر ار راو
بعدها با اتتشار ون دسا وجلد ارل این دستور در سار 1 ۹ دیگران, ه
ره بمشنجاد را پذیر فته بکار بردند ور مسا 7 بسوند و پیشوند تبدیل ساعتند سای تشن وا را :ر حال مر حوم بت در فرهتک انجین [رازشمر ادا بای رکه ار نز عامز در 3
ی از چکامه ابساو ند , عقیده شادرو ان ملك! شم اء بپار این بود که این کله خاید چکانه باشد که
ی خی برایاظهار
تحر پق شده و معنی آن سر ونوك تله کوه *بباشد مانیز کبان
آقای بپار را نزدیکتربه صیوت میدانيم تانوشته انجین [را را
اسم
ات بفتر باون است مانند کار ۰ کار , گر » وار » اور » ور » دس دیس دیه " وش ۰ فش » ستان . باز » زار هداجس پشاونه »بر ,ور قرو قرو غیره اما عده ده ات تدم شووروگه چون معدودی از تر کیبات آنها باقتماندد سایر زن متذ کر نشدهاند کهاینبا نیزپیشاوند
با پساوند است مانند مین باره» من ۰ نگ (نون و کاف ب تلفظ د.اغیچونخدنات) مانند کلمات خندمین » آسمان , ریسمان . ایرمان ۰ غرمان. پدیمان » رلمن دشهن » پیرآمن ۰ نشیمندغیره دجنگ ز کلنگ , نهنگ ۰ فرهنگ » جفنگ کد کی وغبره و درآ خر کلمات پر - پرا رل در اول کلمات مانند پرهون ؛ پرویزن ؛ پیرآمن . پرا کندن» بر کار؛ برهیز د غیره و بعضی ریشه ها که در کتاب دوم به تفصیل کفتهایم
س, ما با داشتن اتکونه د.شاوند ها و یساوند ها و دانستن بعضی ربشه های دیگر لفات که گا هر فارنی ربا آشنا میباشد متوانم برای بسیاری از میآنی و اساب و الات و ابزار های تازه نامی بگذاریم که هر شنوندء یس از شنیدن بدون تامل زیاد و تفکر معنی آنترا بداند و کلمه و نام هم فارسی باشد بشرط آنکه طبق فواعد و شرایط ی که ما درضمن کتاب بدست دادهایم باشد نه» «ن در آوردی و بیقاعده .
بواسطه نداشتن صرف و یو (ور درجه او) و تافص آبودن خط فارسی کلمه های عفرد و م رکب از مکدیتگر جدا,وممتاز نیست وشناخته نمیشود وعدوم در وقتخواندن با کنش ونوشتن نمیدانند که مثلافلان دو کلمه جداست با ددم رفتته يك کلمهر کب محسوب میشود .
مثلا: سیماب و بلتن و سیمرغغرا هواس میداند که اسمهای ور کت ك اما سیراب ؛ شور بخت . زشتخو » ترشرو » بل افکن » زنده ول » بردیار » کپر آعود» جاندیده , نمکشوده » خراب آباد » سالخورده » سایه درمرد ؛ ءصلحت دند » دستبرد » ورد »میفروش وهزاارها از این کونه کلمهها راء حتی اشخاص با اطلاع هم نمیدانند که
۲ ۳
آسم
اسم مر کپ هستند و بازنمیدانند که, اینپا همم اسم هستند و هم صفت یعنی مشترله میباشند. بين صفت و اسم و ما هربك ازانواع این کلمههای مر کپرا درمحثیجدا کانه شر عم دادیم و کواه بساد از گفته بزر کان اوردیم تا جای شك و تردید و اتتقاد باقی نماند . بطورنکه هر کس این کتاب را بدقت بخواند تمام افسام اسم ها و صفت های مر کبدحتی قیودو پیش بندهام بت و بستهای بر کب زا خواهد شناخت هرچند که جدا و دور از هم نوشته شده" باشد هر گام خوانندم بدقت تنهبا سه قسمت اس و صفت و
قیود و ظروق را بخواند و مر کبات این سه قسمت را در نظر بکیرد خواهد وانست . که زبان فارسی در -متکلمههای مراک چه مقدار فحت و مىدان دارد و این کی از جهات و دلائل سوت و عذوت زبان فارسی میباشد زی راکمه مر کب از جزء ها
ی تر کیپ شده است که خوانندء و شنونده جزء هارامیداندرو اکرچه معانی مر کپ جا
تازه است با اینحال کر شخصکلمه مر کب را هم ندیده و نشنیده بائد مصانی آنرا میداند و میفیمد .
زبان عربی این حسن و مزت را فاقد است زبراغالاً
برای هر عفهومی بكکلمه 2 بسیط جدا کانه و غیر مأنوی دا
رد ( الیته سوای قسمت افعال و مشتقات از فعل ) که
عريك را باید جدا کانه آموخت و ۳ بعضی از محاسن ءربی مىدانند و بزعم بسیاری
از معایب بزر گذ زبان عربی است مثلا تر کیپات کلمه دل را در نظربگیریم: دلیر» دلبر در آراه دلکشا , رل کس » دلیذیدر » دلستان» دلجو » ول آرا .دلسشکین » دلخراش :
د زا لشکسته, دخوا »دلرحم با ارحیم ( کیب با ری )
دل :خواه / قویدل پردل » سخت دل » سنکدل و بسیار
ی دیگر کههريك مفهوم خاصی دارد وءفهومبسیاری ازاین کلمههای مفردوءر کب درهيچيك اززبانهایریگر نت «خصوصدرعر بی که بیشتر این معانی و مفاهیم را فاقد است واز طرفی چندین صد اسم برای شتر هست مثلاشتری که پینه زاو دست رامتش بزر کنر باشد كت لسم بسیط غیز مه
س دارد همچنین در دست چپ یاپای راست یا پای چپ که هییکدام
از این اسمها جزء ندارند که ولالی
۱
۸
کتاب ادل 0
بر مجموع مفوو) شماید همچنین چندین صد کلمه برای شتر در حال آب خوردن دارد و چندین صدکلمه برای و طسو لاش و جت و تل دار و ۵ ص دکلمه برای زمین سخت یا جائبکه باران ببارد و با کم بارد و هیچکدام اژ ٍین کلمه ها کمتری نآشنالی بذهنشذونده ندارو که شنونده بمچرد شنیدن ولو قبلا نشنیده باشد معنی آنرا درل کند و بر خلاف آن در فاری چنانکه از ت رکیپ کلمه ( دل ) میبينيم هر بیسوادی که مثلا این کلمات را هم نشنیده باشد میداند و معانی آنسها را میفهمد و در چند صفحه پیش در خرح متنوع کلهات زنل ماده۳ نیز به فصیل کفته شد .
زبان فارسی طوری اس تکه هر کسفارسی را بداند ااگرصرف ونحو همنخوانده باشد برای «مانی و مقاصد خور اسمهائی مر کی میکند که شنونده مقصود او را کاملا میفهمد وت ر کیب هم صحیح است واز اینحیث زبان فارسی بینظیر است ۰
ار ای مکی در فرش اواع بسیاز دا کههته دین "کتاب فرح داده شده اس ت که هريك طبقه ازآ نها قواعدی مخصوصدارد و برای مقصود ومفومععینی ت رکیپ میشود ونیز بعضی «قید ( یاسماعی ) است وبرحیآزاه ( با قیاسی ) لکن نکته در این است که به بییم با ميتوانیم و مأزون هستیم تر کیب هائیکه پیشینیان استعمال نکردهاند بکار 1
این يك سوال مهمی است . ااکر ما بخواهیم پیرو فصحاء قدیم باشیم نمیتوانیم در ت کیب های مقیدآزادانه رفتار کنیم مگر از جنس و معنی که پیشینیان تبر کیب کردهاند مثلا دس یا دیس با دیسه بای رک وشکل ورهیثات با ساختمانامتضمال شدم وسني آنشبیبه وظیر ومثل میباشد (ررساختمان وبدن وتر کیب) چون خایهدیس بمعنی فارج یا شماروخ و تندیس به معنی مجسمه وغیره خایه ریس که از قدیم تر کیب شده معنی ت رکیب ی آن تخم مرغ مانند است ۰
زرا سماروغ ( قارج ) شباهت به تخم مرغ دارد پس مشك دیسبا بدیس وخون دس نمیتوان ت کیب کرد و هريك از تر کیپا خواء باپیشاوند بسا پساء ند و خواه با
کلماتی وک هم حال را دارد 3 بتابر | نحه کنته تاک مامیتوانم بسباری از کلمات را 45 نداریم و میان رفته خواه معانی و اصطلاحات ( درصورتیکه واژهای عربیمعمول
و مصطلح عموم از قدرم برای آنبا اختیار نشده باشد ) وخواء اسامی چیزها و آلات و ابزار تاه وحدیدالکشف از روی قواعد صحیح نامی تازه برایآنبا وضع کنیم اما با شرایط ی که کنتد شذ یعنی الحال کة فرهشکستانی داریم و جمم, از فضال و آربا در آژن شرکت دارنة اجازه ندهند که هر بی اطلاع و بسوادی سرخود کلمانی تر کیب کند ذیرا برای فصاحت وبلاغت زان و کلماتخدووی است که اکر از آن حدود بپاکازه تجاوزاکنند هرج و مرح در کلمات و ادیبات پدهآید و زبان از فصاحت بیرون میرور ود کر کون سره «
این یکی از اصولی است که در هر زبانو زمانی بزر کان و دانشمندان هر فوم وعلتی رعایت کردم و مییکنند و ما نیز باید با دقت و هوش آنرا پیروی کنیم .
.۰ باین ملاحظه و برای این مقصود ما دز مبحث هرريكت از تر کییها کوثش کردهايم کلیه مر کبات آن نوعرا بچمع آوری اکنیم و تادرجه امکان شاهدی از کفته رز رکان آوردیم چانکه میتوان باور داشت نادر تر کیبی یاف کردو که در این کتاب کفته تدم تساه ۱ باشد و پا امعان نظر ومطالعه خوانندم با همه تر کیبها آشناشدخواهد
شناخت و دانمت که کدام کلمه ازآن ساختر شده و کدام مد و کدام آژاد ارت درخاتمه لازم دانستیم چند نکته رابخوانند کان کرامی کوشزد وادآوری کنيم .
یکم - شاید تس الق بت قلیون فارسی وان حور بات پانزده یونتایسنهلمون آنزر بر چم اقزان مویکو رتیه ازآن طرف دیوارچین کرفته و در تاشکند وسفرقند و بخارا وخیور وافقانستان وهندوستان تا قفقاز ون هرن و ردکه ۶ و مر وساتی معالت افررقا واروپامتفرق هو
برای ملت ۶ دولت ابرآن بیانداز, مهم است که نفوز ادبی و ذیانی خود را میان گروهی که بیرون از <دو: ایران هستند نگاهداری نماید . بر
ایاین مقصود ازهرچیز لاذمتر دستور ز بان فارسی است .
کتاب ادل ۷۲ مات رح
زیرا بواسطه نداشتن وستور کال و وت وورادن از ابران اکم ی زبانآ نا تفس کرد و ااکرا بهمین منوال بمانه بسازچندی تک زبان مادژی خود را فراءوش خواهند کرد . بر یکمك وتأمین این منظور جا ورجهای کهامکان:واشت کوشش بعمل آمدهاست که این دستور به اسان ور سادهترین زبان معمولی |مروزهنوشته شود چنانکه از (کلاس) سه و چپار به بالا اه و آموزنده میتواند بدون | موزکار این کتایر! بخواند و تن دراه راهد یل دقت شده است که اببات و اشعارسپل باشد وحتی کسانبکه نمیتوانند به دبستان با دبیرستان بروند با و بیاموزند نزد خود و بدورا امو تکار بخوانند و بیاءوزند . دوم فضلا و کسانیکه با کتاب"سرو کار تج فا وچابی یغلط در زبان فارسی 1 از چیزهای بسیار کمباب الست 1 نویسنده کتابهای چاپی مب که ور اختبار ات تلد لبود ما هریت از شعری ر را که «یخواست کوا: بیاورد آنر| قبلا با چند نسخه مقابله و. تصحیح کند وگذشته ازین نه وقت و فرصت اینکار رات و نه اقدام باین کار یعنی تقد شعر بااسلاح اشعار جزه عکلیف و کار مورد نظر نبود با اینحال | کر وراستعمال کلمههائی که صحت بیت شاءل آن کلمه نزدما معلوم بودهاست " سپو با انحرافاتی دیدهایم از نظر صرفی یه نحوی دد انتقاداتسی کردهایم با «ورد له را بیجا دانستهايم لکن وتات ما اشتباه نوشتن با تیدی لکلمات را از وظایف خود ندانستیم که اصلاح با اظهار رآ ی کنیم زسرا اینکار فن جدا کانهاست مثلا ور بك دیوان چابی حافظ بت زیر اننطور نوشته شده است .
کس چو حافظ نکشود از رخ اندیشه نقاب سا سر زلف عروسان سخن شانه زدند و در نسخه دیگر اینطور است . کس جو حافظ تگشود از رخ |ندیشه نقاب تسا سر زلف سئن را بقلدم شانه زونه
شاهدی که ما میخواستم یکی از کلمههای مصراع او بت بود و برای ماتفاوتی
نداشت که مصراع دوم بت اولهحیح واز حافظ باشد بانباشد .
چون بعضی از مردم کوته بین و نظر تن هستند کد اسان عیممای نابوده و نادیده بگیرند وبگویند وکاء را کوهی بنمایانند وا کر کیوچکترین بهائه بدستشان افتد آتراا مارد اصل موضوع را کوشش میکنند از میان ببررند از اینروی نا کزیر بودم کد این موصوع را از پیش دفاع کنیم مثلا دربعضی ابیات شواهد يك مصراع آن ناقص با مبهم پنظر میرسید و بت شعر از بزر کان بود کواهی هم که میخواستیم ناباب وی ود ناجار آن بت ۳ شاهد آوردیم لکن برایآانکه ندانند که متوجه و متذ کر تحرف یا مبهم بودن قسمتی از بیت بودهيم غالا بك علامت سوال کوچکندر آخربیت قرار دادهايم شاید شماره این نوع ابیات کمتر از نی باشد بدلائلی که کنتم املاح آنبا برای ما میسر برد ورر اصل متصود هم تأثیری نداشته و نخواهدداشت برای کسانیکه حتما بخو اهند لیت صحیح را بدانند ممکن است بچند نسخه مر اجعه فررموده کلمه با قعهت مشکو لد را اصلاح فانند وا عهعل هیچ ار تباط و دخالتی در اساس دستور ما ندارد .
برای اینکه عذرما را بخویی متوچه باشند باید درنظبیاورند که اشعارشو که در کتاب ارم شده
اعدی درحدود چپارهزار وپانصد ببت و از مکصد وهفت نقر ستادان سخن زبان فارسی است .
از
۶۳ - هرانمانی در هعرض سهو وخطا میباشد و ما نیز دعوی ندار یم که معصوم و از خطا مبرا هستیم لکن میتوانیم بگوئيم تا چاه ما در دسیور بات فارسی کادش کردیم و پیش رفتيم شاید قبلاز ما کسی تا آنحا ری رتیه باعل 3 در در قتمهای [ن ابداع کردهانم کوچکترین و ت ترلن ت این کتاب باب ششم آن است که در مبحث حردف است . اگسر محص کی بخواهد اند از ٌ حمتد کوششمارابدا ند کافی اس که بقسمت حروف با دقت و تعدق هر اجعه کند ِ
شش حرف راحتی فرهنكت ها هم.ضبط نکردماند و تنها مفنی کرون وتعریشف انهاو معلوم داشتن موارد استعمال و ممانی مختلف 7
نها در خور چند.دن سال زجمت و
"کوعش است چنا قسمتها و معانی مختلف و بدا کردن شو
ور موی تعر فآ نکه خود زحمتی تشه دازد ۰ اکر بدیده انصاف یر ند ملاحظه ای ۱۳
را یرون لس
بیاهمیت هم تا کنو ن کسی تحمل زحمتی نکرده و استقصاء لابق + کته این ب بمذزله له رك تذ کره بسیار نفیسی از بمترین اشعار شعرای زبان فارسی مىباشد ودارنده را از بساری ازدواوین شعرا و هابینیازمیکند. ما بنیان و پی بنا را را 9 بکفرن اضافه
لبلیی و ظر اف کاری « نقاشی و رنكآمیزی را بایدآیند کان تمرور کنند و انجام دهند ومارا بذ کر خیر بادنمانند ۰ ال ۱۳۲ عبدالرحیم همایون فرخ
در
6 ۱
کتاب ادل
ارامی
سریانی
اسمءاخوذ
اسمهشتق
۳۱
عبری قدیم
اسم
1
عر بی
اسمع رکب اسمعام
اسم خاص
تعر رف دستور و (شباه
۱ - دستور زبان نی علمقواینی که مطایق آنبا تخص میتواند در زبانیدرست و بدون غلط سخن بکوید و بو سد .۰
۲ کلم زبان در فارسی دو معنی دارد . اول نام عضوی است بدون استخوان در دهان که هنگام سخن گفتن و خوردن حر کت کند و انرا بعربی لسان نامند . دوم الفاظط و کلمات مختلفی که در عمان طوایف انسان معهول و بیدا شده و مارا مقاصد خوورا ببکدیگر میفهمانند » و این را نیز بعر ی لسان خواندد ولی دربسیاری از وانرای کر برای این دو معنی دونام مختلف وضع شدماست دراین کتاب از فسم دوم بحث میشود .
۳ _ بان ات 6 ی 0 ۳ درا توت «۱>
ان دوجو اسب . ی ز بان دفت وشنید دیدرک زبان نوشتمی
ء - زبان یعنی وسایلی که مردمان افکار و مقاصد خودشان ( ۱۳
ی
۱ -۱کرچه زپانهای دیکر نیز براک دای عال واشعالآمفشوه تکار رده خله 3و7 چنانکه بعضی از طوایف بومی[مر یکای شمالی باح ر کات بدن و دست وصورت بدون صوت و صدا و تکلم با یکدیگر صحبت میکنند و ناخدایا نکشتیها از وور با حرکات رایتهای رنگین و درغب با نشان دادن جراغبای رنگین باهم کفتگو میکنند ؛
ایرانیهای قدیم تلکراف دوری داشته اند که (زروی قلهها و تبهها از یکسر تا صر دیگر کشرد وسیع خود در زمانکوتاهی از وقایع مهمخبر میداده و مصریان قدیم با اشکال حبوانات و نباتات و چیزهای دیکر خطی نوشته اندکه [نرا هیر لیف مینامند اهالی چین هنوز خطکان ثبیه خط معریان قدیم است ابا امروز تمام ملل متمدن دنیا هرعدام خطی دارند و علامات
کتابت که آنها را الفباء مینامند به کار می بر ند که از آنجمله الفباء لانینی و عربی و یره میباشد ,
۱ ٩ - زبان کفتنی که ماآنرا از را کوش *ذویم و میفهميم تر کیب میشود از صدا های مختلفی که از دهان درون آ ید و این صداها توسط زبان کز دندان ولثه دندان و کام و لب و تنف به تنهائی با بکمك یکدیگر پید! میشود و این زبان اولی
و اصلی است و-ماو م شده است که زبانهای موجودهییکدام طبیعی نیست و همهمونوع است نی بمروز زمان بواسطه امتز اج و اختلاط مردم وطوایف با بکدیگر ازدیگری اخذ و وضع شده است .
کته دا که ژبان نوشتنی که ماازراهچشم آنرا میبینیم » مخوانيم وی فرحیم در ابتداه علاماتی بوده است که برای یكتچیز بايك مفهوم و معنی وضع نمودهبورند مثلا اکر مرخواسته اند او نویند شکل کاو مب؟شداند بعن ازان ان رده کل کاو ای اولن حرف با تلف که ار دهان در موقع کفتن کاو خارج میشده فر ار داده د باین ترتیب کم کم شکلهارا کوچك و مختص کردند و الفباه پید شد و این ذقایع یش از تاریخ و جدس پات .
۷۲- بس در میان طوایف انسان معمول شد کد برای هر آوازی که از دهانبیرون میاید ركعلامتی قرار دهند و کم کم هر طایفه .ك نوع الفبائی از روی دیگری اقتبای وطرح کرده برای خود اختبار نمودند یا از دیگران کرفتند و آموختند و کم کم دخلر تصرفمائی درآنها کروند ِ
یر ور مصری و قبطی د میخی د اوستالی د پهلوی و بو نيك دپلاسکینی داوسکانی د ثنیتی یونانی د کلدانی د سریانی بریافی د «گرجید ارهنی و حبشی د ۲ کادی و اتروسکانی و سانسکریی که و ۱ که خطویط عبری د کوفی بالاخره ری 4*جنین لاقیزی وبعد از آن کلیه ناویل
اروپائی از آنها کل یت ات آاست
ی سس ی
٩ - زبان ایرانبان - در هر دوری 15 ادوار قدیم يك زبان و خط مخصوصی در قستی از ممالك ابران رواج داشته و «عمول بورء است که فعلا آثار زیادی ازآنهاباقی نیست مانند خطوط میخی و زبانپائیکه بان خطوط نوشته شدهاست از زبانبا وخطهانی که ازآ نها آثار زبادتری باقی مانده است خعاوط میخی دادستا د پهلوی وزبانهای پارسی باستانید اوستاوپهلوی متباشند :
تا دش از ِ زبان و خعطی که در بیشتر قسمتمای ایران رواج داشته زبان و خط بپلوی بوده است مت : | گرجه زبان پارسی آمروژه که با بپلوی کمی اختلاف داردنیز در بسیاری جاها: معمول بوده وآ ثرا ورری: نامیدهاند ۰
ار فارسي از الفباه عریی گرفته شده است که بعد از رواج دین آسلام در ابران معهول شده و قبلازان پدشتشس الفباء بهلوی وبمد اوستا معمول بوده که ااکنون متروك شده است ۰
۱ - الفباء مخصوص عربی پیست وهشت حرف است پترتیب زیر :
اج ج درد د زدس بیس سس طاطع/غ رف ق ال مان 9 * ی
لپچه و تلفظ حروف عربی با تلفظای زبان فارسی تفاوت دارد » بعضی صدا ها با حروف در زبان فارسی هست که در عربی نست و بعضی صداها و حروف در عربیهست که در فارسی نیست چون ابرانیان مذهب اسلام اختار کردند بناجار بسیاری از ولمات زبان تازی داخل زبان فارسی شد و چون الفباء عربی هم میان ابرانبان معمول کشت نا کزیر شدند که آن حرفهای عربی هم که در الفباء خود نداشتند برای نوشتن کلمات عربی داشته باشند و از طرفی «م چون اساس زبان خود را بگاهداشتند و بان تکلم مینمایند حرفالبکه مخصوص زبان فارسی بود نيزنگاه داشتند و هیک بهر کدام حرفای عربی در تلفظ نزدبکتر بود شکلهمان حرف عربی را برای آناختبار کردند و بعدها برای شناختن و تمیز آنپا نقطه اخافه کردند . حروف مخصوص زبان فارسی ی آنچه از قدیم در تلفظظ خود داشتد و مبدل شکل حروف عریی کردند اش-ا
هستند :
آسم
اب پ ت جج خ دذر ز ژیش غف که کل( من و هی <۱> کهجمعاً
بیست وچهار حرف است . ۲ - از اقا فارسی آمروزه هشت حرف یمنی ث ح مس مل طاظ ع ق مخصول کلمات عربی است و در فارسی نیست و چهار حرف که پ چ ژ کک باشد مخصوصزبان
فارسی است و در عربی نیست .
از این چهار حرف ۰ اوه براسم مخصوصخود که دارند » اولی را با فارسيی دومی را جیم فارسی و سومی را زاء فارسی وچپارهی را کاف فارسی هم میناهند .
۳ - خ2ظ امروزه فارسی شامل همان بست وچبار حرف قدیمی فارسی رهشت حرف «خعوص عریی مساشد که روم رفته ۲ حرف میشود از این قرار :
را 0 ن و «ی <۱>
حرف را درفارسی کب نامند کپ زدن بمعنی حرف زدن میباشد بلکهحرفزون ترجمه وتبدیل کپ زرن است و هنوز در میان طوایف بختیاری و لر وغبره تجایحرف زدن کب زدن کید وکلمهکفتن از همان ربعه کپ ( کییدن - کودن ) آمدب اس و
استادان فارسی هم استعمال مینردهاند سنائی فرماید :
۱- اکرچه مسکن است حرف ذ «ذال» که آنرا ذال معجمه مینامند در اصل زبانهایقدیبی اير آننبوده یا تلفظط اجهای اد ایران بودهاست در هرحال ذالرا نیز از حروف قدیمی خود موب داشته اند و لی" امرروزب استتناء بعضی طوایف کوهستانی ما نند بختیاریها تلفظ ذال و زاء در میان ابرانبان بر شین تفاوتی ندارو و يكجور تلفظ میشور .
۲ - ایرانیها در تلنظط د آوشتن درزبان و خط اوستا دیبلوی حرف «ت» نیز راشته اند اما در فارسی جدیدافناده و قدسا [نرا مأخوز از عربی دانسته اند ور ر کلمایبکه آززبان عر بیماخوز است دیده میشور وتها ندونه آن در کلمههای اسمخاس کیو مرت و تپمورت دیده میشود . ایرائیپای امر وز سوای بمضی طوایف کوهستانی جنوب ایران در تلفظ آن تفاو
تی باحرف سین نگذار ند ومانند ی تلفنط کنند .
.۲ ات تست
تن تس ه رکجا زلن ایازیدید خواهی درجهان
کتاب اول
۳
5 وم کی و
0 و کشیده ) .
حر کات س هکانه کوتاه ارل ۲
۳ ات کهوربالایحر فگذارند ( بعربی فتحه
خوانند ) دوم زیر اس تکهآ ترا در زیر حر فگذارند و عربی کسره نامند ) سوم پیش
کذارد و ( بمب شمه ماد 1 باینشکل 5 ایکا با ح کات نه "لانه کوتاه : ۱ 1 ب ب پ پِ پُ
رت ت.ت الی آخر.
٩ کپ هابا ح کات کشیده با بل :کم حر کت الفی آ با پا ساجک و زا سا سنا ار
دوم - حرکتواوی چون: او بو یو و هو جوچو حو خو دو زورو زو ژهسو شو تا آخر :
سوم - حرالت بائی مانند ای بی بی تی ثی جی چی <ی خی ری زی ژی سی شی تا خر - در خط عری این سه حرف هرك نشانه دو چدز استکاهی علامت حرف است و کاهی نعانه حر کت و باین ملاحظه عربها آنما را حروف عله نامند و در کلمات زبان ری مطابق فوانین مخصوصی بیکدیگل تبدیل میشوند نظایر اینها در خطلوط لاتین یمنی انگلیسی و فرانسه هم هست واروبائبان آنها دا نیم صداداد خوانند در صورتیسکه حروف و حر کات در نك خط کاءلبا د علامات حدا کانه داشته باشاد . چون کلمات
بسیاری از عربی داخل فارسی شده و خط فار.بی *م خط عربی ات از حاشیه
سم کاب اول ۳۸
تال نا گز یریم . ۱
۷ - از جمله نواقص خط عریی علاوه بر « ۱ و 3 ی» که این سه ۳ جزء حروف محسوب میشود و هم جزء حر کات است نداشتن علامت برای توقف وختم سح و توا[ وتعحب وندا و تا کد است مثلا در جمله ان کتابی است» معنیهبهم و معلوم تست آیا مقصود از چیزی « کتاب شکل » است و «ی» آخر کلمه کتاب بساء نسبت است که در آخر اسم افزوره شده و آ نرا بدل به صفت کرده است ؟ با قصود « يت اساد > است و باء آخر کتاب «ی» نکره است .
2 روط ار
۱ - درتلفظ زبانهای فارسیقدیم واوستا و بهلوی حر کات دیکری نیزداشته وچون النباء عربیرا ابرانیان اختیار کردند به پیروی خط عربی اینحر کات را نمیتوا تشد ورخط نشانبدهند از اینجبت بعضیازحر کات بکلی ازمیانر فته است وطریته تلفظ فرق کردهاست و بهضیحر کات را باهمان
شانبهای الفباء عربی مینوبسند اما عتلعربی تلقظ نمیکنند بلکه مانند هسبان تلفظ قدیبی بز بان جاری میکنند .
مثلا درزبان عربی ۱ گرحرفی بیشازیا () داقعشود که حر کت زبر داشه باشد و یا ساکن باشد و حرف پیش ازبا به با ورد عر بهابصدایبالی میخوانند مانند دین, ظالین, عابدین » و اکر
حرف حرکتدار که پیشازیا واقیشده زیر داشته باشدکه هیا بخورد نمانند یاو زکلبه لکر دزن این یاء عر بیحر کت را طوری تلفظ میکنند که یر انیا هیچوقت آنر| ادا ننیکنند . درحقیقت ایرانها طوری تلفظمیکنند مثل[نکه حرف پیش
«ی» حرفاست نه< کت مانند تلفظصدای ریم در کلمات نی 1 می که| کر بخط لانین بنويسیم ایتطور میشود بوول - ۳۸۲ - هط بوو0[ پس تلفظ «ک> بحر کت که بیش از آن يلك حرف زیر دار باشد درعربی تلفظ نبیشود و برعکس ای انیا دی» بیحر کت را که پیش اذ آن زبر باشد تلفظ تکنند بلکه با زر تلفظ میکند و یزهر حرف که دعر بی بیشداشته باشد وبه دی» ساکن بغورد در عربی آن «ک> بدل به دو> میشود . اکر ور تلفظز امروزهء فارسی ندرةٌ شنیده شوو: در نوشتهها نباشد درصور تبکه ایرانیجا ]ثرا تلفظ میکنند مانند کلمه خوی که نام شهر بست از آذر بایجان (نه خوی که بمعنی مرق بدناست و نخو ی که بمنی عادت و طبیمتاست) ددد سس لانیت لین جوکتزا بااین روف نان ۱۹ ۰ ۲ وم[ ؛
0 د خویرا باید طح دی ری اه است وزیاد درتلفظ تباید و وخ
ازیا ذیردارد و به یا میخورد یعنی
1 ِ ان 3 آمارووم رز سر ممیدادد . درز بان نارهم ی
ی ی کر ۳۳ ل آنباهم + داددیکی واوی مباهدک درسایر زبانها شایدنظیر نداشته ب-اشد و در
بقیه در صفحه بعد
تسس رس ۱۳ میت مم یمه
هر کاه ستگکینی آوازروی «ت» باشد ی» نکره است و هر گاه روی «ب» باشد شکل کتاب است و ی» آن قول قدما «ی» نست وبعقیده ما «ی» صفتی است کهبرای ساختن صنت از سم خر کلمه افزوده شده است . 1
۸ - همچنین ور جمله « من فردا صبح سواره خواهم رفت قم» ممکن استهفت تقو او ی متلف را هبماند زرا تک ازور را روی هر کلمةٌ ازآن قراد دهیم يك معنی مخصوص و متلف را دلالت میکند چنانکه از مثال زیر معلوم میشود ۰
۱۳:۰۰:۰۰: ۵ ۵۳۵۳.
حتیقت این ووء شکل جداگانه درخط ندارد بلکه قسی |زتلفظ يكنوع «خ» است که در سایسر زبانبا نت ایندخ» درخط اوستا شکل معصوص وجدائیدارد بجز <6؟ معمولی و تلفظ آنطوری است که کوبا يك «د» نبه تام به [خر آن وصلمیشود وجون ررخط عربی يك«خ» بشتر نموددر زمانیکه خط عر بیرا برایز بانفارسیاختیار کرد ند برای | یشکه تلفظ این دخ» مخصوص ازمیان نرود ومملوم باش دکلماتیکه با(یندخ» نوشته میشده است در خطعربی يك «د> 6۶ دنبال «خ» گذارده| ند که در تلفظ زیاد ظاهر نیشود و ننایندهآن «» منمویس ادت و آنرا دو» معدوله نام گذارده| ند مانند کلیات خواهر, خواجه,خو یش, خواب,خواستن,خوردن وبیار واژههایدیگر ودر نام بمضی معلهامانند غواف» خوارزم دغیر» ۰
اه لی بومیشوشتر در بعض ی کللهها ما نند خودناین<6» را همان لپجه قدیم تلفظ میکنند ومثلآناست که خوردن میگویند .
و اما دو حقیقی نیز خود ندنوع است . در خط عربی نقط يك دو» است که همحرفر است وهم دی حرکت و تلفظآنهم یکی است . برای نمودن این تلفظ دو «و» در خط لاتین
هست بایناشکال . ببکه ر ( و ودیگری دا وبلیی نامند و درتلفظ فارسی وساير زبانهای آدیانی بك و وم دیکر هم هت که در خسط لانین باین شکسل نبوده میشود ۷ ۰ و آن دا وی نامند ,
۲ تلفظ دو» عربی باحرکت دو لب پا رو رتیه لها رورس میشود و بیکدیگر نمی رسد . اما دو» دیگ رکه مخعصوس فارسی وزبا نها ی [ریالیاست درموقمتلفظ دندا نپای جلو فك بالا روی لببالین گذارده میشودما نشد کلبات زیر کی کیوه , ورزشاین دوع درخط وز بانءر بی یست وهروتت عربپا بخواهند ایندو» رابطورصحیح نشان بدهند یا بجای دوع دفاء که تر بب المخرح بادد؟ میباشد مینوبسند یا [نکه بتفلید سایر حروف ای زار مه هه روی ان مبهارند یا در» عجی ویادو» نارسی نامند ودر بیشی مطبوعات مصری دیده میشود؟ بقیه در صفحه بعد
۰ اسم
کتاب ۱
"من فرراصبح تنها سنوارهخواهم رفت قم من » نه برآدرم » بادتکی ستیش اواز روی کلمه من ات
< هن فردا صبح تنها سواره خواهم رفت م٩ فردانه روز دیگرا» شکننآواز روی کلمد فرداست .
رود ]| 3 1۳۹0
من فردا صیح تذبا بواره خواهم رفت قم » صبح نهعص منگینی آواز روی
کلمه صبح السح
دمن فردا سبح تنها سواره خواهم رفت قم » تنها , نه بایگری» سنگینیآواز روی تنها مساشد .
2 من فردا صبح تن سواره خواهم رت قم > مواره » نه باده » زار ددی سواره است .
دمن فردا صیح تنها سواره خواهم رفح قم » نه آنکه بمانم - اژرفتن با خبر بای » سشگینیآ واژ روی خواهم رفت است .
درخط عر بی«و» هم مانند الف ویاکاهی حرفاست و گاهی علاعتحرکت است ودرخطوط 7 ایرانیچنانکه کفته شد «وع حرکتبا دو> حرف تفاوت داشته است .. و رکلمات :.یضر بون, قانون,جاهدون » عر کلنات : خون.مو؛روز,دوستی فا ۱ 0 ورزش کیوه : رف ص> راس لت ود رز در
ات واگ ۸ 9تلط فلدسی دق وود ای یی اف حرف یراد ور یش دارد مانند خون , روز,مو ,چون ودیگری [نکه جرف بیش ازدو> زبردارد ماندکلبات مو ( تا ) از دی و و و با ( 2 2
مزر | ف 2 بدیهیاست که ایندو تلفظ وحرکت مختلف است و حقاً با
ریت :سک وهه اینبا باهماندو» وی توت وی و 3 ار ۶ یددو است برای خوردسالان ؛ ما در آخر کتاب دوم (نحو) راجمبه اصلاح خطنار توصساء ِ که پنظر خوانند کان محترم خواهدرسد سی توضب ت امچم مرن عالا(دازد یمنیهم بجای حرفاست وهمبجای حر کت | نرا هبزه نامند و[ نجاکه حرکت است[نر| الف نامند ومسکن است
نی توشته ایم
۰نجا که حرف |ستعر بها
این نام یعنی همزه از فارسی ن» ابران ۰ [ذربایجان ۰ اوستا۲ ِ وا : ی : ۰ (وستا؛ابر » [برو »1
ِ ات المی > حرف باشد وزایتدای که واقم میشور وعیی۱ 3
آحر کلبه واقم نو و0 0 9 مجگاه دروسط , وا
۹۹ » حر ات است
برای حرف بشین وسقا با دس هت من 2 ید دو نشان مختلف راشته باء ۷ 2 شده و پیشنهادی هم شده است . ۰ این موحوع هم در[غر کناب تحو بست
مأخوذ باشد» در کلمات ز بانفارسی مانند: |کر|
اسم
موم موم
رفت قم ق نه قروین 6 ستگینی آوازدوک
۹ س کی از روی هر کلمه باشد يك مقصود دیگر ازآن فهمیده میشود مثلا دراین بت رشید وطواط : ای خواجه و رروی بقلم باطلت تسو سور نباید ماتم هر گاه کی زرار روی کلمههای ضیا وسورو آقعثو د مدحاست وه رگاه روی
کلمه های ظلم و ماتم یفتد برعکسا معنی دهد و زم وقدح باشد . اینقسمت وموضوع را قدما جزء علم بدیع قرار دادهاند ورصورتتکه(اسای ان و ارات کتابت است زیرا برای علامات تکیه آواز روی حرف که اروپائیان آنر!| کساننامند وت که و منگینی آواز روی ی کلمه که آنرا تا کید نامند در خط عربی
نسست
بکار برون این نوع کلمات, با اختلاف بل یوار بسن باریت جزم
و و مان میس جزه را بت اس ۰
۰ 03 ۰ ۰ ۲ 5 ۲ اینمبعت و اصلاح آندا یز درخ کتاب (نحو) شرح داده علامانی اختیار کردهایع؛
کاب اول ۳ ی و
۵ لز. # بخشهای سنن ۶ - واژه در زبان فارسی ساخته شدهاست ازيك کپ ( حرف) یا , بیشتر مانند ب»ار» آب سید کرشتن ,انا ۰دیروز » دلیرانه » آفرین .زه <۱» . ۱ سخن ساخته میشود از دو باچند واژء مانند بهرام آمد , اونزیكترآمد. . داریوش بزر: کترین شاهنشاه ایرانبود .
۲ - همه واژه های فارسی از ثش دسته یرون نیست : ,کم دسته اسم( نام ) دوم صفت ( فروژه ) سوم ضمیر ( جاینشین ) چپارم فعل ( کنش ) پنجم ظرف و قید ( معنیافزا ) ششم حروف (حروف عطف وربط و«ءوصول وجر واضافه وصوت) ( بند و
دیوند «صدا) .
۱- آخر واژههای فارسی هبهسا کناست مکر معدو ری که
دراصل فارسیزیر دارد و چون حر کات رادر نوشتن حذف مکنند
دنستوبند برای] نکه اشتباه و التباس نشو
شود يك (ه) ساکندر [خر واژء نویسندکه درحقیقت (ه) تلظ ماند چشمه , چفاله , لاله » دیوانه که ۱
د وحرکت ]خر خوانده نمیشودو حر کتماقبلر! نشان میدهد مروز بیشتر ایرانیها ماقبل این(ه) رابز بر تلف کنند _ نه به زب یمنی_چشمه .تک بند و .چشه تللظدگند.
۲01۳۳۳۸۳۰۸۹
۰۳
۳ - اسم واژمایس تگردیدنی (تفیمرپذیر) که بهتنهائی بیآتکه زمان را در آن وشتش وکاری باشد بدآندیشه راءنمائی میکند خواه آناندیشه ازچیزهای دیدنیو بسودنی باشد مائئد بپرام » آب » ورخت » خانه ء ستاره » اسب » روشنائی » گرمی » زبری »نرهی وبا ازچیزهای نادیدنی و نابسودن ی که تنبا و نآرد درهیبابد مانند ترس آمید » هراس » بیم «کیتی » بت ,روا » بادشاهی ؛ پشیمانی» ودبگرچیزها:
6 - اسم در زبان فارسی بر شش طبقه اس تکه هريك از آنبا چندینگونه
۱- اسم خاص (نام ویژه) - اسمعام (نام هتگانی)۳- اسم جمع ( نام کروه ) 4 اسم مشتق (نام بر گرفته) و اسم مر کب (نام بر نشانده ) - اسم ماخوز ( نام وا گرفته) د۱>. ۱
6 - اسم همینکه کرفته شده از اسم با کلمه دیگر ویا آميشته با کلمهدیگر نباشد آنرا ساده با جامد نامند .
- اسم خاص . اسم خاص| نس تکه بریكمفروم ومقصود معرن دشترولالت
نکند | کرچه بیشتر از یکی از آن دردئبا باشد بابتوان تصور بیشتر ازیکینمو مانندخدا»
جپان , آدم , نوح » داریوش , انوشیروان سعدی » حافظٌ » نادرشاه » ابودلی سینا » خراسان تهران » بارس , لندن » شاپور » مریم » انجیل , قرآن » شاهنامه
۳ 7اه همه مردمان اسم دارند واسم همه مردمان اسم اصاست و
| کرچه مثلاشاهپور و ببرام وخسرو و هوشنك وعلینام در دنا بسیاربودءاست وخواهد ۳
بور آماهميشه کوینده سخن بشاز مکی «قصود ندارو مثلاوفتیکه کسی بدی میگوید
ورام درس رت متصود او نه هربپرامی میباد بلکه مقصوو, او با ۵ ست که
۱ - ازاین ششطبقه اسم برخی ازطبقه دوم وسوم و بیشتر طبقه بنجم باصفث رك هستند
یعنی کاهی اسم هستند و کاهی صفت وهريك درمحلخودگفته میشود در برابر نامهای طلحصرف
و نسو عربی میتوان نامهای فارسی بر گز ید لکن چون اصطلاحات و نامهای بر گزید. رف و نحو
عربی برای فارسی زبانان بذهن [شناتر است دراین کتاب پیشتر همان اصطلاحات آور شدهاست .
کناب اول ِ ح 8 -
شئونده آدراامیتاته زیر اک ناد فورا ی ندال بر تالا با ام در دنیا بسیار بوده وهست همیشه گوینده متصورش از کفتن اسم يك نفر مخصوس و معین میباشد و شنونده پساز شنیدن وشناختن بیش از .ك نفر معلوم ومعینی در ذهسن خود تماورد . س,کلبه اسمهای مردمان و کشورها و شپرها ودهبا واجرام اسمانی مانند خورشید » ماه » زهره » تیر " بپرام » برجیس » کیوان » پروین » سهیل وهمجنیناشیاء مخصوص مانند تورات » انحیل » قرآن » اوستا اسم خاص میباشد .
۸ -آ کپی:۲»-اسم خاص جمع نمیگیرد مگروقتیکه آنرا نوع فرض کنند و مانندها , برای آن تصور نمایندپسهر کاه اسم خاص جمع کرفته باشدآ ترا «ثلعام تصور کردهاند مانند: نادر شاهانی دد ابران پیدا شهاند ۰ ضحاکهائی همیشه در دنا
هستند . ای ۰ بجای پرسش و پاسخ وتمرین و شواهد چون مبحث اسم خاص کوچك و توضیحات بسیاری لازم ندارد . چند حمله که اسمهای خاص زبادی در آنپا استعمال شده است دراینجا میگوئيم که آموزنده درذهن بکرو: ایسرانیان قدیم درزبان اوستا وپارسیباستانی د پهلوی خدای ,زر که را
اهو رز دا؛مزداءاور مز دوهر مزد مینامیدند ایومرث » سيامك » طهورث ء هوغنك » جمشید » فریدون د منوجهر بادشاهان داستانی یی پیش از ماریخ میراشند و انهارا بشداویان نامند ۰ کیقباد کیخرو کیکاوس » اهر اسب و بهمن را بادشاهان کیانی مینامند ..
.ك دودمان ازبادشاهان بز رک که در ایران پادشاهی داشته وبسی باد کارها از "ور کشائی و خردمندی خود درجپان باز کذاشتهاند شاهنشاهان هشرامده که ادلین آنبا کوروش بزر کث است و آرامگاه
برجاست
ی هساشند او درمشید مرغاب فارس هنوز ای اه و 1
شاج شاه بزر کهنالك مدی د لیدی و بابل د مصر و ارمنستان را کههر ی ۲
م درا نوقت کشوربزر کی بو ند مسخر کردء ضمیمه ایران کرد وجهل ودوهز ارنفر از
کد
کناب اول 3
سس سس
اس
بنی اسائیل را که بختالنصر (نب و کدنزار) اسر کرده سابل برده بود آزاد کرده 4 بیت| لدقدس باز فرستاد پ
دار یوش ادل ( دار یاوش ) زازایندوومانءیکیازبزد کترین بادشاهان عالم است او کشور ابران را آرام و منظم کرد و فتوحات بزر کث کرد و بقدر ی کشور ایران را وسعت وا که تا کنون هیچ پادشاهی با دولتی وسعت وعظمت ممالکش بهانداژه و بز رکی ممااك او نرسیده ارت + کشورهاتیکه داربوش بر آنما فرمانروائی داشت اینها هستند :
ماد » پارس ۰ خوزستان » آسور » عربستان ؛ پارت » هرات ؛ باختر " مصر » کاپاد و کیه دنبای ]رای مر اپسیس ات افغانستان » مقدو نی ؛ پنجاب هند» ترا کیه » کابل " پیشاور » سومالی " عدت حبدستان؟ ماورای سیحون » کار تاژ , قسمت بشتراز تر کستان » بابل
۹ - طبقه دوم اسم - اسم عام وت برچماردسته عم منقسم میشود :
۱- اسم نوع وان بدشدر اصلی وحامد میباشد .
۲- اسممعنی: ۲ اسمهای صفتی (صفات مشترك با ام ۰ -
اسمجنمی يا ماده. ۳۷ اسم توع <«۱) اسم جیزهائی اس ند نات در دئبا سار میباشد و همد ک 4 ِ ی ۳ شبیه بم , خواه فارسی خالص و خواء از زنان عری باسایر زبانها عاریه شده باشد مانند درخت , کوه »مرغ , ستکک ۰ گربه» اسب .ب رگ » موزه ( کنش) انبر , کاسه , چراع مر تحت . کلاه , نامه » بام ,وی »برزن + رموار» جوی درا , باغ » خانه » کوشك , دالان » مرد » زن » بسر » دخش در دور ار سیر , شمشر » رود » سود » زیان » موه 5 , سو » تن » بر ؛ چشم »دماغ :برد یا سم ی ۰-۱ ۱۲ , هرجندب-باری از اسمپای مشتق ومر کب تزع اسم نوج مگ .۱ است و لیاسمهای فارس یکه شمر ده شد و7 اجه اسمفارسی دیگر ی آو مروت ناشن و جامد باشد جزء اسمهای نوعمحسوب است و اسمهایمشتق و مرک چون | زحیتسا ختیان این مداتفا وت و ریات آزروی ساخسان مباشد بنابراین از یکد یکی ترکياكشده وهمینقدر که درزیر اسم عام طبقه بفدی شد هکافی است ۰
وهان » دست, پاء وشت. کرون, کرد .انگفت , آج »تور »سل بل کند( کنکه) پتك » تبر . تیشه » شهر » بازار , کشور » سخن » واژه ۰ کب» دیهیم » مزد » روز سال »شب » گیاء . بهار» پائیز و هزارها واژههای دیگرفارسی چون کتاب ؛ قلم » ظن خیال , یعنی کلیه اسمهای عام ونوع که عربی است ودرفارسی استعسالشده ومیشود و اسمپای اروبائی مانند اتوبوی » ماشین ».بالون »1 پروبلان » تلگراف » تلفون , رادبوه کرامافون . د کتر » پروفسور » سینما » تآتر » سیرله » کالوش * پوتین وغیره که تابع قوانین زبان فارسی میباشند چونکهماآنهاراازسایرزبانها بعاریت گرفتهايم و بسبب استعمال ماننداسمای فارسی شدم مابا آنها مانشد کلمات فارسی معامله ميکنيم .
چون اسمپای نوع اقسام مختلف ندارد وشناختن آنها آسان است شاهدو تمرین برایآنهاوکفته تمشوو ۳ - اسم معنی - آسممعنی نامچیزهائی است که با دست نمیتواناحساس کرد و باچشم دیدهنمیشوند بعنی صفات اشباء وجانداران واحساسات وعواطف است وهوش و خرد انسان آنپارا درکن .
مانند: خوی کت هوش » خرد » دانش » » ستم » اندوه » نازه کرشمه, آزار 6 نباز 6 ترس »بیم » هراس » باداش » آغاز » انجام , ایننوع ع اسم زیاد نیست وچون اشکال با ات 7 دراستعمال آنها نیشت شواهد وتمرینی برایآنها کفته نمشود در .
۲- اسمهای صفتی . اسم صفتی درفارسی اسمیاست که علاوه بر ذات دلالت بریاتصفت ون ریت اانداژه هم میکند مانند بر رک » کوچک ,
بلند؛ ؟ وتاه » سفید » سیاه تلخ » شور » ترش »کرد بدراژلاغر » فربه » (فریی) بد,خوب زشت » نکو » » نر» بلند » ماده . جوان ؛ پر » زرنگک » تنبل » چست , چابكت و غبره از
آنجهت آدندسته اسمپار ۱ اس صفت ی میناهيم کهاصل اینواژهها برای صفتموضوع است
۱ - دراینجا باید متذ کر بود که اسمهای ما دلی چون آن طبقه خود يكطبقه بسیار ساختمان[نها باا
خوذ از حبت معنی تزرويك بهاسم معنیمیباشند مهم وبیار زباد دهم توضیحات زیادی لازمدارد و چرن بنطبقه بکلی فرندارر جزء اینطبقه یمنی اسم معنی نیامدهاست .
<< کتاب اول ۷
ودر مقا بل آسمغیرصفتی است مانند.تك , ب رکک» درخت»» میز کهجز برمعنیهءوضوع له خود دیگرولالت برصفتی ندارد ولیاینقبیل اسمها علاوه برهفوم وهءقصوددلالت بر صفتی نیزمیکنند .
اینطبقه اسمها درحققتصفت است که مشترله بااسماست یعنی هرجا که مانتداسم استعمال شود نی جم مگیرد وعلامت تصغیر برآن افزوده شود وبای (ی) وحدت در آخر آن درآ ید ومرجع ضمیرواقع شود وموصوف باشد و فاعل فعل ومبتدا بباشد ام است وهرجا که جمعنگیرد و کلهه دیگررا توصف کندومبتدا با فاعل نباشدصفت باشد پسدراینجا چند «ثال برای مواردی که مانند اسم استعمال شدهاست ميآوريم ودد
فصل دوم ( فصل صفت ) مقالهائی برای مواردیکه مانتد صفت آستعمال شده است
خواهیم آ ورد . ابغداو ندی که ایزد مرترا زان بر گزید تا هه وشوارها بر بندکان آسانکنی عمیق ترکان بارسی کو بغشندکان عم ند سافی بده بشارت رندان پارسا دا حافقط ای بادثه خوبان داد از غم تنهائی دل بی تو بجان مد وقتاست که باز آ نی حافظ کل سرخش رو عارض خوبان منبش هبچو زلف محبویان سعدی این نباد ما چه ارزیم ای جوان کی شویم آبنه روی نیکوان مولوی با جابکان دلبر و خوبان دشر یب بسیار ور فتاده و اندك رمیده اند ۳ هنیدم کوسندی دا بزدگی رهانید .از دهان و دست کرکی سعدی طریقی بر آن آسبان چون صراطی جو موی سر زلف خویان کشیر ععق ز آذاد خروان امان یابد آتکی که کیرد وطن در جراد بيزدگان
جامی
سال دیکر [مداو دامن کشان هین کجا ی بدریای خوشان
مولوی ای بیك راستاه. خبر يار ما بکو احوال کل به بلبل دستانمر| بگو ِ ون خ حافظط : ۳ : که کرفت از خوی بزدان خوی من هین بیالید ای پلیدان سوی من کرفت از خوی یزدان خو: مولوی کار نیکان دا قیاس از خود مگیر کرچه باشد در نوشتن شیر شیر مواوی کرچه ماران زهر انشان می کنند ور چه تلخانمان بریشان , میکنند مولوی دک ذ بز دگی سئوال کردم و کفتم رآی تودرحلوعقد ملك رفیعاست«۱>
0 ماده . دسته چپارم از اسم عام - اسم جنسی یا ماده » نام
چرزه یست که ا گرچه ازآن چیز دردنیا فراوان است ت اما افراد مشخص ومتمایزازهم
۱ - در موضوعاین کلمات بعضی ابنطورتعر یف کر ده| ند « کاهیصفات بجای|سم نشنیدو [ توقت مقررات اسمبر [ نهاجاری باشد» مااین تعر یف رادرست وجامم نمدا نیم درقوا نینژ بانتلپا به تقلید نبیتوان| کتفا کرد باید دیددرهرزبانی چکونهعمل میشود عملرا مدركقرارداد نه تقلیدرا .ما پادتتپائی که در تمامجز یات و يك يك کلمات فارسی بجا [و رديمدیدیمصفات در فارسی قر یب به چهل نوعاست بعضی بااسم مشترك است یعنی کاهیما نلداسم وزما نی ما نندصفت استعمالشود و برخید یگ ر هشترك نیستند و هیچکاهسا ننداسم استعمال نشو ند خلاصه [ نکه بمضی کلمات درفارسی مانند تمام ز با نبای ارو بائیمشتر بین دو باسه قسمت است .
ین تعر یف بهترو درست تر است از اینکه کفته شور «صفات گاهی بجای اسم نشینند» که تقلیدصرف است چنانکه درز بان! تکلیس ی کاهی همین کلمات یعنیصفات بجای|سم استعمال شو ند یدیا سور همان صفت میباشد یمنیجمم نمیگیر ند بلکه درحقیقت ودرنجزیه صفتاست اماموصوف حذف شدهاست دیکرجمم نمیگیر ند ومقرراتاسم بر[ نهاجاری نمیشوداما در فارسی منلادر بیتشثم که ازسمدی است ومیفرما یدو باچا بکان دلیروخوبان دلفریت» علاوءبر [ تکه برد و کلمه چايك و خوبجمم بسته شد هکلبه دلبر ۰ چابکاند کله دلفر پیخوبان راتوصیف میکند وصفت توصیف نمیکندمکر اسمراوموصوف نبیتواند که خورصفت باشدبس این کلمات هبهمشترك مایین اسم نشته باشد .
. چنانکه
اسم و صفت است نه [ نکه صفت باشدو بجای
درسایر قستها نیز اینموضوعرا خواهيمدید بشمارههای ۳۲
۳ و ۳۳5 ۳۳۷ مر اجمه شود درفصلدوم ازاین کلمات مفصل ترصحبت خواهدشد . كَ
دوکر ندارد بعثی انواع ان در تصورهست ولی درذهن وتصور اف آدندارد وشماره درتعسن
آنها کار ثرود ۰
وقتشکه شخص مثلا کلمه اسب ,| میشنود اعدادبیشماری از اینحبوان را در نظر یآور که همه افراد مجزا از همدیگرهستند که ورشکل وهیثت وصفات شبیه و عدیل هممیباشند اما آب ؛خاله,آتش»آرد» شیر ,چوب » روغن» نفت » نمكك وهزارهااز اینقبیل چیزها وقتبکه شخصمیشنود يكفردیا عدء زبادی ازافراددرزهنش حاصل نمیشودبلکه بك مادم وحنس در زهن ونظرانسان مجسم میشود صرفنظر از کم بازیاد بودن آنچنانکه ورمالکویند «يكستقال نمك , نمكاست ويكخروار نمهم نمكاست » يكقطره آب و حوضآب ودربا واقیانوس همه آباست وشماره نست بهاسم جنس معنی ندارد یعنی نمتوان کفت سهنفت ودونمك وپنجروغن بلکه اندازء و کیل ومقدارگفته شود و ا گر اشمار وعدد خ کر شود برأی تعبین مقدار و کیلباشد مثلاکویند: کم یآتش » یكمنشیر» ده من نفت » مقداری روغن » یکمن نمك سه کنلو قند . چون اسم جن سگفته شود هیحوقت عدد درنطر نباید بلکه مقدار درنظرباشد د۱> .
سخن من نسکین اس بت یام میبرم ژ ره بکرمان به نتکسار تماك میغرامی و نمك از تو فرو مير یزد قدمی نه که خرم از تو بخرواد نماث شاه نعمتانله
ارل اردببپشت ماه جلالی بلبل کوینده بر منابر . قضبان بر کل سرخ از نم اوفتاده ثثالی هجو عرق بر عذار شاهد غشبان
باه در سایه درختانش کترانیده فرش بوقلمون
سعدی
|بلپ یکاو رو زروشن شمع کافوری نهد زود باشد کش به شب ر و تن نم نددرچراغ سعدی
۱ - کلیههای میوه وتغم نیا تاتیاحیوانات وهمچنینسیب ب به , انار کیلاس» هندو |نه ودیگر میوهها کاهی جزء اسمهاینوع و تاهی جرواسهایجنس میباشند چونباهندوانه یلك نارترش ویله تغممرغ و یکدانه انگور وبکدانه سیب وچپارميوة رسیده وغیر که هه جا اسم نوعاست و گاه اسم جنس باشدچونمقداری میوءقدری|نار يكمن |نگور مقداری تخمسبزی والبته درهر يكطور که استعمال
, کنلد معنیمخصوسدهدکاهی مقصود مقدار باشد و کاهی شمار و لیجزه هردو قسم میباشند .
کی اد _ 2۰ اسم
ردو وم دسج ی وم سین ۷ امیسیی هریج سس سس سب ببس سب ی
> اس جمم . طبقهسوم ازآسم است - اسمجمع آتگونه ازاسمهاست که کرچه ازحیث صورت ولفظ هم مفردباشد ازحبت معنیجمع است ودلالت بر دشترازيك نما یدما نشد : کرده, سیاه, لشگر ؛مردم , وسته کاروان , انجمن وغرههمچنین : جمع , جماعت, فافله » قوم ,خلق ۰ فوج » طایفه » ابل » حزب » رعیت کهعر بیمیباشن ودرفارسیمعمول ومانند کلءات فارسیاستعمال هیشوند:
چون اسم جمع هر چند بصورت مفرد باشد از حیث معنی جمح است بنا بر این استادان و فصحای فارسی زبان در طربقه استعمال آنها اختلاف کردهاند . َ افعال وضمایری که باین اسمپا راجع میشور جمع آورده و کاهی عفرد آورده اند بعاوری که از روی قطع نمیتوان گفت کدام راجمع و کدام را مفردمحسوب داشتهاند .
بطور کلی این طبقه اسمها سهنوع شدهاند :
کم : آنکه افعال وضمایر مربوط بهآنهار | بیشترجمع آوردهاند .
دوم : آنکه بطور تساوی با[ نها رفتارشده جمعومفرد را در آنها یکسان دانته کاهیجمع و کاهی مفرد آورده اند .
سوم :آنکه بیشترباآ نها معامله مفرد روا داشته بعنیافعال وضمایرهر بوطبهآنها را مفرد آورده زر کر آنکه اینام مها بصورت همجمعباشد که دراین حال البته افعال وضمایر آنهارا نیزجمعمیآورند .
۰ نوع اول : اسمپائیکه فعل وضمیر راجع بآ نهارابیشتر جمع آورند
اهل : ۱ ان اهلقبور خاك گشعند و غبار هر ذره ز" هر ره کرافتند کنار
۲ اینچه شرابیست که ناخوردههنوز بیخود شده و پیخبر ند از هه کار
"۹3
یام
ال دفتر بین چه رفتاری به نو کر میتکنند ظلم بیعد جور بیمد بنی یس مک لا جوا ی این طمهای بسا کاز تطاول باسواران هل دفتر میکندن
مرحوم شیخالر یس تاجار بزدکش نغوانند اهمل خرد وت ۱
حعلی .
کتاب اول 5۱ : که شد ز بسکه اهل امید کر دا وطوفبست و رحبت قوم :
قومی. ذ کزاف در غرور افتادند قومی ذ بی حور و تصود افتاد ند ۱ _ ۰ ترسم آنقو که بر درد کشانمیخند ند در سرکار خرابات کنند ایمان دا حافظ ۰ قومی ب جدوجب گر فتندولدوست قوم دکر حواله. به تقدیر میکنند حانظ این سرائیست که البته خللخواهدیافت خنك آنقوم که در بندسرای گر ند سعدی قومی هوای نست دنیا همیز نند قومی هوای عقبی ومارا هوای روت سعدی ولکن از سرسیری بود اکر قومی بشیره باز افروشندمن و سلوا را ۱ ظبیر فاریابی قوم دیگر میشناسم ز اویا که وهانشان بته باشد از دعا مولوک
دنا گاه سر چاهی رسید قومی براو کرد آخده بوون و شربتی آب به پشیزی میا شامید زر جوانرا پشیزی نبود ... سعدی >
خلق :
بدان کی ستوده شود بادشاه که خلقش»«:ابند در بار کاه تنپا نه منم اسیر عشقش خلقی متهشقند د ۳۲ الا ای باد شبکیری بکو [نماهمجلسرا ت و [زادی و خلقیدرغمرو بت گرفتاد ان
سعدی لفظت و[ بیست چون روان وازاینروی خلق هه طالبند آب دوان را ظهیر فاریابی خلق اندر خراب میبینندشان من به بیداری هی ینم عیان خلق میخندند بر کفتار اد بر طم عکاری و بر پیکار او
طاوسرابهنقشو نکاریکههست خاقق
تو ای غافل یکیبنکر دد این خلق
[نانگه فلك ریزه وهر آرایند آیند و روند باز دهر [رایند
در دامن آسمان و در جیب زمن خلقی است که تاخدا یرد زابند خیام
خدارا بر آن بنده بغشایش است که خلت ازو جودشدر آسایش است سعدی
نتوا ند که جزایت وکندخلتی بخیر ملكالعرش تواندکه جزای ت وکند منوچپری
طابنه :
اکرچه طافه بش مندداین دعوی بریشخند برون میبرند آری دا ظپیر نار یابی بودم آ نر وزمن ازطا یفه ورد کشان که نه ازتاك نشانبود و نهازتاك نشان جامی
«طایفهای از رندان نابکاربطریق انکار درویشیرا از در ور [مد ند وسنان ناسزاگفتزر و بر نجازید نی از بیطاقتی شکایت بیشپبرطر یقت بر د که چنینحالتیرقته ام تکت ای فرزند خرقه درورشان جامه رضا ست هر که دراین کسوتتحمل نامرادی نکند مدعی است وخرقهبرویحرام » .
دکلتانست» حماعت :
ه رکز جىاعتی که شنید زد سر عشق نشنیدهام که باز نصیحت شنیدهاند حماعتی که بپر د اختند از ما.دل
دل از مودت ایشان نمیتوان پرداخت جماعت یک ندانند حظ روحانی تمعی ۱
جیمی چو کل و لاله بهم بیوسته
تفاوتی که میان دواب و انساناست
تو هیزم خشك در میانشان" رسته سمدی
سح« ۳۲۰
کتاب ادل
ات فرقه : فرقه ای چون طمام در خورد
مثال سعدی » عود است تا نسوزانی وکر خیل دشین پیاده بو
تا دوستی تعمان برخو دکنند ثابت
ار 29 گروهی در ننه زان ظلم و عار
گروهی پر آنندز اهل تن گروهی هنشین من خلاف عتل د دین من
که حاتم ام
سعدی صف رز بر رت ساده بود |سدیطوسی
ار 0 کبالالدین اسمعیل
ببرد ند نام یدش در
سکن
بود باود
بگیر ند آستین م نکه دست | زد امنش بکسل< ۲۱
سعدی
- ق-م دوم : اسمهائیکه افعال وضمایر راجع بهآنهارا مفرد وجمح هردو
میآورند وهردور یکسان دانستهاند .
رعیت ؛ رعیت چ نرات نهادند دوش
رعیت نشاید ز یداد کشت
کر بزد رعیت زپیداد کر مردم :
هیان به که امروز مروم خور ند
که ما را نه چشم آرمید و نه کوش
سمدی
مر سلطنت را پناهند وبتت زننام زشنش بکیتی سمر که فردا
تارمن شارت سب
مت تچ ۱ - ازمثالها یگذشته دیده شدکه افعال وضایرراجم به کلمات : اهل,قوم؛ خلق,طایفه » جع
جساعت,فر قه,خیل و کر و»را غالبا جسم[وردهوندرة
مفرد آوردها ند , خیام درهیان ربای برا ی کله
خلق دو نمل آورده بکی(است) که مفرداست و یکی (زایند) که جمعاست ۰
و 5 اسم کتاب ادل ِِ
ملامت کوی عاشقر اچه گو ید مر وم دانا مروم هشیار از این معامله ور ند
چتن هم بود ۰ مروم ساده دل
کل سخاد میر نود در بان
بدیداد مروم شدن عیب_. نیست کر به نضل تو بنگرردمردم
که حال غرقه در دربانداند خفته بر ساحل شاید اکر عیب ما کنند که مستیم سمعدی
ز کزیش خون کردد آزاده دل
فردوسی کل بیخارجپان مر دمصاحبنظر ند ولدان9۵#جندان ٩۶ وایند ی از دو عالم:توئی یکی مجمل
حهوانند مروم که درجامه کست نویسنده داند که در انامه چست در بسته ز روی خود بمر دم۱2» تا عبت نگستر ند ما . را سعدی
که هنت قلهافلاك را عسار وهد ظبیر فاریابی
سس تست ۱ - کلمهمردم به دومعنی استعمال شدهاست یکی بمعنی انمان بابشر (درمقا بلحیوان) که در این مورداسمعام و نوع باشدما نند آب فیل ,شیر ,در خت, و فیرهچنانکهزراین
بت منوچهری [عده
تجر بت کردم ودا ناشدم از کار تومن تأمجرب نشود مردم . دانا نشور
اصر خسر و درزادا لسافر ین هبه جا مردمراباینمعنی استعمال کررهاست و همه نو یسندکان قدیم
هممردم را باینمعنی آو رده| ندچتا نکه ناصر خسر و کو بد : خطا کفتست ذی من هر که کفتست
و باز کو پد
د.رانشدی است مر وم اندر دین
کار دم بند؛ مال است واحسان
آن ذین سو بازو آنازاین سوزن دوم بمعن ی کان و اشخاس|ستعمالشدهاست وه کاء قدمامیخو استه | ند باین معنی استعمال کنند لفظ آنراهم جممیاو رر ند و مردمان میکفته اندلن در ترونآخرر غالبا بعنی دوم ودر صورت مفرو استعمال کنند ممپذاکلمه مردم در فارسی امرو ز از اسهای جیم باشد که در آنرا آورند واینکه شیخسعدی پاوجور[نکه ور ت کلههم جمعاست در بیتذیل فعلرا مفرو آودده رای ضرورة شعر است .
امیدو ار بود مرومان به فضل کسان مدا بخیر تو امید نیست شر مرسان
۱
نه رل چندی ز داد پیچند چندی
فردوسی سیاه اندر آمد بگرد سواء یکی بانك بر خواست از رزمگاه ساه از بر کوه گشتند " باز خده ماه از رم و راء دراز 0 : 3 چنین داد باسح برستم سیاه که فرمان تو برتر ازچرخ و ماه سپ سر پسر تعره :بر داشتند همی تیزم بن , کوه ابگذاشتند کته شدست آن سپاه کران چنان ساز و آناشکر بیکران فر دو سی سپاه ی که خوشدل نبا شد ز شاه ندارد یو نت ناه 0 لشگر : سدیا (شتگر سلطان غیش مك و جود هم بگیری که دمادم یزکی آهیاید سعدی از اینگونه لشگر سوی کاسه رود برفتند بی مایه و نار و مود فردوسی هرم,حد مکه شیر روشن کبین شاد چشم نبرو گاه سپاه خیال کرد ظهیر فاریابی ندانند این لشگر از بن که اند رز ایران سباهند یا خود چه اند فرردوسی وزان جایکه شد سوی میسره غین طفت لعگر هه یکره کاز ایران یکی لشتر جنتجوی بدین نامداران نهادند ددی کران کرد رستم زمانی کیب یراب لت فراز از شیب ۱ فر دودسی انجهن : ۲ برا کنده قعت آن بزرك انجهن رز اف دول لین در یکی انجمن لب بر از [فرین بر فتند ز ایوان شاه زمین ز کندار او انجمن خبره کشت هه رای دانندتان وت تو بر انجن خاموشی برگزین چو خواهی که یک رکنند [فرین از آن رشت هکس بیچید روی هه انجمن کشت بر گفتگوی عودی بزد بر سرش پیلتن که بعنید آوازش آن انجون
فر دوسی
از شواهد الا معلوم شد که اعال وشمایر راجع به کلمات وعیت:مروم؛ پا ا نجمن » لشگر را مفرد وجمع آوزده و تفاوتی بینجمع د مفردآن تکداره زار رکه کلم | ی مزا تتمژ باسه که دوه مورآ ور
ء شناسای وجود خویشتن شو
۷ - قتم سوم از اسم جمع
.| گرچه
آنگه سرفراز انجمن شو ناصر خسر و
سس
این طبقه اسمنیز ار رَحث معتی دلالت
برجمع دارد آماهمیشه افعال 3 مر بوط با نهارا عفردمآورند
کاروان ۰ هم جر سجنبیدهم در جنبش | مد کادو ان
مشتش کر ناش حمن مشقول
ز لملش کاروان قند سر کرد بلرز هکادوان ذانکاد بر یم
کار وان ظنرو قاقله فتح ومراد زانکه از بانك و علالدی سکان قانله :
اين فافله عر عجب میگذدد
ساقی عم فردای حریفان چهخوری
دیدهٌ او
خوابکه مور کشت از سر خاکش چو کیا بردمید
رمه : من نخواهم کان رمه کافر شو ند
/
کوجکن زین خیلغا نه سوی دار | لملكجان نظامی
بماند کاروان ناز معزول فتاحی
به هبز ادان خود لب بر شکر کرد
که بر ناید به مداد زر و سیم نظامی
کاروانگاه بصحرای رجایآ و کند منو چپری
هیچ وا رده ز دای کادوان منثنوی مولوی
دریاب دمی که از طرب میگنرر بشآد بیاله دا که شب میکذرد خیام شرت ای وه 6 کر قافلهای بر سر از رس
خواجوی کرمانی
آشت
رد نات نان بد رود
مولوی
۲ اهی- مولوی برای ومه فمل را جمع آورده و لین | ورند ۰ 7
که سلطان شبان استو مرد م گله
مازار عامی بيك خر دله سعبی
این کلمه اصلا عربی وأ-م مکاناست ولی بجای جالسین استعمالمیشودوجالی
که وکلایملتهم درآنجا مجتمع میشوند « مجلس دارالشورای ملی» و بطور خلاصه مجلسکویند واکرچه ه رکاه بمعنای جالسین ای سم ییاز [ن ما۳ ءیشود بااینحال افعال وضماش مربوط بهآ نر بند « مجلستصویب کرد »
۱ مفردآورده 1 «مجاسرد کر د».
جر ۳ رس روبجم وب آن اف رن است ولی افعال و شمابر مربوط بآن را مفرد آورده بکویند حزب آزادیخواه چنی نکرد حزب سلطات طلب فلان کرد .
محفل : محفل نیزمانند محلس اسم مکاندرعر بی وورفارسی یلیر که جمعیبرایقاصد روحانی ومذهبی ومسلکی وطر یقتی جمعآیند نامند ونیزجهعی ور انگونه مجالس
جمعآیند محف لکویند وافعال وضعایر یکه باتها راجع باشد مفردآورند.
دسته * دسته برجمعی.ازانسان نبزاطلاق شود علاوهبرجهعی ازاشیاء باجانداران وافعال وضمایر مر بوط بان را مفردآ ورند ۰
۲-۲۸ کاهی بمت ازضمای رکهآنها را ضمایی همم
مسرب
ومبممات وضمایر #بر
.. شخصی نامند که اسم با مرجعآنها حذف شده وشبه باسم جمعهستند نبایدبااسم جمع
بمی » همه » همه کی » هر کس» جمله » جملگی » هرء سراسر » یکجا که درفمل شیر سل دوک مشود ۰ ۱
اسم مشتق :
۰ - طبقه چهارم اسم - اسم مشتق اس «آن اسمیاست که از بسك کلمه دنگر بااضافه کرون حرفا جروف دراولبادر آخر وبا باتغییری اندله در ساختمان آن برایءقاصد لغوی کیر ند ماتند دیده » دیده شده ۲ بیننده؛ بینا بینا » که همهازفعا ساختهشده وشیرین وشیرینی وشبره که هرسه از ه شیر مشتق شدهاست
۰ - اسم عشتق برسدقسم است اول : مشتق از اسدیی دیگر و دوم رت از عفت سوم : مشتق از فءل .
مشتق از اسم رن
۱ قسماول که مشتق
وک
ازان سداشود.
تسد بدن
زاسم و درالنت پسه6 روه تقسیم هشو ند : اروداول : باافْزورن ۱ح» اکن بآخر اسمهایجامدتامعنیهای کو نا کون
تس پس کاهی برای مشابیت ومناسی باشدمانند : جشمه وماغه »له کوشه
داش دوزه؛ عشته » رورم » دشته , دندانف زبانه » دسته »رو هد #ِ- ره ) کردنه » ریشه
مِ , ۲ سس 6۳۹ - و 2 اه »راجبود » *هره ؛ ششد . عورم اوازه ره » دنه ار ذشه , نافه - بعنی - کی همه شهرم تکه کنندو به بنند دست در آغوش بار کرده حمایا
عدی بکفتند در کونه ای هر ک «ماتا پسندش شاد بصی هر انس کهاوداشت ]زار و خشم بکايك بوبد. نمودند. چشم ٍ نامدار از پی نام و تنك بداد ند رخیره سر ها بچنك مر د و سی درخو اهد باله ملاوک, دیه < که کنندو به رخیر بی ب؟ همهاهل نامروم شمریمتی يكك 1 بسه ما ند تس سل بست 2.حنین سات که سیا ك
واسی از اسم از نعل رزمنت زاس | ۶ مزه یزهه اس
0 + درازا » بپتا ۷ میغواره
1 | به نده به آر ار
چم | لس مس داننده
[
3 ۸ ۲ 1 معدر | با ۹ اسم 0۳ صفت توانی | 1 مفعول جود 1 ۴۱ 1 1 ۰ کثته (شده)
۱ینا-دا نا
باافزودن باافزودث باانزودن| ۱۲ روش بوشش
ال ك ۳ بوشاك ۳ با ۲ / ۷ 6 کفتار انزوین بااضانه انزودن صنات ٍ ۵ نهاد-ندست
بات ب لت صتتی! ۱ رم»خواب
1 ۲ / اسا فا 1 | _ |۲۲ | ۱۷ نشیمن ِ 3 3 ۱۸ رزمگاه 1 ۱ ۴1 ۳
َ 3 ۰ کوشواده ِ ۲ استره 1 ۲ گفتن » دفتن | ۲۳ بوك ومکر سرسازمان اسممشتق ۱ ۳
تست ۳]
متعلن مصفحهٌ 5۸
جچ تسج
کتاب ادل
ود یمس
رن
کنون لاجرم چون سننکفت بایسدت
ای نکوژه چو منعاشق زاری بودهاست اینوسته که در کردن او میبینی
زکثر زلف تو هرحلقهای و آشویی ببای قدر و شرف پایه سبهر سبر سخن های حجت بعقل است سخته از دست بداده وستهة کل تبوطرشتا انسان و چرخ او راعرض ه بت وزعفران حبد توکه حاسدت وزدانه هر تصری پندی دهدت نونو چو دانش نداری تو در پارسائی
تاك از پس غوره می دهد 1
این جور که میبريم تارکی چون مرغ بطمع دانه در دام
این بر کل است یا نا کوش
بپانه تو را چشم بر آسمانه <6۱
ره ور بند سر ژلف تکاری بود» مت وستیاست که درگردن باری بودهاست
خیام زسحر. چشم تو هر وشهای و بساری حافظ بدست لملف وکرم تخم نیکنامی کار کبالالدین اسعیل مکردان عرازوی او دا زبانه اصر خسرو
در پای هزار خار دادیم سنائی
جله فرع و پایه اندر او غرش مولوی بر چشمجشما داددد بر چپره زعفران عنصری پند سر وزدانه بشنو ز بن دندان خاتانی بان لکامی بوی بیدها نه ناصرضرو شاغاز بس غوزه <۲»میده د کل امیر خسرو رهلوی وین عشوه که ميخریم تاچند چون کرک بوی ونبه در بند یا سبزه بگرد حشمه نوش
سعدی
۱ - آسیاأنه یعنی چیزی شبیه آسبان 5۳۳۲ ۲ - فوزه ( فوزهم درست است) غنچهدرخت ومعصوصا بنه را کویند ۰
لس اول 5 اسم . ام 0 از اسمپای مشتد مشتق با همحيك از #سمتهای وکا مشترا نیست وفقط اسممیباشد . - این «ده ۹9 افزوده شدهاست درحالتکه اسم میباشد نسبت را تبردلات که ماندد وانه منیمن وب هدیوها باتیتانی دبوها ابات
نظامی برمیا بد . 9 دیوانه نم که دیوبندم چون جن و فرشته بیکز ندم خری منشی بین نه ویو است اين ازکرم جپان خدیو است
ودراینیت از محمد عبده - کویم زیرا که هوشیارم دبوانه بود قرین دبوان
کاهی۲ - برس لد رت ماس ۲:2 ۲نه درآخر اسم اساسا برای ساختن صفت وبعدا برای ساختنقبود بسیاز زبادمعمول بوده وهست وفقط چند کلمه است که بطور اسمتنها وبعصی آسممشتراد باصفت استعمالشدهاند مانند مرغانه (تخمعرغ) جانانه ۰شکرانه شاگردانه ویرانه. یعانه فرزانه وغیره . درقسمتهای صفات وقیود هم ازاینطبقه که مشترلك ما بین صفت و قید ستند چون : مردانه وزنانه . بچگانه » پیرانه . دلیرانه » استادانه , و نز کلماتبکهازعربی کررفتهشدهاست مانند شکرانه, محرمانه » ضعیفانه , شجاعانه , وغیره به تصیل درفصل صنت دفصل قید ن کرشدهاست درا نجا مقصودچند کلمهاست که بطور اسم استعمالمیشود .
۵ - ] گاهی۲- چون این««» بجمع اسمهای اوقات اقزوره شود معنی ظرف
زمانیدهد مانند روز» روزانه ۰ شب » شبانه سال ء سالمان » " سالیانه کهدرهحلخود کنته خو اهدشد . شاهد برای کلماتکه مانند ام
م استعمالمبشود : و بوانه ددیت ای پری روی عاقل شود بپیچ پندی سعدی خوش کردیاو ری فلکت روزداوری تاشکر چو نکنی و چا شکر اه [وری
طِ حافظ
کنبادل.
از واسطه دوریدلبر بکداخت : جانم از[ شمهررخجا فا ز4 بسوخت حافظ
67 -کاهی اضافه کردن این «ه» برای توضیح اسم باشد و آ ثر ا«ه» تیخصیه اس نامیدم اند - ورموقعیکه از اصول <۱> افعال گرفته شده باشد ءانند رو به , که مربه,ستیزه که از.صدرهای , بوئیدن , کررستنمولیدن ,ستیز بدن آمدهاست وایننوعاسم
هارا اسممصدر مینامیم :
سترزه بجائی رساند. سخن که وبران کند خاندان رکپن سعدی
هر کسی از ظن بشود شد بار من وز درون من . نجست اسرار من
تس از ناله من دور نت ليك چدم کوش را آن نور نیست مولوی
تنم جوموی شداز بسکه میکنممو به دلمچوز بر شدازس» میکنم زادی نج بکلپایکانی
تا بنالد ژاززان تا له براسایدضیر تا بکر بدا بر زانگر له بخندد بوستان سیدحسن غز نوی
شد سوی دیار آن بری ددی باريك شده زمو یه چون موی نظامی
ه جرزستیزه زماه راکیش است | ,تین انس لد انوری
۰ سبی سروم از زا له چون نا لکشت سپا مانده ازغم سهیل یمانی مدید عده
ء کس یکه رسته شدازممو و4 گشته بودجوموک ک یکه چته شد ازناله کشته بود چو نال
۱ ۱ قطران
۱- اصل یمئیر بشه ودرا ینجامقصودر یش کله است که چونعلامت مصدریدر [خر آن بیفز ایند در بعضی کلیهها مصدرشود وه رکاهآناصلرا بطور خطابگویند بدون| فزورن حرفیدیگر امر حاضر مفرد باشد چونا که امر مفرداز فهل نا لیدن باشد بعلی بنال: «الههجم شهسقیسد از ی چاپ برونصحه ه ۱۷ ملاحظه شود ۰
۷ - گاهی ماهیت وساختمان را دلالت کند مانند دوده » بنجه » <۱> چوبه » هفتهوغیره بعنیساختهشتهازوودیا ازچوب وبادازایپنج(اتکشت)_باهفت(روز)
يك پنجه نیارد برون نلك چون پنجه رادش ز آستین ابوالفرج رونی
آتش به نی قلم در افتاد» دین دو وه که میرود دخان است ۰ سدی
» مشاطه ز لفباربا نکشت میکشید زانرو که نسبتی بقلمهست دو وه را آمیر شاهی سبزواری هدل | کردیوا نه شددا را لشفایصبرهست میکنم يك هفعه اش ز نجیر وعاقل میشود ۱ وحشی بافقی
این طبته 7 اسم مصدر »مویه. ناله" دوده, پنجهوغیره باسابرقسمتها مشترلنیست وتنما اسم
]کت - | است مگرعدهمعدودی که در اسل باز بر تلفط میشده وچون درخط اهر وزهفارسی حرکات توشته دود بسایز, حرف ین کلت بث رنه لا ی براع کلد ورد که نماینده حر,کتباشد ولیتلفظ نمیشود مثاااصل تلفطلاله» لال ,بوده و کرانه را کران تلفظ میکردهاند بجایاین زبردرآخرین گونه کلمات يك«» سا کننوسند تا حر کت ماقبل را نشانبدهد واحالامتلفظط هممتفاوت است یعنی بجایزبر ب بیشتراهالیعراقعجم زیر تلفظمیکنند یعنیبجای مثلا لال لال می کویند .
این کونه واژهخودبردو کونهاست » بك گونه]" نهامساشند که کرام دزن
و آخر واژء راسا کن بخوانند ورسیت باشد ودرمعنیچندان تفاوتی نکند مانند * ویر انه >
۱- مچدست به بمد که کف ستتو | نکشتها باشد. و نیز نوعی رایتاست که 1 حر کت میداد ندما ننددست که گفته شد و بنج روز آ خر اسفند پنجه کوین که روز آمدناباییل و لك لك است و
غیر آدستههای مذهبی ۱
رانیز پنجه کویند وروزه ۲ اسفندراروژزاول هنوزدرکاشان معمولاست .
کتاب ال
یووم بویت
اسم
زعانه , رخساره » انبانه "کناده " میانه ۰ افانه . آشیانه ۰ کرانه » زمانه »
که بدون «ه) بعنیوبرآن ؛نضان»رخسارءانبان
کنارهمیان؛افسان, آشیان» کران,زمانهم
درستاست مکردربعضی کلمات مانند زشا نه ودازه که اسطلاحاً معنیآن کمی تفاوت کردهاست مثلا نان نشاند هردویکیبوده وهست ولیاصطلاح بعدراست کهنشانرا بههر
چی زکهعلامت برایمقصودباشد استعمال مگکنند ونشانهرا بمعنیهدف ری[ نقطه که
تیرانداز مقصووشزدنتیر بان است استعمال مسکنند <۱» مثالبرای کلماتی که «ح» فقط
برای ح رکتاست و بدون:ه»معنیندارد .
۰ ۰ بدرت و برادرت وفرزندو مادر در این رهگذرچندخواهی نشتن مماثرت مپیا طنبور و کتاب و نرد وشطرنج
اسباب
ندیم و مطرب وسافیهمه اوست
شبی درخرته رند[سا گذر کردم به میخانه چو سای ورشراب[مدز نوش نوشدرمجلس بنندی کفتم خر منشر اب |زمجلسیخورد/
دیوستان شد زمینو خاك خراسان
تو » به» پیاله ببدخو رکه مرا پبس
شدستند نا چیز و کشته فمانه چرا بر نغیزی چه ماندتپهانه ناصر خسرو از لوح وکبانه و چنانه چنکه و رف ونای وشاخ و شانه انوری خیال آب و کل در ره بهانه ۱ حا فیط ز عشرت میبرستانرا منو رکشت کشا نه بنافرزانگی کفتند کاول مرد فرژاثه که مه پیرامن شمش نیارد بود پروانه سای زانکه همی ز ابر جهل بارد ژاله سیاء و قلم نبید و پیاله
درهردوصورت یکسان است واما سابرواژههاکه قبلاشردءم مانند دانه وزبانه و گوشه و فیره نها
1 بقه ریگراست و <ه» نا چنانکه شرح دادیم برای تشبیه وغیره ور ندنه بجای حرکت.
کاب اول
د متأل برای کلمههاشکه با «» و بدون «۵» هردودرست ویکسان است . 5
در دین بخراهان کهشت جز من دوشماآ مدورخساره برافروخته بوو
مکن عکاهلی یشتر ژانکه ناگ زمانه بسی بلد دادت ولیکن پیاموز اکر بارسا بود خواهی بباشی اکر دل بدانش نشانی
بده کشتی می تاخوش برانیم اک تا ی زر
نیارد چشم سر هرچند کوشی نخواهد همی ماند باباد مر کت
رخهاره دءری به آب برهان ناصر خسرو تا کجا باز دلغزدء سوخته بود حافظط زماثه بردن کیردت زین میاه تو می در نبابی زبان زمانه مکن دیو را جانخویش آشیانه باندك زمانی بدانش زعانه ناصر خسرو از این دریای نایدا کرانه حافط ندیدم کار دنا را کناده همی زین ئلکون چادر کناره بدین خرمن*اندر نه کاه و دنازه
تاصر رو
اسم
آ کاهید»»- یكرستهدیکر از کلمدها هستند که برخلافرستدهایاخیر کهز کر
شد هر گاهبدون «ه» نویسند با آخر آنرا ساکن تلفظ کنند
ده نی حر ؟
مشباین و مخالف است .
معنی دارد ولی معنی جز معنیءقصوداست و آن کلمات : موبه,جاءه,پیمانه.نامهشانهءلانه,خانهوغیرءاست کهبدون
ک حرف | خریمان» جام.موی,نامشان؛لال,خان میشود که 0 1 ۲
این اسم ها هیچکدام با سایر قسمت های کلام مشتراه تیستلد . مقال از هر
دو نوم ۶ چوکل هردم ببویت جامه در تن عبر بگذشت به بیحاصلیو بوالپوسی رواق منظر چشم من شیا نه تست
کم چاك از گریبان تا بدامن
اک بسرجام هیپ ده که ب*پبری برسی
کرمنماو فرود] که خانهخازهعت حانظ
۳ اول
که بای ۳۳ بیخاند دا 4
از خوندل نوشتم نز د يكد وست نامه تازمیخا نه ومی زاه و نشانخواهد بود مرا به دور لب دوستهست پیما یی
دراو ؛ امروز خانکشتند وخاتون ناصر خسر و
انی رایت ودهرامنهجرك القیامه
سر ما خاكره بیرمفان خواهد بود
که بر زباننبرم جزحدیت پیمانه
زاهد. خلوت نشیندوش ببیخانه شد ازسر پیه ان کذشت باسر پیما 4 شد
حافظط
کاهی«۳» - آن واژءهائیکه بدونده» معنیندارد مانند پیاله ,کاشانه , فرزانه. ژاله وغیره درنوشتن جمح ره «» آنها ساقط میشود وپیالها وفرزانها وژالبا نوسند زیر! ذهن متوجه است که کر حرف مافبل علامت جمع حر کت نداشتهباشد بیمعنی است وهمجنینآنهائیکه نوشتن وتلفظ ح رکتآخر بانشوشتن و تلفظ نکردن تفاوتی نکنند « آنها نیز درنوشتن جمع سافط شود واماآ نناک معنیآنها بااه» و بدون» تفاوت دارد برای رفع اشتباه درجمع نگاه میدارند ومیتوسند: خانه. خانهها , پیمانه, پیمانههاء جامه , جامهها , نامهها » ولی بدیبی | س تکهاین «ه» تلفظ نمیشود و در جمع هم نشانه حر کت است همجنین , «ه» تشبیه هم درجمع باقی میماند چون دندانه , داندنه ها » زبانه , زبانهها .
آ کاهی«ع» تمام این «ه» ها که شمردیم 2 حر کتمیباشند وهیچکدام اصلی نیست وغیر ملفوظاست «» های اصلی آ نپائی هستند کهدرهیجحال ساقط نمیشو ند و بدل بههمزه که مانشدهی» تلفظ میشود نمکردد چون زره » زره ها » زره من » زدهی زره بز را وده» های غبراصلی دراضافه بدل بههمزهنرم شوند چون دماغه در » کاشانةً من » میمانة نو ژالةٌ بهار , رخساره دلبر » کرانه صحرا کنارء دریا ,آشیانة مرغ لانه
خ رکوش » بان بچه .
و در تصغس به کاف و بسمانککگ و لانکک و دماغکک و
عره ۰
آ کاهیده»- این «ه» ه) که تا کنون بر شمردهلیم هیحکدام مربوط به «ه >
۱ سس کتاب ادل 7 _ هه :۱
ی
۸ - نوع دوم اسمپائیکه از اسمهای دیگر شتق »یشود , ایندسته ازاسمهابا اضافه کردن یكکاف باخر اسمی دک راست وانکاف سس شباهت را دلالت کند و کلمه های مشتق با اینکاف معدودی بیش نیست و عبارتند از : ۱
موشك - قسمی است از آشبازی که به هوا میروذ وچون حرکت آن شبیه به ح کت موش فرش شده موشك نامیدهاند بعنی شبیه موش و آن معروف است .
پشمك _ نوعی حلوای (شبرینی) معروف اس ت که چونشببه بشماست | تراپشمك یعنی مثل پشم تأمیدهاند.
خیارلد _ علت با ورمیاست که در بعضی قسمتمای بدن پیدا مشود و چون در انداژء وشباهت بهخار میماند آنرا خبارلد نامیدم اند .
وستك - چوبیست مانند وست با بکلفتی دست با بجای دست بکازهیر ود .
سك _ چفت و بستی است برای لباس که یکنوع آنرا ندم وی گله م یکفتهاند بعنی گیرنده مثلسگک .
خرلء _ چهارپابهایست که برای بازی با امری درصنمت .انفشه کشیبکا
ی بحارمبرود» ونیز اسبابیاست که در تار وربابسیم و زه روی آن قرار میگیرد بعنیمانند خربار روی
آن گذارد,میشود چنانکه سوزنیسمرقندی کوید . بچشم من خر خبخانه کمتر از خر کی است که بر رباب نهند از بیسرود و نوا سنك - دانهایست سخت مانند سنگهریزه جزء حبو بات ونوعی ناناست که روی سننگه ریزه درتئور مییژند و نوعی, ازتکرد راهم مشککوبه ۱ آ کاهی - این کاف سوا ی کاف تصفیرامت که ذرجای خور کفته خواهدشد .
٩ - نوع سوم از اسمهای مشتق از اسمویگر دآن با افزودن الف کشیده
۱ - موضوع شکافتن حقيقت این«ه» ورودن کردن وطبته بندی [نها یکی از مشکلاتیست که
باآنه کب 5 ار ود 11 شمس فیس دداین بارءحتی بسز | کشیده و تاانداهایهمروشن کردهاست ول ی کاملاازعپده پر نیامد» و ناقص کذاردهاست .
کتاب اول ۹ سس
0 و موم وم موم و
به لازم زوم ور خر چند واژهاست مانند جنك» چشگال ون ؛ دنگال *تیغ » تیفال ( در شکر تبغال ) واز همین جنس است کوبال » وینجال و ریحال و کنجال (کهآن را کاجاله هم کویند ) و گودال وفره: <۱> .
کاهی - این الفولام درهمه زبانهای هند واروپاثی که خواهران زبان فارسی هستند موجود است مانند موزیکال وب کت یکال» ووربال وهزارهاوژمدیگر کهورهمه آن زبانها و ور عمت درده و ولالت فسبت دارد بعتی"موژیکی وعملی وفعلی وقیره ولی درفارسی جدید مدخول اینالف ولام اسم است ودلالت برنسبتهم دارد و هیچکدام باصفت باسایر قسمتهای سین «شنترنیست میال
چون بر توهمیتي زکندچنكت پساودا جویند چر امیتو بدندان و بچنگال ناصر خسر و
هبانا که کوپال چندین هزار زدم بر سر و لک ال ان فر ددسی
خصمتکه ُرستنده سم خر عیسی است اندر نظر خلق جوونبالخرآمد ظپیر فار بابی
ز تنگنای قناعت قدم منه بیرون که مر غدر تفس ایمن بورزچشگل باز عسق
سنست
۱ - انگشتال واژهایس تک ررفرهنگپا به معنی بیمار ودردثاك ضبط کرده | ندهر گاه اشتقان اب نکلمه ازانگشت بض مکاف باشد ظاهر] (بظن تویباید ازاین و تا 7۱ انکشت بکس رکاف باشدکه معنی آن ذفال فروخته است بایدسینی آن ظاهر 7 تشناك وسوز ندهو [ تشین و[تتبار و[تشصقت ویانزديك باین معا نی باشد وا کر کراف باشد منت آن""مناسپ شعر |بوالمباس مروزیاستکه| نجمن [دا برای اي نکلمه شاهد [ورده بایدمعن یآن | بزارو لت دستما نند انگشتانه باا نگشتوانه باشد شمر| بوالمباس مروزی این است :
ز خانیان ومراتب بثربت افتادم بما ندم اینجا بی برك وساز انکشتال
دریکی ازز با نبای هند وارو پائی یعنی|نگلیسی واژهشبیه بهاینشکل ومعنی ررفرهنكهاضیط است و آ نکلبه 7نکیش ( یاانگوش ) بزوزمودرم انگلیی (ستکه معنی 7 نر| دردوالم آو ردهاند ممکن است از آن ریشه باشد .
تعقیق ای نکلمه را باید از دا نشمندا نو مانند استاددانشند آقایپودداو هک ررز بانهای
اوستا و بپلوی زحیتکشیده اند تقاضا کید تاازروی تحقیق ریشه آندا روشن و [شکار فرمایند
کت ال ۷۰ اسم
۰ - قعمت دوم از اسههایمشتق اسیهائیا ست ها ازه هت همست مه وان هک هت
یکم : ساخته شدهاست با افزودن «ع» سا کن باخر بعضی صفات مشترل » مانند سبژه » زرده » سباهه ؛ سفیده » بشفشه » شوره وغیره .
رم یعنی علف و آنجه سبز وروئیده باشد . زرده ارت از تخممرغ کهدز وسط ورککان رات " سفیده آنقسمت از تخممر غ که روی زرده و رنك آنسفید است و اولن روشتی روز که در مشرق بدید شود .
پزیعه - کلی است معطر وبنفش رنك که در اولبهارآید ومعروف است .
سیاهه - شتی باشد از اسیاب و اثائه خانه .
شوره _ چیزی است مانند نمك که اصل تر کیب باروت است
گرده ۱ قرص 7
ابر آمد و باز برسر سبزه کریست بی باده ارغوان نمیباید زیت این سیزه که امروز تماشا که ماست تاسبزی خاك ما تماشاکه کیست خیام باران که در لطافت طیعش خلاف یست در باغلاله روید و درشور:ج ارخس سمدی " »چنین که دردلمنداغز لفسر کش تست بنفشه ذاد شود تربتم چو در گذرم حافظط
+ 1 داهی«۰۱- بعضی از این تر کیبها با وحود د امافه کردن «ی امه تراصت مشت رد باز زم مانند صفت استعما شدم وهمشو اد مانند ؛
* رمه ۰ دا میروفتم بپر عطن مولوی
در کف اد ثرمه جارو بی که من خانه
آ کاهی«۲»- این کلمات -واینرمه وچند تر کیب دیگر بقیه عنیسبزه » ژر سفیده » شوره » بنفشد وغروه. بجکدام مه مشترلد با صفت تسد مگر آتکه تا اکلماتیدیکز
تر کیپ شوند کهآ نوفت باصفت بافید مشترك میشوند مانند سفیده(سپیده) که چون با
کناب ادل
میسیب ک_
دم ره باقد ۳ وس
مثال :
سییده وم مب بوی لطف جان کیرد چین زلف هواتکته برجنان کیرد حافظ ۱ - باافزودن «۵» مان بآ خرصفاتی کهبا مد ۰ (ی -ن) ساختهشدهاند ۱ مانند خا کینه » آبگینه وه «ولشکنه 2 "کشکننه ترنه» مادشه » هر دنه از نله
وغبر که از خاگین و آبگین وچوبین و 4 بلنگین و کشکین ونرین و مادین و مردین د زین که همه صفتمیباشند طاخته شدوادت :
۲-] کاهی*۱- | کرچه این«ه» اساسایایساختی ام ازصفت با خر این کلمهها افزوده شده ولی ساختمان و طرقه استعمال زبان فارسی جدید طوریاست که باوجود اضافه کردن این («۵» اسمبه ناخ صفات بازهم مانند صفت استعهالشده ومابران الا طبقه ازاسمپا نیز مشترلد باصفت میباشد .
مثال برایآنجائیکه مانند اسم استعهال شده است :
بسی خنجر بریده است او به دنبه پریده انت آهنینه با بگینه ناصر خسر و
هم از گنجینه جودش ستانند ها وه نوس ذعانند ۱ وحشیبافقی
سعرم هانف میخانه بدوالتغواهی گفت با آ که ن بر پنه ابندر گاهی حافظ
که از دستش ننواهد رست بکتن اکر مردبنه باغد یا زینه نامر خسرو
بشمینه پوس تندخ و کازعشق نشنیدهاست بو ازمستیش رمزی بکو تا ترك هشیاری کند
حافظ " از بسکه برد قبمث زرینه که بدل از بسکه برد تیمت سیمینه گه خوان خواهدکه دکر باره به کهسارروداین خواهد که د کر باره سوی سنكشود آن
تطران
« در شواهد زیر این نوع تر کیب ها مانند صفت استعهال شدهاند و برای نمونه
ذکر میشود ».
آتش زهدو ریاخرمندین خواهدسوخت حافظ اینخرته پشمینه بینداژ و برو حافنط
پیرزنی موی سیه کرده . بود کنتش ای مامك دپرینه روز
موی به تلییس سیه کرده کیر راست نخوهد شدن این ,شت کوز
و
۰ دردست پلنگینه ش از نورغز اله هرجاکه غز | لی استسراینده نغز لشد اثیراخیکتی
»گر کسیر اهدت پشمی در کلاهمعر فت جامهشهرت نسازد خرقه پشمینه دا
سلیم تهرانی
آ کاهی«۲»- کلمه دستینه نیز از این قسماست وچندین معنی دارد :
۱- حکمی که ازطرف حاکم باتاء بدست کسی دهند بای عنور بداونمطا مت با دخول در مکانی وبا معاف شدن از تأدیه خراج ویاکاری و خدمتی وامروز کلمهعریی جواز وپروانه فارسی بجای آن کفته میشود ونیز برای تشخیص قدردانی و حقوق بدست کسی دهند ووزاین اواخر وستخط میگفتند .
۴ دستهکاره وشمشیر و این قببل چیزهاست .
۲ حتکم یا که ازطرف شاه یاحا کمیاقاضی بدست محکوم میدادند وا
معمول بوده امس ۰
بندرسابق
* - ابریشم و زه که بر دسته تار و رباب و غیره بندند که اکنون معمولا
درده ناهند ۳
آ کاهید۳» - این «ه» کاهی به آخر اسمهای مراک 5 راازس ات
وواایی ریشتر تخصیص را باشد یعنی ببرای اشکه کلمه از
ولی اینقانون
مشترد است
اشترالخارج شده و آسمشود هم سست شده و باوحور ان بازهم کلمه را مانئد صفت استعمال کرده و مت مد هانند
میخو اره و | رز زه وغر,
کتاب اول
عثال : میخواده وس رگشته و ارندیم و نظر باز وا نک که چوما نیست در اینشه رکدام است حاففط بر مثال سنله و آهن این نه ليكهست او درصفت ]تشز نه مولوی
میخوازه اند صفت و آش زنه چون اس آستعمال شده است .
6 - قسم سوم اسمهای مشتق ازصفت :
این طقه اس محدود و ساخته شد, است از اسمپای مشترله با صفت با افزودن بك الف ح رکت دد آخرآنهامانند پپن » پهنا » دراز » درازا » ورف » ژرفا " ودرچنداسم بش از الف يك نون نیز افزوده شده آست مانند فراخ , فاخنا » تنك , تشگنا ذراز » وراژنا . 3
ایززنوع اسم فقط از همین چند صفت مشنتق شدهاست ٩۱< ۰
معال : ۲ آن خسروی که پایه اول ز قدر او از اوج چرخ هفتم صدپایه برتر است ۳۳ ۱ است جع بلند باله چون اوح اختر "است ذستش فراخبهنا جونعرشعا اما قدرش با له چون اد 2
سیدحسن غز نوی
در تنگنای حیرتم ازنضوت رقیب یا رب مباد [نکه کدا ععتبر شود حافظ
بغاك حافظ اکر يار بگذرد چون باد ز شوق در دل آن تنگنا کنی بددم حافظط
۱ - درد و کلیه سرما و کرما اکرچه الفآنها بنظرمیای که ازهمین نو | لف باشد. و لیممکن است ماخ[ نپا جدا باشدنگار نده درکنا بی که درهندچاپ شده و ازز بان و خط پپلوی بحتمیکند دیدهام ولیفعلا نام کتاب در نظرم نیست که مأخذرا ندست بدهم در آ نکناب میگوید که درزبان باستا نی فارسی تابستان راگرمماه و زمستانر اسردماه میکفته | ند در کلیه کرمماه میماولر| ددمیمدد] ارغام کرده و بعد هاء آخرآنانتاده کرما شدهاست و در سردماه وال انتاده وهاء 7خرآن نیز حذفشده و میمساه مثل کرما پاقیمانده وسرماشدهاست میمی که درهردو کلبه باقیما نده میمماهاست نه "نک ور «سرماتبدیل دال باشد پس در این د و کلمه الف برای کر فتن و.شاختن اسممشتقنیست. بلک» ابن رواسممر کب است اد دوکلسه و الت[خر بانی مانده کلمه ماه است رای تا یمد] تعقیقات عین نری بشود ,
. استهم عقید
اب ازل سرها دگرما چنان ناشکیبی
+ باذ بهنا میرويم از راء راست ه ای وریثا مر تو را گنجا بدی چنین تا کی کنی حجت تواین و صف نجوم شب
اسمهای مشتق از فعل :
که از خانه نالی برون تا به برژن ناصر خسرو باز کرد ای خواجه راه مسا کجاست مولوی تا ژ جانم شرح دل پیدا شدی مولوی
سذن دا اندرینسنیفکندی دردداداثی ناصر خر و
1 قسمسوماسهای مشتق آسمپائی ادت که از فعل مشتق موه واان بر
هفت کو نهاست .
سم کننده بااسم فاعل و آن خود بردهو گونهاست : اول | نکه به ( نرم) تمام مشود مانند: کننده » رو نده ,شاوندم » دارندم» باشندم»
بو تدم » شونده » وغره .
+-] گاهی «۱> اسم فاعل دلات بر کننده با انجامدهنده یاباشندم باشوندء کار یااعر وحالتیمیکند چون ژننده » آزشده » بوندم ) باشندم..
۷ - آ گاهی ۰5۶ - از کلیهفملهای تماممیتوان ابناسفاعلر اساخت باه کردن ندم در آخر امر حاضر مقرد فعلومفتوح ساختن حرف آخر امر پش از اضافه کردت ففه چون 857 کنندم » رو + روندم » باش ۰ باشتلی : ۱
۸ - آ کاهی ۳ هرفعلاعری که آخرش الف جر کت (1) ربا واوجر کت باشد پیش از اشاقه کرون نده «ی» که تا شاف ری است بر کرود وا کز نداشته باعر افزوده شود وهر کاه حرف آخر «ی» ح رک باشد آنرا در لفط مکر رکنند چون
یادآوری - ۱کرچه اسمفاعل جدن قسمتی از فملاست وازفمل کر فته فعل بياید و لی بملاحظه ["نکه بکیازاتسام اسم نیژهست وما همه اسمهار بنا براین اسم هالی که از فمل کر فته میشود » در اینجا میا
خواهد شد ,
میشود بایستی درقست در قست اسم جنم کروهايم ددم و درفصل فمل بسدکر ]نپا اکتا
کتاب اول ۷ اسم
نتب انم
7 (ییا) آینده ,کو .کویند» زی» زیندء :
| کاهیدع»- اسم فاعل در فارسی مشترلك با صفت است و بیشتر بطورصفت استعءال مشود و کمتر بطور اسم وراشجا چند شاهد برای مواردی که مانند آسم استعمال اشده است میآوريم و در فصلصفت نیز بررایموارد ی که بای صفت استعمال مشود شوآهدن ار
خواهد شد . مثال؛: از حاده جپان زایاده مترس وزهر چه زسدچونیست پایندهمترس اين یکدعه عبر فثیست میدان ۲ از رفته میندیش وز | پندهمتری .- خیام کشنده برد آن دو تن رادواث پس برده شاه نوشیروان ۱ ار دوسی خوری خلق را و دهانت نبینم خور نده ندیدم بدین بی دهانی منوچهری هو رخشندغدو اتهموو] ننده فکرت همونار نده کیتیهمو راننده کرددن سنائی
برای نمونه ندوشاهد که اسنم فاعل ماو سم سمل شنم ات بسا دزی
میشود تادرفصلصفت شواهد بیشتری کفته آ بد :
بگفتار شیر ین قر ببنده مر د کند ۲ نچه نتوان بشمشیر کرد خردمند کوشد کز آتش رهد نه خودرا بسوز ندهآ نش دهد اسدیطوسی
آگاهی*۰0 مك کروه بزر کی از کلماتفارسی میباشند که معنیاسم فاعلی از آنبا فپمیده میشود ولرچون کب میباشند دراسمهای مر ,کب ن کر خواهندخد -
«بشماره۱۲۹ مراجعه شود» .
۸ - قمم دوم ازاسم فاعل وآن بهالف حر کت و «ره تمامشود (آر) و بعضی آنرا اسم مبالفه یاصیفه مبالفه نامیده اند بتقلید از عربی و بذعم نویسنده صیفه مبالغه
در فارسی نیست تنها کویاآ نکه اندلك دوام فعا ازبل ف فاعل ازمعنیبعضی اژاین کلمات
رم له
کاب اول ۷ ِ اسم
استنباط میشود و آنها محدود و از ده تا پانزده فعل بیشتر نیامده است بدین تفصیل : خر ید ار 1 نمودار»گرفتار » دوستار خواستار ؛ بد بدار ۰ برخوردار ۰ مردار پذ بر فتار بایدار وغیره .
آ کاهی <- کلمه شرمنده را بعضیازجنس آسمهائبکه بایساو ند ساختهءیشود دانسته اند مانند خردمند » هوشمند وغبره .
ولی ما این کلمه را اسم فاعل ازفعل شرمیدن تشخیصدادیم که سایر قسمتهای آن از استعمال افتاده است زیرانظیری درسایر تر کیبات با تن نیافتیم که « ه » غیر ملفوظ باخرآن آقزوده شده باشد وبنابرایندلیلی نداریم که بگوئیم اسلآن شرمهند بوده میم اصل کلمه را انداخته و يك «» اصافه کردهاند اما ا کر آنرا اسم فاعل از فعل شرمیدن بدانیم اشکال مانعی در میان نیست زیرا شرمیدن اند کرئیدن و کریستن بباشد که خود فعلرا کمترصرف دنل واسم مصدری آنرا بافعل معیندنگر ی صرف میکنند چون کر به بردن وغبره .
مثال : زآشنتکی حال ءن 7 کاه کی شود آنرا که دل نکش تگرفتار اي نکنند حافظط ترا نز بهر دائنخو استادم که من خود خواسته بیار دارم فخر کر کا ۳ مر خرد را بعلم باری و که خرد علم را خر پدار ات مت لت ات بل کرد چرن نکو بنکری گرفتار است
ناصر خسر و دوستار دوستان خواجه بوطاهر شود
بوستأنا ین مفرشصدر نك بوشد تا مگر
عمنوچهری
ازو اء تنخویش موی جانت نگه کن بنگ رکه نبان چیست در ا ین شعس دل بد از ی
ناسر رو
عصمت او رنك مساخ
ا بیس تسس
کتاب اول
یوج جو میم موه هجو
زجانو دید کنممدحت وکهمدج تودا
۰ گاهی «۱- از کلمه پدیدار همجو قسمتهای دیگرآن فعل صرف شدهاست که آن کلمه بدید باشد ویدیدار که اس فاعل آنست
پارسی
نفی نا که نا پدید باشد زیاد مستعمل است
بحانود بدهخو پراروخو استاد دی مسمودسعد. تصور میشود که وقتی در زبان قدیم صیفه فعل ماضی بفردآن واصلریشه واصلآن باحرف
آما سایو قتمتهای اینفعلچرا ازمیان رفته ؟
فعلا باقی مانده است
مجپولات وممکناست پا دید باش د که کم کم پادید «بعد دید شدهاست ۰
۱ - [ گاهی«۲»- از,عضی اژا
مشود مانند عترفتار ی
۷ | کاهید۳» _ چندصفت مشترك
شکل ومعنی شبیه بایشهاست مانند ور
ماخوذد مردار و نمودار وپدیدار
ینطبقه اسم فاعلها " معنی امن مفعولی استنباط
0 ریکرنیزهست که در ساختمان ظاهریهای
بیمار (ویمار - پهلوی) وغره که اسل آنبا
محقق نیستو آ مارا جزوصفات مشترلهباید شمرد .
راب | کاهی دو> [واره نین از این طبقه است که بدون «۵» نی استعمال
شده ولی اصل وتطلور آن بدست نیامد .
مثال :
از[ بکنکگسبه ر | بيك زمان بگذاشت درشینان توهمه پیماد و بندهتن درست
صبا باز باکل چه پبکار دادد
علم اجلهپا هیچ خلق نداره است
سر وحد را ز دل آواد کن
بیمن روت و تو نیق| بزدداواد<۱> فر خی رورتر باشدز پیما رآ نکه او پیمار تست ناصر خسرو که هموارش از خواب بیداد دارد ابزد واداد رادکستر ذوااءن اصر خسر و زین تن خن ات را دیداد کن ناصر خسز و
یس
۱ - دادار بعنی داد کستر عادل
کناب اول شیر ۱ مر
. مر این یوفا را بیندحقیقت کرا جشم دل هیچ پیداز دارد<۷» ناصر خسر و *-قمم دوم از اسم های مشتق از فعدل اسم مفعول است اسممفعول نیزماتند اسم فاعل فسحتی ازفعلاست کهمعمولا بایستی درجزء فعل گفته شودولیچون سم مفعول نیز مشتراه بینصفت واسم است وچون همه اسمپای کونا کونرا در قسمت اسم جمع کردیم آنرا نیز درانجا ذ کر ميکنيم ودزقسمتصفت نیز بیاوريم » درقسمتفعل فقط بذ کر آن | کتفا شود .
اس مقعو ل :
اسم مفعول دلالت کند ای باچیزی که فعل یعنیکاری با اءریبراو واقع شده باشد مانئد زد شدء » یه شده ۰ برده شده . وغبره .
0 - آ کاهی«۱>- .از کلید فعل های ته-ام میتوان اسم مقعول ساخت بدون استتاء .
- ۲ کاهی:۲»- طر قه ساختن اسم مفعول آنبت که نون «ن» مضدری را از آخر مصدر انداخته ور بیحر کت وییصدا در آ خر آن در آورند ویس از آن کلمهشد, را نیز در دنبال آن بیفزایند چون » زدن » زده شده » نوشتن ۰ نوشته شده , وغیره .
توضیح ایشکه : در تلفظ امروزه ز زدر آکنند
بر حرف پیش از «ن » مصدری را نیز بدلبه
وت
وزده گویند نه. زدم درصورتکه اصل تلفظ قدیمی دری با زبر
۲ آ کاهی«۳» - اسممفعول بدون کلم ه شده نیز درست باشد. در اینصورت
چون بیشتر مانند صفت استعمال شود ودر تجزبههم صفت محسوب میگردد و کاهینر سل رت اد و
۱ - سیب اينکه اینطبقه کلمات دا اسم فاعل مختوم به ]و نامیدیم آناست که ممنی نها
غالبا همانمنی اسمفاعل استو بمقیده ما درست نبود که فقط [نهارا جز و صفاتمطلق طبقه بند ی کنيم
شند و بالرخره جزءیكطبقه از کلمات باید و
| یكطرقه ی میم 3 ت سص و هی 22 سته بندک بشود و بهتر و صحیح تر آنسمت که.جزء اسم فاعل طبقهبندی شود چه بعضی از م2 شمرده| ند .
طلیین قدیم نیز آنها را جزء اسب فساعل
کتاب اول
سس ما
سم ویس موییم وی موم
تال ام فاعل بر میرو که بمدا در قسمتصفت شرح داده خواهد شد :
( بشماره هاي ۳۹۷/۹و۳۱و۲۱ ۵ مرأجعه شود) مانند این بیتسعدی .
خه خبر نداردسر و رکناو جانان
کاینشب دراز باشد بر چشم پاسبا نان
,که ور اینجا خفته درحقیقت معنی خواپنده دهد یعن ی کسیکه ورحال خفتناست لپذا , هرجا که بعطور قطع مقصود فهماندن معنی اسم مفعول باشد بهتر است گلمه شدء را نیز دردئبال آن ذ کر نمایند مک آنکه بواسطه طرزعبارت وملاحظهفصاحت و اختصار حنف شود وتوضیحات دبگرراجع بآن در کتاب (نحو) گفته خواهد شد .
مثال : کرخاطرشر بفتر ژجیده شدز حافظ
فاتحة چوآمدی برسرخسته بغوان حال دلم ز خال توهست در آنشش وطن
دوریز برتسخت بود سوختکان. دا کریهآبی برخ سوختگای با زآورد خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
خستگا نر)جوطلب باشد وفوت نبود
در لب تشنه ما بین ومدار آب ,ددیغ
باز 7 که تو به کردیم از گفته دشنیده حافظ لب بکشا که میدهد لمل لبت بمردهجان چشمم ار آندو چشم توخسته شدهاستو ناتوان حافظط سختاست جدالی ببم آمووختگاندا سعلی) ناله فر یاد رس عاشق مسکین آمد حافظ که بستگان کند تو رسنگاراند کر تو بیداد کی شرط مروت بود برسر کشت خوی ش ی وزخاکش بر گیر حافظ
درانجا برای نمونه بت که رات اسم مفعول مانند صفت استعمال شدماست
میآوریم ودرقسمت صفت مفصل بیان کنیم :
گفته سخن جو سفته کپر باشد
ناکفته همچو کوهر زابفته
ابوالفرح دو نی
۸- قمم سوم مشتق از فعلصفت مشبهه است ۰ صفت مشبهه بكنوع کلمه میباشد که چون از حیث معنی توصیف م ی کند و هم
۱ ِ_ِ__- ی سس 0 سب مانند | اسم فاعل لت 9« آورنده فمل دارد به آن < سس مینامند یعنی صفتی است که شببه.باسم فاعل است وعم درمعتی آن بكنوع دوامواستمرار فعل استنباط میشود وا گرچه دز فارسی اینطبقه بیشتر مانشد صفت استعمال شود . و معدودی از آن را مانتد اسم استعمال کنند بنابراین دراینجا متعتصری بیان میشود ودر فضل صقت به تفصیل شرح داده خواهدشد .
64 - | کاهی«۱»صفت مشبهه از معدودی از افعال فارسی بیشتر نامدهاست که عمده آنها. زار ژبر است : دازا ؛ دنا . توانا کویا. بویا * کوش خوانا رسا » شناسا گوارا » پایا , گدازا » زیبا »شکیبا و غیره و آنجه معمولا و بشتر مانند آسم استعمال میشود دو کلمه دانا وبینا میباشند وسایررین کمتر مانند اس استعمال شوند .
۷۰- [ کاهی «۲» کلنه رو) نیز صفت مشبهه واز رفتن مشتقشده ولی همشه
مانثه صفت استعمال شذه و با اسم مشتراه نیست .
تاه سا و شکبا را بعضی جزء تعوت ععنیمطلق صفتشهردهاند
زیر دیدهاند که معنی توصیفی از آ نها مفپوم میشود ولی انا شزصهت مشبپه هباشد که از فعلهای ز بییدن هه آمدهاند الا این که بعضی | ز قسمتهای ایندوفعل کمتر استعمال میشو ند..
۷۲ -] کاهی«4»ظر ههساختنصفت مشبهه آ نست کفیك الفحر کتدر آخرصبنه امر مفرد فمل در آورند مانند :
کوش ۰ کوشا بین . بینا . خوان ۰ خوانا و دد کلماتیکه بالف حر کت
و واو حر کت تمام میشود یای آخر که کاهی جذف مشود باقی میماند چون جو (جوی) < جویا ۰ کو (کوی) 5 دویا وه گاه سش از واو زیر باشد و واو نا کن باشد واو باین الف متحرك شود چونشنو , شنوا . مثال : کودکان خندان و وانایان ترش غم جکر را باشد و شادی شش مولوی
کناب ادل ۸۱ اسم ۲ اس ات بدو کفت اکر دشمن ید پدید ترا تیم کینه بباید کشید ز هی بد به زال و برستم بناه که پشت سپاهند و یبای گاه فردوسی که مرا از خویش هم ۲ گاء نیست در دلم گنجای جز اف نیت مولوی
۳ قسم چهارم از اسمهای معتق از فعل وآن اسم مصدری یا حاصل مصدر و برچهار گونه است 1 گونه اول : اسم مصدری : اسیعصدری که به شین سا کنتمام میشود و آنرا
مصدر شینی و اسم فعل نیز نامند. از نیمی از افعال بیشتر نیامده است . اینکه از کدام
بك از افعال آمده و از کدام نیامده قانونی بدست یامد ودر حقبقت سماعی واستقرائی و استقصائی است یعنی مو کول بههنیدن یا و رکفتههای فصحا دیدناست وبابراینممدودی ازهردو نوعرا 0 كرميکنيم:
از نبائیکه آمده است - آراش ,آرایش » آسایش,آفرینش افزایش ,آموزش» انگارش؛ ارزش,آ یش بخشش» برش» بینش" پرورش؛ پرسش» پرستش» پژوهش, پوشش» داش » دهش» روش ۰ پیرایش » یس وش سازش موز «صدشص ستایش »